باسمه تعالی
بیهوده خویش را متدیّن شمردهایم
عمریست از هوی' و هوس زخم خوردهایم
خوشبخت آن کسی که تو آیی به دیدنش
بیچاره ما که راه به کویَت نبردهایم
داریم روی لب همه عجّل فرج ولی
دل را به دستِ بازی دنیا سپردهایم
زینت که هیچ،مایهٔ ننگِ شما شدیم
شرمنده آبروی تو را نیز بردهایم
این شهرِ بی حیا نفسِ عشق را برید
ای شعرِ عاشقانه بیا تا نمردهایم
#نویدنیّرۍ
#مناجات_با_امام_زمان