👏 کف زدن فرزندِ شيخ فضل الله نوري، براي اعدام پدر‼️
🔹يكي از مسايل پندآموز تاريخ كه بسيار دردناك و در عين حال عبرت انگيز بود، ماجراي كف زدن فرزند آيت الله حاج شيخ فضل الله نوري هنگام اعدام پدر بود!
اين مجتهد و عادل انقلابي، عليه مشروطه غيرمشروعه آن زمان، قد علم كرد.
با اين كه اول مشروطه خواه بود، اما چون مشروطه از مسير اصلي خود منحرف و از مسير اسلام خارج شد، با آن مخالفت كرد، عاقبت او را گرفتند و زنداني كردند.
شيخ پسري داشت و بيش از بقيه اصرار داشت كه پدرش را اعدام كنند!!
يكي از بزرگان گفته بود، من به زندان رفتم و علت را از شيخ فضل اللّه نوري سؤال كردم؛ ايشان فرمود:
خود من هم انتظارش را داشتم كه پسرم چنين از كار درآيد.
چون شيخ شهيد، اثر تعجب را در چهره آن مرد ديد، اضافه كرد:
اين بچه در نجف متولد شد. در آن هنگام مادرش بيمار بود، لذا شير نداشت؛ مجبور شديم يك دايه شيرده براي او بگيريم .
پس از مدتي كه آن زن به پسرم شير مي داد، ناگهان متوجه شديم كه وي زن آلوده اي است؛ علاوه بر آن از دشمنان اميرالمومنين(ع) نيز بود.... کار اين پسر به جايي رسيد كه در هنگام اعدام پدرش كف زد.
آن پسر فاسد، پسري ديگر تحويل جامعه داد به نام نورالدین كيانوري كه رئيس حزب کمونیست توده شد!
✍️ برای پدر ها و مادرهایی که دوست دارید بچه هاشون صالح و مؤمن بشن این پیام رو بفرست ..کمک کنید تا با شیر و غذای حلال بچه های سرزمین عزیزمون ایران پاک طینت و پاک دست و پاکیزه عمل بشن.... اين داستان واقعی از شهید شیخ فضل الله نوری اثر بسیار مهم #شیرمادر را در شاکله فرزند، گوشزد مي كند.
اگر نگران آینده فرزند دلبندمون هستیم از غذایی طیب و طاهر و نیز پاکیزه از انواع آلودگی های ربا اختلاس و غصب و رشوه و خیانت و....... آنها رو تغذیه کنیم.
🔹 به آیت الله شیخ فضل ا... نوری گفتند به یکی از سفارتخانه های انگلیس یا روسیه پناهنده شوید،
گفت: نه
گفتند حداقل پرچم روس یا انگلیس را بزنید سر در خانه تان برای حفظ جانتان.
گفت: نه، "آیا رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را برای اسلام سفید كردهام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم!"
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 برا همه بفرستید؛ #لعنت_بر_دروغگو
👌🏼توجه شما رو به صوت و تصویر درست از مسیح علینژاد دعوت میکنیم.
✍پ.ن: پلیس در هر کشوری در مقابل آشوبگران مقاومت و برخورد میکند/مثل لندن و فرانسه که اخیرا دیدید.
#آتشبهاختیار
#مسیخوپلیس
#مسیحعلینژاد
#نشرحداکثری
#دروغگو
#پلیس
#زن
📡"آتش به اختیار" ⬇️
╭┅─────🇮🇷────┅╮
•🍃•✾🕊 آتش به اختیار 🕊✾•🍃 •
╰┅──────🇮🇷───┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔴حضرت آقا چه عاشقایی دااااره 👆👆👆 ماشاالله 👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيكَ الفَرَجَ
🌸 در انتظار روی تو هستیم آقا
🌸 #آغاز_ولایت_امام_زمان (عج)
•✹@masire_saadatt࿐•
1سخنرانی دعای توسل.mp3
10.05M
موضوع: فتنه های آخرالزمان
🏴عزاداری
شب شهادتامامحسنعسکریعلیهالسلام،
سه شنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۱
🎤حجت الاسلام و المسلمین عالی
انتقاد شدید حاجآقا عالی، از ترس مجلس انقلابی و عدم تصویب قانون ساماندهی فضای مجازی.
#امنیت
#فرزند_آوری
#ایران_مقتدر
#انتقام_سخت
#مکتب_سلیمانی
#ما_باید_قوی_باشیم
#امنیت_اتفاقی_نیست
#اگر_سپاه_نبود_کشور_نبود
🕊🌴💐❣🇮🇷❣💐🌴🕊
"عمرکشون یا شیعه کشون!"
(به بهانه نزدیکی به ۹ ربیع الاول)
🔹و قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا»
بخدمت حضرت صادق (علیه السّلام) عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما مىبینیم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش کند ما را در معرض اذیت میاندازد. [منبع: اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص: ۱۰۷]
🔸داستانک:
حضرت آیت الله العظمی مظاهری می فرمودند: روزی در هنگام درس استاد ما آیت الله مرعشی نجفی خاطره ای بیان کردند که:
🔻پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این فرد میخواست برود کردستان و کرمانشاه، با پدر من خداحافظی کرد و رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، در زمان برگشت قافله ما غروب به کرمانشاه رسید، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه و وضع کردستان به خاطر شیعه و سنیگری خیلی بد بود، ناگهان آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را خانه برد خیلی هم خدمت کرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم،
خلاصه مرا بردند توی آن جلسه، وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیل گُندهها، سبیل کشیدهها میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، اینرا هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل.
من تعجب کردم، ترس هم منرا گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند، یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، قیافهای شبیه مردم همدان داشت، آوردند.😔
🔷یک سفره چرمی هم پَهْن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و کسی با یک ضربت گردنش را زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند. من غش کردم.
بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است اینرا هم بیاورید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده،
🔶 بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم،
🔷ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربه الی الله اینرا میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی. [ منبع: درس اخلاق آیت الله مظاهری در تاریخ ۲۳ فروردین ۸۵٫ شماره درس ۳۰۰]