eitaa logo
مسیر بهشت🌹
6.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
11.4هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مامان شمرده شمرده گفت_ مشکل این حرفا نیست دخترم! مشکل اصلی خودتی من گفتم برو پیش روانشناس رفتی به شوهرت گفتی ازش اجازه گرفتی اونم گفت نه! می‌رفتی یه مشاوره از روانشناس می‌گرفتی دخترم تو زیاد از حد داری به خواهر شوهرات حسادت می‌کنی؟ اونا رابطه‌شون عادیه مثل هر خواهر و برادر دیگه‌ای اما تو این وسط فکر می‌کنی که شوهرت به تو اهمیت نمیده . مامان بازم همون حرفا رو می‌زد. روز بعد حسین اومد دنبالم و رفتیم دنبال کارت دعوت برای عروسی . حسین خیلی خوشحال بود و گفت_ پدرت خیلی بزرگی در حقمون کرد! سری تکون دادم و با یاد آوری حرفای مامان گفتم_ اما حسین ما باید پول کرایه را از همون ماه اول پس انداز کنیم برای آینده خودمون. حسین سری تکون داد_ آره عزیزم منم یه همچین فکری کردم یه حساب باز می‌کنیم و پولا رو می‌ندازیم سر اون حساب.. حسابم به اسم خودت باشه. اینطوری خیال دوتا اونم راحته تو که پولا رو خرج نمی‌کنی. با شنیدن این پیشنهادش خیلی خوشحال شدم کابوس بزرگم که از دیشب سراغم آمده بود تموم شد و خیالم راحت شد . بعد از ازدواج رفتیم خونه پدرم و طبق گفته حسین پولا رو هر ماه پس‌انداز می‌کردیم توی حسابی که به اسم من بود از حساسیت خودم روی رابطه‌ای که داشتم کمتر کردم و واقعاً تاثیرگذار بود بعد از ازدواج، حسین بیشتر بهم توجه می‌کرد شایدم به خاطر این بود که دیگه رو اون موضوع حساسیتی نداشتم و برام مهم نبود که با خواهراش یا زن داداشش چطور برخورد می‌کنه و همین باعث شد که به سمتم بیاد و زندگی خوب و آرومی رو داشته باشم. پایان. کپی حرام.