#حدیث_روز
✅ امام حسن عسکری علیهالسلام:
📍خيرُ إخْوانِكَ مَن نَسي ذنبَكَ إليهِ؛
بهترين برادر تو آن كسى است كه گناه و خطاى تو را به خود، فراموش كند.
📚 بحار الأنوار،ج۷۸، ص۳۷۷، ح۳
@masire_shahadat
🌱الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.
و ناتوانى، آفت است
و شكيبايى، دليرى است
و زهد، توانگرى است
و پارسايى، چونان سپر است
بهترين همنشين خشنودى است از خواست خداوند.
#حکمت ۴ نهجالبلاغه
@masire_shahadat
#ثامن
🇮🇷🍁🍁
✅#عکس_نوشت
💢موضوع: جهاد امیدآفرینی در عرصه رسانه
🔸🌺🔹
#نشستهای_بصیرتی
#روشنگری
#ثامن
@masire_shahadat
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ثامن
🍁
🎥 موشن_گرافی
✅ موضوع: امیدآفرینی بسیج
🔸🌺🔹
#نشستهای_بصیرتی
#روشنگری
#ثامن
🇮🍁
@masire_shahadat
#ثامن
✅#عکس_نوشت(۲)
💢موضوع: جهاد امیدآفرینی پادزهر گرداب دشمن
🔸🌺🔹
#نشستهای_بصیرتی
#روشنگری
#ثامن
🇮🇷
@masire_shahadat
#کلام_شهید🌺
به قول شهید حسین خرازی
اگر کار برای خداست
پس گفتنش برای چه؟؟
@masire_shahadat
#مطالعه_در_چند_دقیقه
کتاب: سه دقیقه در قیامت
بخش #سی_هشتم ارسالی
بازگشت
کمتر از لحظه اي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده ام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.
روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافته ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند. من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي،اثر بيهوشي رفت و درد و رنج ها دوباره به بدنم برگشت. حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نميخواستم
حتي براي لحظه اي از آن لحظات زيبا دور شوم. من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور ميكردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمت هايش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.
من مادرم حضرت زهرا را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود. دقايقي بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل كنند. آنها مي خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل كنند. همين كه از دور آمدند، از مشاهده چهره ي يكي از آنان واقعاً وحشت كردم. من او را مانند يك گرگ ميديدم كه به من نزديك ميشد!
مرا به بخش منتقل كردند. برادر و برخي از دوستانم بالاي سرم بودند. يكي دو نفر از آشنايان به ديدنم آمده بودند. يكباره از ديدن چهره باطني آنها وحشت كردم. بدنم لرزيد. به يكي از همراهانم گفتم: بگو فلاني و فلاني برگردند. تحمل هيچكس را ندارم. احساس ميكردم كه باطن بيشتر افراد برايم نمايان است. باطن اعمال و رفتار و...
به غذايي كه برايم مي آوردند نگاه نميكردم. مي ترسيدم باطن غذا را ببينم. اما از زور گرسنگي مجبور بودم بخورم.
دوست نداشتم هيچكس را نگاه كنم. برخي از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمي دانستند كه وجود آنها مرا بيشتر تنها ميكرد!
بعداز ظهر تلاش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم. ميخواستم هيچكس را نبينم. اما يكباره رنگ از چهره ام پريد! من صداي تسبيح خدا را از در و ديوار ميشنيدم. دو سه نفري كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار ميكردند كه من چشمانم را باز كنم. اما نميدانستند كه من از ديدن چهره اطرافيان ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نميكنم.
ادامه دارد...
@masire_shahadat
🌹در روایات وارد شده :
پنج چیز قلب را نورانی میکند:
①کم خوردن
②نشستن با علماء
③نماز شب خواندن
④و راه رفتن در مساجد
⑤زیاد قل هوالله احد را خواندن
📚مواعظ العددیه ص۲۵۸
@masire_shahadat
#کلام_شهید🌺
یڪی از دعاهاش عجیب دلم رو لرزوند
خدایا
مرگی بهمون بده که همه حسرتشو بخورن
#شهیــد_محســن_حججـی
@masire_shahadat
#خاطرات_شهدا🌹
وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم .
بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد . سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پابه پاي من مي نشست ، لباس ها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد .
آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داري.
📌به روایت همسر شهید همت
#محمد_ابراهیم_همت
@masire_shahadat