eitaa logo
مسیر سعادت
174 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
212 فایل
⇲من‌زِ‌خـود هیچ‌نـدارم ڪِہ بِہ‌آن‌فَخـرڪنم✹࿇ ⇱هرچہ‌دارم همہ‌اَز نوڪریہ خـانہ‌یِ‌تـوسـت...✾۞ ادمین براۍ پاسخ بہ سوالاٺ شرعے:🌱 @Rahmatan_lelalamin ♥️🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
(سلام‌الله‌علیها) 💠 برخی از فضایل و مناقب حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) 1⃣ علم و سخنوری: سخنان و خطبه‌های آن حضرت در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش و حد اعلای فصاحت و بلاغت او بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد: «خطابه ای كه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست».(۱) 🌷 امام سجاد(علیه‌السلام) در تأیید مقام علمی زینب(سلام‌الله‌علیها) فرمود: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» الحمدلله،(۲) تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی». 2⃣ عبادت: حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. ارتباط حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با خداوند آن‌گونه بود که امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود: 🌷يَا اُختَاه‏، لَا تَنسِينِی‏ فِي نَافِلَة الَّليل «خواهرم! مرا در نماز شب، فراموش نکن.»(۳) 3⃣ صبر و استقامت: در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت: 🌹"الهی تقبل منا هذا القربان؛ خدایا! این قربانی را از ما بپذیر."(۴) و در روایتی دیگر آمده، عرض کرد: "اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر!". 4⃣ فداکاری: وی بارها جان امام سجاد(علیه‌السلام) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد(علیه‌السلام) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب فرمود: "فان کنت عزمت علی قتله فاقتلنی معه". اگر خواستی او را بکشی مرا هم با او بکش.(۵) (۱) شهید مطهری، فلسفه اخلاق، ص ۵۹. (۲) بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۹. (۳) عوالم العلوم، ج ۱۱، ص۹۵۴. (۴) مقتل الحسین، ص ۳۷۹. (۵) لهوف، چاپ سوم، ص ۲۲۸. عدد_ما_احاط_به_علمک🤲
😂 روی صندلی بیمارستان نشسته و در افکار خود غوطه ور بودم که ناگهان دستی به پشتم زد و گفت تبریک میگم شما شدید ، یک دفعه حس عجیبی بهم دست داد بلند شدم ، سینه ام رو جلو دادم و رفتم تمام کولرهای بیمارستان رو خاموش کردم...😂😂😂😂 🌷🌹🌷🌷🌹🌷 😊 چند نفر داشتند از حافظه خودشون می‌گفتن نفر اول گفت : من ۲ سالگیمو یادمه که تازه راه افتاده بودم نفر دوم گفت : من ۱ سالگیم رو هم یادمه که تازه حرف میزدم نفر سوم گفت : یادش بخیر! سبز بود گفتن : چی سبز بود؟ گفت : مقنعه دکتری که منو به دنیا آورد😂 حیف نون خرش🐴 مریض میشه میبرش دکتر به دکتره میگه نمیشه داروهاشو تو دفترچه خودم بنویسی ؟ 😍😂😂