قبول دارم در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خدا گواه به سمت علی شتاب نکردم
به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشۀ گلاب نکردم
هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم
دو راه داشتم: اصغر - حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم
به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#محمدحسین_ملکیان
shereheyat.ir
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#سیدحمیدرضا_برقعی
shereheyat.ir
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
بر فراز دست خورشید آفتاب دیگریست
هر علی از نور حیدر بازتاب دیگریست
فرق دارد با علیاکبر به میدان رفتنش
اضطراب اهل خیمه اضطراب دیگریست
پاسخ لبهای در حال تلظّی روشن است
آب؟ نه اصغر به دنبال جواب دیگریست..
تیر لالایی به گوش اصغرت خوانده رباب!
تیر لالایی بخواند خواب، خواب دیگریست
داغ پیرش کرده، شاید هیچکس نشناسدش
آن کسی که بازمیگردد رباب دیگریست
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#حسین_صادقی
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی
دیدی به جز او سایهای بر سر نداری
برگشتهای؟ این را کسی باور نمیکرد
برگشتهای؟ این را خودت باور نداری
میخواهی از بغض گلوگیرت بگویی
از لای لایی واژهای بهتر نداری
هر بار یاد غربت مولا میافتی
میسوزی و دیگر علی اصغر نداری
هر شب در این گهواره طفلی بیقرار است
«سخت است این غم، سختتر از هر نداری»
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لای لایی برنداری
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حسن_بیاتانی
shereheyat.ir
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
از این پس من به یادت زیر باران گریه خواهم کرد
چهل منزل کنارت در بیابان گریه خواهم کرد
دمی که آب مینوشم به یاد آن لب عطشان
و بعد از آن برای تو فراوان گریه خواهم کرد
دلم خوش بود این آخر به یک لبخند خشک اما
به یاد خنده های سخت بی جان گریه خواهم کرد
به قدری تشنه بودی اشک هایت در نمی آمد
به یاد چشمهای خشک گریان گریه خواهم کرد
تصور کرد دشمن مصحفی زیر عبا هستی
و از این بعد با آیات قرآن گریه خواهم کرد
ولی بهتر برای آن سر اعظم که بر نیزه ست
میان باد بر موی پریشان گریه خواهم کرد
به زیر سایه ای هرگز نخواهم رفت و بر جسم
به زیر تابش خورشید سوزان گریه خواهم کرد
نشد گرچه جدا گردانم از او نیزه یا تیری
از این پس با تماشای نیستان گریه خواهم کرد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#محمد_حسین_امیری
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمیخواست، فرات!
دو سه قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟!
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد
خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی
بگذارید به سنّ علی اکبر برسد!!
شعلهور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینهی بیکودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته به خودش میگوید
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#علیرضا_لک
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase