حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه
هرکس که دل ازخویشتن کندهاستاینجا
در دام دلدار ازل بند است اینجا
از جاننثاریهای مجنون دور لیلی
پیداست نرخ عاشقی چند است اینجا
قد زلیخا خم شده از هجر یوسف
اما همین قد؛ کوه الوند است اینجا
زینب حسین است و حسینش نیز زینب
عاشق به معشوقش همانند است اینجا
دیبای زهرادوخت صبر و حماسه
بر قامت زینب برازنده است اینجا
امالمصائب مادری کرده است غم را
جام بلا شیرین تر از قند است اینجا
هر روضهی جانسوز او درس است، آری
غمنامهاش،غمنامه نه؛ پند است اینجا
او در اسارت با کلام افشاگری کرد
آزادزاده است او، نه در بند است اینجا
پای اسیریاش خدا بگریست، هر چند
روی لبان حرمله خنده است اینجا
ذکر تسبیح ماسوا زینب
رازق ارض والسماء زینب
گره ها باز کردی از ارباب
در سحرگاه هر دعا زینب
ومن العشق کل نفس حی
اسوه صبر در بلا زینب
سوره فجر ، آیه تطهیر
قهرمان بانوی وفا زینب
خطبه های تو ذوالفقار خدا
ای علمدار لافتی زینب
حضرت عشق ، واجب التعظیم
محور کل کربلا زینب
نوکرت بوده ام حسابم کن
بهر سر دادن انتخابم کن
من کیم؟ نوکر پریشانت
سائل لحظه های احسانت
من کیم؟ایستاده در صحرا
تا ببارد دوباره بارانت
توهمان علیا مخدره ای
که خلایق شدند حیرانت
توهمان دست اقتدار خدا
جان فدای شکوه عرفانت
منتظر چون مدافعان حرم
تا بیافتد سرم به دامانت
جمع پروانه ها به دور حرم
جان فدای تو و شهیدانت
باحسین تو زنده ام بانو
پیش پای تو میزنم زانو
آسمان زیر پای عشاق است
وسط عرش جای عشاق است
طرح عشقی سروده ام که مپرس
این همان رهنمای عشاق است
اشهد ان زینب کبری
مادر با وفای عشاق است
چندسالیست قلب سوریه
بهترین کربلای عشاق است
اربا" اربا شدن برای حسین
طلب هر دعای عشاق است
ابر بارید و شهر شد سیراب
شهر ما آشنای عشاق است
روی هم رفته نوکرت هستم
تا ابد عبد مادرت هستم
جز غم عشق تو ملالی نیست
عاشق هستیم و قیل وقالی نیست
تامحرم مرا نگه دارید
بعداز آن هرچه شد خیالی نیست
گربگویی بمیر میمیریم
جای تردید و اختلالی نیست
وادی عشق جای سر دادن
پس بدان جای لاابالی نیست
حاضروناظرند سرمستان
لحظه ای جای عشق خالی نیست
شده نازک گلویمان، حالا
جای وحشت در این حوالی نیست
طالب داغ طالب دردیم
سرمان نذر راه تو کردیم
حضرت زینب(س)-مرثیه و وفات
آمدم سوی غمکده خانم !
که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !
کوه ایمانی و یقین زینب!
خواهر غصه ! مادر غم ها !
رونوشت صلابت زهرا
ای شکوهت همیشه پابرجا
السلام علیک یا حلما
خانمی مؤمن و متین زینب!
معجزه به وضوح میکردی
هر نفس کار نوح میکردی
با دمت قبض روح میکردی
خوب فتح الفتوح میکردی
اسدالله چندمین زینب !
تو معلم ندیده استادی
پی تفسیر عدل و بیدادی
دو جوان در مسیر حق دادی
آه ، بانو به زحمت افتادی
درد داری درد دین زینب !
از لبت دائما گوهر میریخت
از دل خطبه ات جگر میریخت
با خروش تو کرک و پر میریخت
رنگ از چهره ی خطر میریخت
زن ندیدم من اینچنین زینب!
عزت و آبروی مکتب من
اسم پاکت نشسته بر لب من
مدح تو نغمه ی مرتب من
شصت و نه بار ذکر هر شب من
فقط إیاک نستعین زینب !
هاشمی زاده زینت بابا
در مسیر ولایت بابا
وارث درد و غربت بابا
عمه جان به روایت بابا...
بهترینی تو بهترین زینب !
راه تو راه سرخ عاشوراست
اخت الارباب پرچمت بالاست
عمه جان از خطابه ات پیداست
کربلا در نگاه تو زیباست
به نگاهت صد آفرین زینب!
تا ابد هست نوکرت محتاج
به دعای مکررت محتاج
به نگاه برادرت محتاج
و به الطاف مادرت محتاج
أنا مسکین و مستکین زینب !
رنگ و بویی ببخش محفل را
باخبر کن دوباره مقبل را
تا روایت کند مقاتل را
جان زهرا بیا و این دل را
کربلا کن ، فقط همین زینب !
درد ها را به جان خریدی ، آه
دم دروازه تا رسیدی -آه-
طعنه از این و آن شنیدی ، آه
خیری از زندگی ندیدی ، آه
با مصیبت شدی عجین زینب!
عاقبت شام میهمان شده ای
سر بازار نیمه جان شده ای
دل پریشان و قد کمان شده ای
همه دیدند ناتوان شده ای
بچه ها از غمت غمین زینب!
ای بزرگ عشیره افتادی
در بلایی کبیره افتادی
در شبی سرد و تیره افتادی
پیش چشمان خیره افتادی
با لگدهای سهمگین زینب !
روضه را بغض در صدایت گفت
تاول روی دست و پایت گفت
ورم زیر چشم هایت گفت
دختر شام ناسزایت گفت
گریه ی شهر را ببین زینب !
همه ی عمر موکنان خواندی
گریه کردی و بی امان خواندی
از یهودی بد دهان خواندی
از سر و تشت و خیزران خواندی
مرثیه هایت آتشین زینب !
حضرت زینب(س)-وفات
گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم
در شگفتم ، من که با تو زنده بودم روز و شب ...
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!
هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد
بعدِ تو هر چیز ، دق داده مرا یک سال و نیم
با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت
پیش چشمم بوده ای بر نیزه ها یک سال و نیم
"کاش می شد زودتر جانم شود تقدیم تو " ...
بوده بر روی لب من این دعا ، یک سال و نیم
ابرِ باران زای چشمم لحظه ای خشکی ندید
مثل طوفان بود ، این آب و هوا یک سال و نیم
جسم من اینجاست ، روحم در کنار قبر تو
هم در اینجا بودم و هم کربلا ، یک سال و نیم
روز و شب صد بار مردم من ، در این یک سال و نیم
بوده در تقویم من ، این بدترین یک سال و نیم
آه ، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد
سنگ های نینوا هم در عزایت سرخ شد
تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه ...
آسمان لرزید از داغت ، برایت سرخ شد
بعدِ تو روی حرامی ها به رویم باز شد
صورت من از جسارت بینهایت سرخ شد
دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود
بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد
رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله
بهر هتک حرمت من اشکهایت سرخ شد
روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست
خاک های کوچه ها هم در قفایت سرخ شد
آه ، قرآن خواندی و چوبی به لبهای تو خورد
آنقَدَر کوبید ، تا لحن صدایت سرخ شد
حال ، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد
در غم پیراهنت ، پیراهن من سرخ شد
مناجات با خدا- اعتکاف
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مران گدا را به احترام زینب
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
بادیده های گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعل های تازه کمتر بهم بریزید
آقای سر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان
یک تکه بوریا را به احترام زینب
حضرت زینب(س)-وفات
همیشه غرقِ غمم نقلِ این دقایق نیست
که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست
من آن صنوبر خشکم که شعله ور شده ام
از آنچه فکر کنی بی تو پیر تر شده ام
نصیب من شده این قامتی که خم شده است
ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است
مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است
گمان کنم که زمان وصال نزدیک است
به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم
سرِ شکسته و موی سپید آوردم
ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند
چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند
هوای نوحه سرایی گرفته ایم حسین
چقدر روضه دوتایی گرفته ایم حسین
چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب
برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب
هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من
هنوز کرببلا را به یاد دارم من
هنوز در تبِ داغِ خیام میسوزم
هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم
هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِی ام
هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِی ام
هنوز هر طرفی ظرف آب می بینم
مدینه را به سرِ خود خراب می بینم
هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توام
هنوز گریه کنِ زخم خیزران توام
هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست
هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست
هزار مرتبه آنچه گذشت را دیدم
هزار مرتبه در خواب ، تشت را دیدم
نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو
فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو
قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر
مدینه بی تو به دردم نمی خورد دیگر
منی که آینۀ غصه های ساداتم
دوباره راهیِ پس کوچه های شاماتم
زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من
کنار قبر سه ساله ، قرار گیرم من
حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد
نوکر که جای خود،غلام نوکرانش هم
درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد
هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات
شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد
داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت
در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد
از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست
حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد
مِیلش شهادت بود در کرب و بلا،اما
زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد
بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق
جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد
عمری بلا دیده ولی داغی برای او
مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد
***
همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار
قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد
کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است
جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟
وقت اداء حلقی بعضی حروف ها
تصویر می شوند برایم لهوف ها
مقتل نوشت جای “اذا شمس کوّرت”
با چکمه آمدند به گودی کسوف ها
باید مرتبت کنم ای شاه بی سپاه
انگشترت کجاست غریب رئوف ها؟!
پیراهنت…تنت…دهنت…ریخته بهم
والشّمر جالِس…و بعدش سیوف ها
نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد
واویلتا لِشدَّت قتل الطفوف ها
گودال را به ولوله انداخت خواهرت
وقت اداء حلقی بعضی حروفها
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین😭
#
یا مولا به حریم تو مهمونم
تا آخر زائر حرم می مونم
روز و شب ترانه ی دل میخونم
اسدالله...علی ولی الله... آقا
شاهی و به تنِ دو عالَم جونی
دوست دارم بَرا تو بشم قربونی
راست میگم خودت اینو خوب می دونی
اسدالله...علی ولی الله... آقا
آقاجان ربوده ای تاب و تبم
قرآن و دین مَنی و مذهبم
روز و شب علی علیه رو لبَم
اسدالله...علی ولی الله... آقا
بی عشقت همه چی برام عذابه
بی عشقت حالِ دلِ من خرابه
مجنون و بی قراره و بی تابه
اسدالله...علی ولی الله... آقا
سیّدی یا علی علی یا مولا
روزی کن با همه محبّین آقا
به زودی (شب جمعه،عرفه،اربعین)،حرمِ حسین کربلا
ثارالله...حسین اباعبدا
این چرخ به انگشت شما می گردد
گرد سر تو ارض و سما می گردد
ولله قسم بالله قسم خانه ی کعبه هر روز دور سر ایوان طلا می گردد
علی مولا مولانا علی
شب درس ز گیسوی علی می گیرد
خورشید رخ از روی علی می گیرد
از بس که زدم سنگ علی بر سینه
سنگ لحدم بوی علی می گیرد
علی مولا مولانا علی
مانند خدای خویش بی همتا بود
ریزه خور سفره اش همه دنیا بود
گویند علی به دست خیبر شکنش
انگشتر یا "فاطمه الزهرا" بود
علی مولا مولانا علی
***
من یار ندارم دلدار ندارم
جز با علی و آل علی کارندارم
کس و کارم، علی، اعتبارم علی
هر کسی کسی داره من تو رو دارم
***
ای اهل عشیره
این حرف غدیره
هرکس که علی علی نگه بره بمیره
مناجات
هر سرخ و سیاهی که شقایق نشود
هر کس که پی اش آمده لایق نشود
مولاست، اگر به سنگ هم زُل بزند
آن سنگ محال است که عاشق نشود