eitaa logo
مسیر تغییر 🌱
4.3هزار دنبال‌کننده
665 عکس
47 ویدیو
6 فایل
✨تغییر زندگی فرمول های موثر برای مدیریت مسائل، درمان استرس، افسردگی و فشارهای عصبی، بهبود روابط با خانواده و.. خروجی یک کلاس30ساله ⚡️ارائه مشاوره رایگان در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام با نام @masiretaghyir پل ارتباطی: @mohammad12qw @Yalatif @M_Roohina
مشاهده در ایتا
دانلود
1.95M
پاسخ استاد ☝️ ⁉️ سلام خداقوت. امکانش هست راجع به ترک اعتیاد بیشتر صحبت کنید و جنبه های مختلفش رو بررسی کنید. ⚡️ارائه مشاوره رایگان در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام | با ما همراه شوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر تغییر 🌱
بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی #ره‌‌یافته. داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی‌ام: سلام بر ابراهی
🐋🐋🐋🐋🐋 بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی . داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی و یکم: پاسخ دو هفته از توسل به شهید ابراهیم هادی می‌گذشت که دیدم آقای آبادی یه ایمیل برام فرستاده. ایشون جلوی جمع ضایعم می‌کرد، اما به صورت شخصی پیامی برای من نفرستاده بود. با خودم گفتم: «خدایا!، یعنی چی نوشته؟!» ایمیل رو باز کردم. نوشته بود: «سلام. حالا متوجه پیام شما شدم که چرا معتقدید من در گمراهی هستم. دیشب یکی از خانم‌ها که چند سالی از بنده بزرگ‌تر هستن، واسطه شدن که از طرف دانشجویی که حسابی از بنده پیش بقیه بدگویی کرده حلالیت بطلبن. البته من نمی‌دونم اون دانشجو چه اتفاقی براش افتاده که طلب حلالیت خواستن، اما در هر صورت از آنچه که به شما و بقیه گفتن مطلع شدم. خواستم عرض کنم این مطالب حقیقت نداشته و اگر شما چنین نگاهی به بنده پیدا کردید، نتیجه شایعات فتنه‌گران هست. اگر سوالی دارید در خدمتم.» تعجب کرده بودم. یعنی همه چی دروغ بوده؟! ولی به‌نظرم آقای آبادی واقعاً اینطوری بود! توی پاسخ براش نوشتم: «اول اینکه چرا ایشون باید دروغ بگه؟ چه نفعی داشته؟ چرا برای دیگری این دروغ‌ها رو نگفته؟ دوم اینکه شما هم کم با خانم‌ها در ارتباط نبودید. پس حرف اون دانشجو غیر واقعی به نظر نمی‌اومد.» فردای اون روز دیدم پاسخ دادن و نوشتن: «اولاً اون دانشجو از دروغ‌گویی نفعی نمی‌برده، اما کینه‌ای داشته که می‌خواسته انتقام بگیره. حالا که آبروی بنده رو برده، برای روشن شدن موضوع، منم مجبورم مطلبی در مورد ایشون بگم. این خانم با اینکه از بنده بزرگ‌تر هم هستن، متاسفانه درخواست ازدواج به بنده دادن. من گفتم باید با مادرم صحبت کنین. مادرم هم مخالفت کردن و به قصد ممانعت، اول بهشون گفتن ما عروس بدون چادر نمی‌خوایم، که شاید منصرف بشن. ایشون قبول کردن و مدتی هم چادر داشتن، باز هم مادرم موافقت نکردن و گفتن شرایط دو خانواده بهم نمی‌خوره. وقتی اون خانم از طرف ما جواب منفی گرفتن، احتمالا به‌خاطر شکسته شدن غرورشون و… تصمیم گرفتن با بدگویی از بنده، حال بهتری پیدا کنن. و اما مورد بعدی درباره ارتباطم با خانمها: شما می‌دونین در دانشگاه ما دو سوم دانشجوها خانم هستن. طبیعیه وقتی کسی مرجع دروس باشه، خانم‌ها بیشتر دورش جمع بشن؛ و اون فردِ مرجع، این شرایط رو اصلاً دوست نداشته باشه و در تنگنا باشه. پس این برداشت ذهنی که مثلاً بنده خیلی مایلم با خانم‌ها هم‌کلام باشم رو زودتر از ذهنتون بیرون کنین چون تهمت و گناهه. باز هم سوالی هست؟» در پاسخ نوشتم: «ولی چرا شما اینقدر به من توهین کردید؟» بعد چند ساعت پاسخ داد که: «چون شما تهمت زدید! شما حرف‌های دروغ یه شخص دیگه رو خیلی راحت باور کردید و لحظه‌ای احتمال ندادید شاید اشتباه باشه. ولی رفتارم رو جبران می‌کنم... .» | با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
28.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️نحوه مطالعه مطالب کانال😃 ◀️ این ویدئو در ۵ دقیقه به شما توضیح میده: ۱. مطالب کانال رو چطور و از کجا بخونیم که مفیدتر باشه؟ ۲. چطوری از مشاوره های رایگان کانال بهره مند بشیم؟ ۳. داستان ها رو چطور و از کجا بخونیم؟ ۴. کلیپ ها رو از کجا تماشا کنیم؟ ۵. پاسخ سوالات مخاطبان رو از کجا گوش بدیم؟ | با ما همراه شوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://digiform.ir/wa2702fec دوستان "مسیر تغییر" که متقاضی مشاوره هستند سوالاتشون رو به لینک فوق ارسال کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمين و زمان، برای ما كلاس درس است. 👁👂فقط باید سمع و بصرمان را فعال کنیم. عقل، گوش و چشم از ابزار شناخت هستند. آیا ما از این ابزار برای شناخت خود حقیقی مان از این سرمایه ها استفاده میکنیم؟ و خداوند میفرماید : از شما سوال پرسیده میشود، که این سرمایه ها را کجا استفاده کردید؟ ✨السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا «آیه 36 سوره مبارکه اسراء》 گوش و چشم و دل، همه‌ى اينها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. پس باید بدانیم که این سمع و بصر را کجا استفاده میکنیم. تقليد كوركورانه از فضای مجازی ، پيروى از عادات وخيالات وتوهمات، تبعيّت از پدران عقلی ، باور كردن پيشگويى‌ها، حدس‌ها و گمان‌ها، قضاوت بدون علم، موضعگيرى های بدون علم، تفسير و تحليل و نوشتن و... همه ی اینها از جمله عواملی هستند که مانع فعال بودن سمع وبصر و رسیدن انسان به قلب سلیم میشوند. در ادامه توضيحاتی ارائه خواهد شد | با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.56M
پاسخ استاد ☝️ ⁉️ با‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام لطفا روش حمله یا برخورد با ناکامی نا‌‌‌‌‌‌امیدی،‌‌‌ شکست و... را توضیح دهید. ⚡️ارائه مشاوره رایگان در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام | با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر تغییر 🌱
🐋🐋🐋🐋🐋 بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی #ره‌‌یافته. داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی و یکم: پاسخ
بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی . داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی و دوم: جبران با توسل من به شهید ابراهیم هادی، شیما از تهمت‌هاش توبه کرده بود و از طرفی آقای آبادی و من متوجه اون دروغ‌ها شده بودیم و به همین خاطر دیگه اون جنگ و جدل‌ها بین ما تموم شده بود. اما باز هم حرف‌های شیما از دلم عبور می‌کرد و گاهی می‌گفتم نکنه حرفاش راست باشه؟ دوباره می‌گفتم: «شاید هم حرف‌های آقای آبادی درست باشه! در این صورت چقدر بَده که شیما با اون زیبایی و شأنی که داره، خودش بره از ایشون خواستگاری کنه! خیلی زشته که یه دختر به پسری این‌‌طور اظهار علاقه کنه! . به قول مامان، بعداً همین کار باعث سرزنش خودش می‌شه‌. آخه چرا این کار رو انجام داده؟ یعنی خواستگار نداشته؟ ولی اون که هنوز سنش زیاد نشده که وقت ازدواجش بگذره!» در حالی که به این حرفها فکر می‌کردم، توی محوطه‌ی دانشگاه نشسته بودم و به فهرست نوشته شده‌ی کارهام روی برگه نگاه می‌کردم. خانم محمدی مسئول بسیج، نزدیک من اومد و یه کارت از کیفش درآورد و گذاشت روی وسایلم و گفت: «این برای شماست.» به کارت دقت کردم: کارت دعوت دیدار دانشجویان برای بیت رهبر معظم انقلاب. با ذوق و خوشحالی کارت رو برداشتم و ایستادم و بهش خیره شدم. خانم محمدی درحالی که زیرچشمی به من نگاه می‌کرد و با گوشیش ور می‌رفت، گفت: «این رو آقای آبادی داده که بدیم به شما. خودش دعوت شده بود اما گفت شما دانشجوی خوبی هستین؛ ضمن اینکه ایشون قبلاً رفته.» بعد به من نگاهی کرد و ادامه داد: «معلوم نیست چه اتفاقی برای شما دو نفر افتاده؟! یه روز می‌خواین سر به تن اون یکی نباشه، یه روزم اینجوری!» خندیدم و گفتم: «اگه اینا نباشه شما مسئولا باید مسئول چی باشین؟» در هر صورت آقای آبادی به‌خاطر رفتاری که قبلاً با من داشت در پی جبران بود، اما من، نه تنها به فکر جبران افکارم نسبت به ایشون نبودم، بلکه حالا سوال‌های جدیدی هم در مورد شیما به افکارم اضافه شده بود! . | با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194