eitaa logo
مسیر دانشجویان زنجان
1.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
620 ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجمع جهادگران دانشجو
📸گزارش_تصویری 💠آئین تجلیل از فعالین اجتماعی استان زنجان (جایزه ملی احسان) با حضور جمعی از مسئولین و فعالین اجتماعی استان برگزار شد. ◽در این مراسم از 30 نفر از فعالان عرصه احسان و نیکوکاری بنیاد احسان ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) در عرصه های مختلف با اهداء لوح، قدردانی شد. 📌گروه های جهادی انصارالحسین ع و پرواز خاکی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی استان زنجان نیز جزو تقدیر شوندگان این مراسم می باشند ____________________ @jahadgaran_daneshjo
هدایت شده از مجمع جهادگران دانشجو
📸گزارش تصویری 💢همایش تجلیل از جهادگران و اختتامیه سومین جشنواره جهادگران استان زنجان 🔺 با حضور سردار حزنی مسول قرارگاه محرومیت زدایی سپاه کوثر 📌 در این مراسم از ده نفر از جهادگران بسیج دانشجویی دانشگاه‌های استان زنجان تجلیل به عمل آمد و گروه جهادی مالک اشتر دانشگاه فرهنگیان در بخش تخصصی مقام دوم رو کسب کردند. ______________________ @jahadgaran_daneshjob
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | ایران قوی 🔺 روزی دنیا به ما سیم خاردار نمی‌فروخت، الان به نقطه‌ای رسیدیم که ما را تحریم می‌کنند تا به دنیا سلاح پیشرفته ندهیم! 👤 هادی قاسمی با ما در "مسیر" بمانید @masir_zn
21.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|بسم رب الشهدا| مجموعه روایت نو:نشانِ بی نشان آب را گِل نکنید ...! شاید یک مادر ... با چشمانِ کم سو ... در زلالی رود ... در پی فرزندِ مفقودش ... طی طریق می کند ...✨ 🔸به یاد مرغابی امام زمان شهید یوسف قربانی کانال ایتا:@kafepnuzn پیج اینستاگرام:@rahian_pnu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک هفته گذشت... صدای بانگ اذان ظهر به گوش میرسید که رسیدیم به دوکوهه، همه خسته بودیم، اما سعی میکردیم با دقت همه جا را بنگریم که چیزی برای از دست دادن نباشد.... اندکی استراحت و رسیدگی به شکمهای گرسنه..!! وحال دوباره این ما بودیم ک سوار براتوبوس بسوی معراج حرکت میکردیم... رسیدیم...!! بازهم بانگ اذان و نماز در کنار شهدا.... ادامه دارد....
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک هفته گذشت... از خواب گذشتن سخت بود... اما برخاستیم و راه افتادیم بسوی گلزار شهدایی متفاوت... جایی که غواصان دریادل دست بسته درآن رهاشده بودند... از حال و هوای گلزار شهدای آبی چه بگویم، که گفتنی نیست... ادامه دارد...
یک هفته گذشت... ظهر سه شنبه بود، بانگ اذان به گوش می‌رسید که به علقمه رسیدیم. نماز را به جماعت خواندیم و به روایت راوی گوش فرا دادیم. سپس به سوی شلمچه حرکت کردیم که از سوی مسئول کاروان بستنی مهمان شدیم. به شلمچه که رسیدیم آفتاب رفته رفته با آسمان خداحافظی می‌کرد و ما را با خاکی که جوانان غریبانه در آن دفن شده بودند تنها گذاشت...