دوم خرداد؛ کوششی ناکام علیه حاکمیت دینی
✍️گزارش #روزنامه_ایران درباره تاریخ تجدیدنظرطلبی یک جریان سیاسی:
🔸بیراه نیست اگر فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا دوم خرداد ۱۳۷۶ را مهمترین دوره حیات فکری جریان چپ سیاسی در ایران بدانیم.
🔸از آغاز دهه دوم انقلاب اسلامی، برخی رهبران جریان چپ به تدریج از قدرت کنار رفتند و با تشکیل حلقههای فکری و تأسیس مراکز مطبوعاتی، در صدد تئوریزه کردن تجدید نظرطلبی در مبانی انقلاب و حاکمیت دینی به نفع تجددخواهی برآمدند و طیفها و سلیقههای مختلف نیز با این رویکرد همراه شدند؛ یعنی تا سال ۱۳۷۶ و در یک بازه زمانی تقریباً هشت ساله، بتدریج نحوه خودآگاهی نسبت به مؤلفههای تجدیدنظرطلبانه در میان چپها پیدا شد.
🔸نظریهپردازان و تحلیلگران اصلاحطلب تقریباً متفقاند که در فاصله رحلت امام(ره) تا پیروزی جریان دوم خرداد، اندیشه و گفتار چپها عمدتاً در سه پایگاه «شاگردان سروش»، «مرکز مطالعات استراتژیک» و «دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج از کشور» تولید میشد. حلقه «کیان» به عنوان مهمترین گعده فکری اصلاحطلبان، ترکیبی از این سه پایگاه عمده بود که طیفی از شاگردان سروش و برخی اعضای مرکز استراتژیک ریاست جمهوری مثل سعید حجاریان و عباس عبدی و برخی از دانشجویان مشغول به تحصیل خارج از کشور را دور هم جمع کرده بود. در واقع رهبر فکری چپها دست کم در مواجهه با مبانی معرفت دینی، عبدالکریم سروش بود که در اواخر دهه شصت با انتشار «قبض و بسط تئوریک شریعت» تحول نظری خود را آشکار کرد.
🔸مهمترین هدف حلقه کیان نقد معارف شیعه بر مبنای دو اصل «سکولاریسم» و «پلورالیسم دینی» بود. کیان در ابتدا تلاش کرد که میان مبانی دینی و اصول تجدد جمع کند و از این جهت ایده «قبض و بسط شریعت» را ایدهای مناسب برای این منظور یافت. این البته موضع آغازین حلقههای فکری اصلاحطلبان است و به تدریج موضع سکولاریستی این جریان ابعاد جدیتری پیدا کرد و مبانی دینی به زینت المجالس گعدههای روشنفکری تقلیل یافت. چنانکه عبدالکریم سروش در همین مجله کیان نوشت «در جهان جدید انسانها حق دارند و نه تکلیف که دین داشته باشند؛ یعنی اجازه دارند که متدین باشند. اما اگر نخواستند میتوانند دین دار هم نباشند.»(سروش، ۱۳۷۴، ص ۵) او پیش از این با طرح نظریه «دین حداقلی» در صدد برآمده بود که دست دین را از امور اجتماعی-سیاسی کوتاه کند و تأکید میکرد که «از اهم بارهایی که نباید بر دوش دین نهاد، بار حکومت دینی کامل است.»(سروش، ۱۳۷۳، ص ۱۶)
🔸در دوم خرداد ۱۳۷۶، چپها که یک دوره فعالیت تئوریک را پشت سر گذاشته بودند وارد فاز عملیاتی شدند. به نظر وقت آن رسیده بود آنچه در گعدهها و در محافل علمی و در پوشش روشنفکری دینی در لفافه و با کنایه و مجاز و استعاره مطرح میشد، عملیاتی شود و به قول سروش، «بار حکومت دینی از دوش دین برداشته شود.» طرح ایده «ولایت انتخابی مقیده فقیه» و تخطئه شأن ولایت فقیه، حضور لیدرهای دوم خردادی در نشستهای ضددینی مثل کنفرانس قبرس در سال ۷۸ و کنفرانس برلین در سال ۷۹، تحریک جامعه علیه مبانی دینی توسط روزنامههای زنجیرهای همچون حوادث سال ۷۸، بحرانسازی علیه جمهوری اسلامی با طرح مسائل ساختارشکنانه مثل لوایح دوقلو، طرح ایدههایی مثل جامعه مدنی و انبوهی از اقدامات و اظهارات ضد دینی و تجدیدنظرطلبانه، قرائنی است که نشان میدهد دوم خرداد در حقیقت شروع فاز عملیاتی طراحی چپها برای عبور از حاکمیت دینی بود.
🔸نظریهپردازان اصلاحطلب که تا دیروز در فکر جمع دین و تجدد بودند، در دوره دوم خرداد بیپروا نسخههای ضد دینی تجویز کرده رسماً حاکمیت دین را ناکارآمد و نامطلوب خواندند. رهبر فکری دوم خردادیها که تا پیش از این جانب احتیاط را مراعات میکرد، اعلان داشت که «امروز تمدن متجدد غرب، ما مسلمانان را دچار بحران هویت نموده و دین توان رویارویی با تمدن غربی را ندارد. تنها منجی، عقلانیت مستقل است.»(کیان، مهر و آذر ۷۸)
🔸به هر حال در دوره قدرت سیاسی دوم خرداد خدا و قرآن و پیغمبر و امام و عصمت و همه اصول و مبانی دینی به آسانی و بیپروا مورد حمله قرار گرفت و تلاش برای اعتبارزدایی از حکومت دینی به اوج رسید. با این حال، بر خلاف ادعای لیدرهای این جریان که دائماً از بدنه اجتماعی و اقبال عمومی میگویند و خود را نماینده آحاد ملت به حساب میآورند، طرحهای رِفُرمیستی آنها به دلیل ناهمسازی با روحیه دینی مردم ایران، هیچگاه مورد اقبال عمومی قرار نگرفت و بحرانسازیهای اصلاحطلبان هر بار و در هر برهه واکنش قاطع مردم را به دنبال داشت.
🔻یادداشت های برگزیده
https://eitaa.com/joinchat/3621912738Cceffa384fd