〉حسین جان!
دلتنگ است، چشمهایم برای دیدن گنبدت
دستهایم برای لمس کردن شش گوشهات
گوش هایم برای شنیدن همهمهی بین الحرمینت
بینیام برای بوی عطر سیبت
خلاصه بگویم، تمامِ من دلتنگ توست ...
ــمسیرعشقـــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉آقای امام حسین؛
بابت تمام اون محبتهای بی ریشه و اساس
که از دلمون کندی، انداختی دور...
بابت اینکه عشق خودتو عمیق کردی توقلبمون
تا هیچکس نتونه پرش کنه ممنونتیم.
لطفا بذار این دل همیشه لیاقت دوست داشتن شما رو داشته باشه؛
ما رو با محبت غیــر امتحان نکن
ــسربازحرمــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉می خواهم بدانی
این که امسال برایت گریه می کند
همانی نیست که پارسال برایت اشک ریخته
خیلی تنهاتر است
خیلی مستأصل است
خیلی گم است
خیلی پریشان است
سهم بیشتری از تو می خواهد امسال..
ــریــــاحـــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉فکر کن قیامت که میشه
حضرت زهرا سلام اللّه علیها
از لا به لای جمعیت سوا کنند
امر بفرمایند: فلانی برای فرش هئیت و
روضه حُسین مَن تلاش و هزینه کرد...
ــریـــــاحــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
#اطلاعیه¹¹| پویش «با حسیــن حرف بزن»
📣〉از شما زائرین و دانشجویان عزیز دعوت میشود
با ارسال دلنوشتههای خودتان با مولایمان آقا امام حسین برای ما، در این پویش شرکت نمایید
✍〉نحوه شرکت در این پویش:
برای شرکت در این پویش به صورت ناشناس، کافی است متن مورد نظر خود را از طریق «لینک ناشناس» ارسال نمایید
🏷〉نکتـــــه:
توجه داشته باشید که در صورت تمایل نام خود و یا نام مستعار خود را مطابق با دل نوشتههای قبلی در انتهای پیام خود ارسال نمایید
دل نوشتههای شما پس از بررسی داخل کانال های مسیر قرار خواهد گرفت
● آدرس مستقیم لینک ناشناس:
☞https://harfeto.timefriend.net/16754598691497
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉خالصانه
بیریا
باجانودل
بیحدّومرز
تاابدیکجورِدیگردوستتدارم
حسین جانم...
ــارسالیـــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉آقایاباعبدﷲ!
زبانِ عاشقان چشم است
و چشم از دِل نشان دارد..
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉گفتم تا کربلا چقدر راه است؟
گفت: چند لحظه...
هرکجا باشی مهمان اویی!
رو به قبله بایست و سه بار بگو:
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَااَبَاعَبدِالله
ــریــــاحـــــــ✎
#دلنوشت
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
#دلنوشت | خاطرات اربعین شمـا
نگاهم که به گنبد طلایی عمویم عباس افتاد محو شدم در افکارم...
صداهای اطرافم را نمیشنیدم، انگار فقط من بودم و عمو
دیگر چهره های هم کاروانی هایم را نمی دیدم،
اصلا مگر میشود تو را دید و دیدگانم چیز دیگری ببیند؟
صدای ذهنم مدام میگفت
"ای اشک های مزاحم بزارید عمویم را ببینم و بمیرم "
تمام تلاشم بر این بود تا بتوانم تصویر زیباترین عموی دنیا را با وضوح بالا در چشمانم ثبت کنم
اشک امانم نمیداد؛
پاهایم سست شده بود،
میخواستم زانو بزنم اما دوباره با صدای هم گروهی هایم به نگاه های ماتشان خیره شدم و به خودم آمدم از وسط بلواری که منتهی به قبله گاه میشد به طرف کنار خیابان رفتیم قرار بر این بود که غذا بگیریم و باز گردیم دوباره حواسم پرت گنبد شد...
پاهایم میرفت اما نه به فرمان مغزم بلکه قلبم افسار مغزم را به دست گرفته بود و فقط به سمت گنبد میرفتم. یادم میاید اشک های بی صدایم با احساس گرمی دستهای دوستم خدیجه روی شانه ام به زاری های بلند و بی مهابا تبدیل شد و پاهایی که قدمهایش تندتر و با هدف تر شد.
به کل هم گروهی ها را فراموش کردم و فقط پاتند کرده بودم دقایقی گذشت درد و دل هایم که آرام گرفت نگاهی به عقب کردم روبه خدیجه پرسیدم بچه ها کجایند؟
جوابی که داد هنوز بعضی روزها در سرم زنگ میزند و باعث اشک های گرمم میشود: در صف غذایند
ما هم در صف غذاییم غذای روح...
◇اربعین ۱۴۰۲
◇فاطمه سادات حسینی
#اربعین1402
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
#دلنوشت | خاطرات اربعین شمـا
قلم به دست گرفتم تا بنویسم از این همه عجائب، از چادرهای خاکی، از کوله های سنگین، از پاهای آبله زده، از رنگ پریده ی دخترکان و لبهای خشکیده ی کودکان، از مرواریدهای سفید چشمان پیرزنان، از کمر خمیدهی کهن مردان...
خورشید نای ماندن در آسمان را ندارد، آمده است روی زمین، فرش کربلا را گرم تر می کند تا کربلا معنای سوختن و سوزانیدن را بهتر پیدا کند. جوهر قلم نیز روان شده است. می نویسد از سنگریزه های داغ، از فرط تشنگی زائرینی که پشت مرزها دل به این سنگها سپردند و دلشان نالهی آب را دارد. همه جا را دود می بینند، هر لحظه ناله ی زینبی دارند و زمزمه شان السلام علیک یا اباعبدلله است. دَم در سینه ها حبس شده و التماس نفس دارند. آب موجود است اما تشنگیها سیراب نمیشود.
راستی چرا!!!!
آب خجل است از روی عباس و سکینه!!!
مینویسم از فوج جمعیت های زمینی و فوج فوج ازدحام آسمانی ها!!!
همه آمده اند تا قبة الحسین علیه السلام را زائر شوند، انگار عرش خدا آنجاست.
از صفهای طولانی و صداهای درهم برهم
«لبیک یاحسین»، «لبیک یا عباس» تا آسمان هفتم شنیده میشود.
اینجا کربلاست؛ السلام علی حسین
از کربلا مینویسم
از هزار و یک حقیقت نانوشته
از نوری که ساطع است
از قبة الحسین و صدای بال ملائک برای ارادت زیارت الحسین، صدای شیون و فغان آنها گوش ملک و ملکوت را با خود همراه کرده است. نوری که از سلسلهی ولایت پذیری عباس بن علی به خصوص در شارع عباس علیه السلام، حرارت دل مشتاقان را بی تاب میکند و ذکر «یا عباس جیئ بالماء لسکینه» را زمزمه میکنند. انعکاس نور در نور و حرم در حرم و بین الحرمین را تافته ی جدا بافته ی این قطعه میکند. دل هر زائری به سمت کف العباس و علقمه و دشت فرات در یک سو و در دیگر سو به مخیّم و تلّ زینبیه متوجه میشود. مینویسم از زائرینی که دست بالا برده و ذکر «لبیک یا حسین» را بر لب دارند، گاه سر به گریبان برده و خود را در آیینه ی جمال امام محو میکنند...
◇اربعین ۱۴۰۲
◇فاطمه وجگانی
#اربعین1402
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
#دلنوشت | خاطرات اربعین شمـا
حقیقتی که تکه ای از وجود را آنجا گذاشته است. هر عاشق دیده و ندیده ی آن حرم را مجذوب خود کرده است. تکه ای از وجودش، پر جوش و خروش در تلاطم است. همه را به سوی خود میخواند. چراغ نور هدایت و کشتی اش نجات دهنده است. زائرش خواب و خوراک ندارد. در بیداری به دنبال حرم میگردد. کم کم کوله ای جور میکند و به دنبال همسفری عاشق تا به گرد خانه ی کعبه ی دوست بگردد. همه چیز جور و مهیاست. او عازم سفر می شود. هنوز کربلا را ندیده است ولی عاشق است و نمی داند که چرا بیقرار است. ندیده درد عشقی کشیده است که مپرس. شعاری دارد پسندد آنچه را جانان پسندد. عازم راه است از همه حلالیت میطلبد و قدم قدم خودش را به آن سوی مرزها می کشاند. تشنه است اما نه به اندازه ی لبهای ترک خورده ی ارباب! گرم است اما نه اندازه ی گرمی عشق به حرم! گاهی تنها می شود؛ همسفری اش را گم میکند، دلش پر از اضطراب می شود اما نه به اندازه ی اضطراب گم شدن رقیه! راه دور است عمودها را طی می کند نه به اندازه ی دوری سفر مدینه تا کربلا تا کوفه و شام بلا.
اشک فراق ز هجران حرم دارد نکند بین الحرمین را نبیند اما نه به اندازه ی فراق زینب از دوری برادر.
پاهایش آبله زده است، گاهی مجروح و زخمی، خون میچکد ولی به اندازه ی زخم های حضرت سجاد علیه السلام نه!
او را میزبانهای عراقی پذیرایی می کنند؛ بفرما چای عراقی و طعام عراقی و گاهی مشت و مال و مکان استراحت... داخل کوله اش خوراکی دارد ولی نای خوردن ندارد. هزاران فرق است این مسیر تا آن مسیر زینبی که کوله ای نبود و محض صدقه، نان و خرمایی برای یتیمان میاوردند نه از باب اکرام مهمان. زائر اولی میرود تا «اللهم اجعل محیای محیا» زندگی اش را از حسین علیه السلام درس بگیرد.
حسین علیه السلام امام زندگی اش است. او می رود تا انجام تکلیف کند. باید برود تا حس ظهور را درک کند.
امام حی و حاضرش را یاری کند. اربعین یک حادثه نیست، جاری که همیشه در حال جریان است.
◇اربعین ۱۴۰۲
◇فاطمه وجگانی
#اربعین1402
#کربلا_طریق_الاقصی
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu
〉قدمهایم در مسیر، از جنس شوق و اشک بود.
هر گام، زمزمهای از دلتنگی
و هر نگاه، سرشار از شور حسین(ع).
جمعیت بیانتها بود و عاشقان از هر کجای جهان با هزاران تفاوت آمدهبودند. اما انگار قلب همهشان یکصدا سرود عشق را سر میداد و این سرود از لحظهی وداع با امیرالمؤمنین تا لحظهی رسیدن به حرم حسین(ع) به گوش میرسید.
در کنار ششگوشهاش اما...
انگار دنیا ایستاد… تنها من بودم و نجوای دل:
«السلام علیک یا اباعبدالله»
ــــارسالــیـــــ✎
#دلنوشت #اربعین1403
#المقاومة_طریق_الحسین
#ستاد_اربعین_دانشگاه_کاشان
🌐@masir_kashanu| 🇮🇷