بداهه دسته جمعی #حلقه_ادبی_نیستان به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) :
شاعران:
#علی_مستوفی #حامد_کمالی #روح_الله_سپهری
#وحید_کمالی #علی_خادم_الحسینی #صادق_اکبری #محمدمهدی_قانعی #خانم_مروتی #خانم_کمالی
در چشم او انگار طوفانی مقدر بود
از کوه ظلمت رد شدن، با او میسر بود
آرامش دریا میان چهره اش جاری
در چشمهایش کوهی از ایمان و باور بود
لبخند و خشمش بهرِ بدخواهان و یارانش
یادآوری از لطف و قهر و خشم حیدر بود
دشمن به اخمش هم حساب کار خود میکرد
مهرش برای دوستان چون مهر مادر بود
با انقلابش آبرو بخشید بر شیعه
الحق که از ذریه ی زهرای اطهر بود
او همچو حیدر در میان جنگ با اعدا
گردن بریده دشمنان را و مظفر بود
موسای ما بود و به هنگام عبور از نیل
از دست او فرعون را خاطر مکدر بود
حرفش ز عشق و خال لب تفسیرها دارد
مردی که گویا حافظ دوران دیگر بود
تاکید او بر قشر مستضعف فراوان است
او بر ضعیفان تا همیشه یار و یاور بود
بر دشمن قران ودین چون شیر می غرید
اما برای مردمش دلسوز و رهبر بود
تنها نه ایران بلکه دنیا را اثر بخشید
روی سر عالم نگاهش سایه گستر بود
با انقلابش انقلابی در جهان انداخت
مانند عیسی با دمش او معجزه گر بود
از روی قرآن او حجابی کهنه را برداشت
وقتی بنای مجد اسلامی مکسر بود
او هم "خم" است و هم "می" است و هم "نیِ" ستان است
هم ساقی و هم ساغر و هم حوض کوثر بود
کوبید در هم آن بت طاغوت دوران را
آری در این تاریخ، ابراهیم دیگر بود
او را ملقب به مسیح قرن میکردند
از بس دم احیاگر او کیمیاگر بود
شاگرد ناب مکتبش قاسم سلیمانی است
او با نگاه نافذش سردار پرور بود
هرکس که از نزدیک او را دیده میگوید:
الحق و والانصاف او از نسل حیدر بود
گر شبه معصومش بخوانند این غلوی نیست
از بس که در اعمال خود مثل پیمبر بود
گریان نشد حتی برای داغ فرزندش
تنها میان روضه ها چشمان او تر بود
با اشک های روضه، دل را شست و شو می داد
با ناله های کوثری گریانِ اکبر بود
یادم نرفته نیمه خرداد شصت و هشت
آن واقعه سنگینی اش چون روز محشر بود
افسوس قدرش را نفهمیدند آن ایام
مردی که از عصر خودش قطعا فراتر بود
خون بر دلش کردند و جام زهر نوشاندند
آن صلح ننگین یک غم سنگین دیگر بود ...
«مصیر»، اولین کانال تحلیلی اردکانی!
@masirh