‌ عمری برای خیمه‌ های سوخته‌ی شام عاشورا گریسته‌ایم و فریاد يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَك سر داده‌ایم و مگر نه اینکه هر کسی را تا به بلای کربلای خویش نیازمایند ؛ از این دنیا گذر نکند؟؟ روزهای سخت امتحان ما در پیش است و باید ثابت کنیم که حسینی هستیم و تاریکی شب به اوج خود رسیده و ما باید بمانیم و تا آخرین نفس بجنگیم یا بر دشتهای‌حسرت ورسوایی بگریزیم وتا ابد در آیینه زنگار گرفته‌‌ ؛ چهره‌ی کریه خود را به نظاره بنشینیم... به ما رحم کن حسین جان.... #رفح

فرمــوده‌یِ;↓ شیخ‌رجبعلی‌خیاط

‹ المَرء نِتَاج خَلواتِه › شخصیت‌ِ انسان نتیجه خلوت‌هایِ اوست.

هر کس که به دل مرام و دینی دارد، در سینه ی پاکِ خود یقینی دارد؛ فارغ زِ تمامِ مذهب و آئین ها، در دل زِ خدا مهر خمینی دارد..(:

ساعت‌ها می‌توان از او گفت ؛ از شجاعتش .. از شهامتش .. از عرفانش .. از دینداریش .. از سیاستش .. از مرد بودنش .. از پدر بودنش .. از عاطفه اش .. از درد بی‌پایانش از بی‌بصیرت ها .. از داغش بواسطه شهادت فرزندش .. از تبعیدش .. از ترکیه .. از عراق .. از فرانسه .. از ملی مذهبی ها .. از خودی ها .. ازدشمنان ... او آمد و نرفت ؛ روح الله برای همیشه؛ در تاریخ ماندگار شد... ساعت ها می‌شود از روح‌الله گفت ؛ اما .. وقتی از گفتن خسته شوی ؛ خواهی دید که چیزی نگفته ای ... گاهی یک کلمه چنان بسیط می‌شود که در دل خود هزاران مفهوم را جا میدهد. روح‌الله از همین کلمات است ...

«یا فارِسَ الْحِجازِ، یٰاصاحِبَ‌الزَمان،ادرکنی» - عزیزِ هم‌زبان، تو در کدام کهکشان نشسته‌ای..؟!

من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند ؛ خدا هر آنچه کند از تو مرا جدا نکند :)

اگــر کسی صدای رهبــر خود را نشنود... به طور یقین صدای امام زمـان(عج) خود را هم نمی‌شنود... و امروز خط قرمــز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبری نظام باشد. +رای می‌دهم که لبیک گفته باشم به ندای رهبرم...

یک رأی هم اثر دارد ! برادران یوسف اجماع کردند که یوسف را بکشیم ولی یک نفر گفت نه..! خدا به همون یک رأی اثری داد که یوسف نجات پیدا کرد و پیامبر شد... - حاج‌آقاقرائتی -

می شود بد بود؛ و در غمت خوب گریست..

჻ گاهی هر چه فکر میبینم حتی واژها هم برای نوشتن از تو حقیرند. واژه ها در گفتن از تو و نوشتن برای تو کم می‌آورند... معشوق من، مولای من،قول داده بودم این مُحرم آدم بشوم؛ مرهم دردهایت بشوم... میبینی، محرم تمام شد و همچنان اندر خم یک کوچه و در پستوی گناهان خود ندای العجل به لب دارم بی آنکه تعجیل کنم در سرکوب نفسی که به تأویل انداخته دیدنت راｼ میدانم سرای قلبم غبار آلود است و برای آمدن مهمان عزیزی چون تو به یک قلب تکانی اساسی نیازمندم... پدر دعایمان کن که دعای پدر در حق فرزند مستجاب است ...دعایمان کن که بتکانیم از قلوبمان گرد قساوت و ذنوب بی شمار را که سد راهِ وصل است ｼ ᪥امضا فرزندِ دلتنگت