eitaa logo
مشق حماسه 🇮🇷
474 دنبال‌کننده
418 عکس
238 ویدیو
31 فایل
مشق حماسه _ کنگره شعر فرهنگیاران ارسال اشعار برای نقد و بررسی @MHansarynjab
مشاهده در ایتا
دانلود
دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... سلام‌الله‌ علیها shereheyat.ir 🇮🇷 مشق‌حماسه https://eitaa.com/mashghehemase
غم ندیدن تو! کرده قصد جان مرا غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام عجین به داغ نوشتند داستان مرا تو جانِ زینبی اما زمانه درصدد است بگیرد از منِ  محنت کشیده جان مرا زغربتت رمق راه رفتن از من رفت اناالغریبِ تو لرزانده زانوان مرا اجازه‌ای بده نذری سفره ات باشند کرم کن و بپذیر این دو قرص نان مرا مرا سهیم کنی در منای کرب و بلا اگر قبول کنی این دو نوجوان  مرا فدای شرم تو ... اما بیا و کامل کن ستاره های درخشان آسمان مرا ادا اگر بشود حق تو زجانب من توان مگر بدهد جان ناتوان مرا قیام کردم و در خیمه منتظر‌ماندم برو میانه ی میدان  ببین اذان مرا قدم خمید ز تنهایی ات ، غم فرزند خمیده‌تر نکند قامت کمان مرا نصیب باغ دلم از بهار اندک بود خدا به خیر کند قصه‌ی خزان مرا بلا عظیم‌تر و من صبورتر شده ام چه سخت کرده خداوند امتحان مرا سلام الله علیها 🇮🇷 مشق‌حماسه https://eitaa.com/mashghehemase
با آن‌که رؤیای شهادت در سرم دارم آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم من عون هستم عون، خواهرزادۀ نورم غم‌نامۀ خورشید‌ها را در برم دارم شمشیر غیرت در نیام اذن میدان است یک کربلا احساس در چشم ترم دارم جای من اینجا نیست، من از آسمان هستم تصویری از پرواز در بال و پرم دارم جان، این امانت را خداوندا بگیر اینک من شرم از جانی که با خود می‌برم دارم کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق در این بیابان زخم‌ها در پیکرم دارم دشمن نمی‌داند که من از نسل خورشیدم دشمن نمی‌داند که صبر از مادرم دارم جان، هدیه‌ای کوچک برای بارگاه توست آن‌سان که من شرم از وداع آخرم دارم سلام الله علیها 🇮🇷 مشق‌حماسه https://eitaa.com/mashghehemase
مادر نشسته سیر تماشایشان کند هنگام رفتن است، مهیّایشان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند این سهم زینب است، دو طوفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیرابِ بوسه قامت رعنایشان کند آن‌ها پر از حرارت لبّیک گفتن‌اند باید سفر به خلوت شیدایشان کند.. بر شانه می‌زند که: برو، سهم کوچکی‌ست باید نثار غربت مولایشان کند سلام الله علیهم 🇮🇷 مشق‌حماسه https://eitaa.com/mashghehemase