🌸🌸🌸🌸🌸
بگرد نگاه کن
پارت64
میگفت اونجا هیچ وقت برام عادی نشد هر دفعه میرفتم اونجا تا چند ماه کمبودی تو زندگیم احساس نمیکردم.
نادیا آه سوزناکی کشید.
–پس یعنی بی کسی خیلی باید سخت تر از حتی مریضی باشه.
–اهوم. البته شایدم چون دوستم بیکسی رو بهتر درک میکرد.
–اونوقت اگه بلایی سر مادرش میومد چی؟
چشمهایم را باز و بسته کردم.
–خودشم همیشه از این اتفاق میترسید.
–الان کجاست؟ ازش خبر داری؟
–نه، من که وارد دانشگاه شدم اونقدر درگیر درس و دانشگاه شدم که ناخواسته از هم دور افتادیم. دیگه ندیدمش.
به خانهی امیر زاده نزدیک شدیم. ماشین وارد کوچهشان شد و سرعتش را کم کرد تا بتواند پلاکها را بخواند.
قلب من که تا آن وقت آرام کنج قفسهی سینهام نشسته بود ناگهان چنان دیوانه وار سرش را به دیوار سینهام میکوبید که احساس کردم کسی مرا به باد مشت گرفته. این ضربات آنقدر پر قدرت بودند که با هر ضربه انگار ضعیفتر میشدم و دیگر راحت نمیتوانستم
نفس بکشم.
به انتهای کوچه که رسیدیم راننده جلوی یک ساختمان سه طبقه توقف کرد.
–رسیدیم خانم اینجاست.
نادیا پرسید.
–حالا چطوری کپسول رو ببریم.
راننده گفت:
–من براتون تا جلوی در میارم.
تشکر کردیم و پیاده شدیم.
راننده کپسول را جلوی در گذاشت و رفت.
نادیا نگاهی به ساختمان انداخت.
–حالا طبقهی چندم هستن؟
نفس عمیقی کشیدم تا بتوانم به خودم مسلط باشم.
–ما که داخل نمیریم نادی جان. تلفن میکنم یکی میاد میبره.
مشغول گرفتن شمارهی امیرزاده شدم.
نادیا هم تبلتش را از کیفش درآورد و به درختی که انجا بود تکیه داد و مشغولش شد.
با اولین بوق امیرزاده گوشی را جواب داد.
صدایش آنچنان خش داشت و بیجان بود که نگران شدم.
–سلام خانم حصیری، کجایید؟
–سلام. من جلوی در خونتون هستم. کپسول رو آوردم.
کسی هست بیاد تحویل بگیره؟
–چقدر افتادید تو زحمت، شرمنده کردید، حلال کنید، همش فکر میکردم آخه شما خودتون تنهایی چطور میخواهید اون کپسول رو بیارید. اگه صبر میکردید یکی رو میفرستادم.
لیلا فتحی پور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بگرد نگاه کن
پارت65
–کاری نکردم. اگر این کارم نمیکردم که عذاب وجدان میگرفتم.
من خودم رو به خاطر مریضی شما مقصر میدونم.
با تعجب پرسید:
–شما مقصرید؟ کی گفته؟
–خب اگه من ماجرای ساره رو نمیگفتم شما هم خونشون نمی رفتید دیگه مریض...
حرفم را برید.
–اصلا این طور نیست خانم حصیری، اصلا از کجا معلوم من از اونجا گرفته باشم، چون همون روز من جای دیگه هم مجبور شدم برم ممکنه از...
سرفه نگذاشت حرفش را تمام کند. سرفههایش جگرم را میسوزاند.
انگار آبی خورد تا سرفهاش کوتاه بیاید و بعد گفت:
–این مریضی یقهی همه رو گرفته، هیچ کس هم مقصر نیست. مقصر اصلی کسای دیگه هستن.
در مورد آوردن کپسول هم نمیدونم چطور این لطفتون رو جبران کنم.
از حرفش خجالت زده گفتم:
–در برابر لطف شما کاری نکردم. کپسول اینجا جلوی در هست.
پرسید:
–چطوری آوردینش؟
–راننده آژانس زحمت کشید.
نفس راحتی کشید.
–الان به دوستم، همین همسایهی بالایی ما هستن زنگ میزنم بیاد ببره. بعد صدای ضعیف خانمی را شنیدم که از پشت خط میآمد.
–علی کجا میری؟
آقای امیرزاده جوابش را داد:
–هیجا مامان، میخوام برم همینجا تو پاگرد وایسم، هوا بخورم.
–هوا سرده، پس بیا اینو بنداز رو دوشت.
پس اسم کوچکش علی بود.
بعد از تک سرفه ایی امیر زاده گفت:
–خانم حصیری ببخشید، از ترسم نمیتونم تعارفتون کنم، لعنت به این بیماری. چقدر ناراحت کنندس که شما تا اینجا امدید اونوقت من نمیتونم ببینمتون.
آنقدر قلبم تند زد که ترسیدم دوباره دچار لرزش صدا شوم. مجبور شدم برای برملا نشدن احساسم سکوت کنم.
الان به مادرم میگم میاد جلوی در، بفهمه شما پایین هستید خیلی خوشحال...
بین حرفش پریدم.
–یه وقت بهش نگیدها،
–چرا؟
–اگه بگید خیلی معذب میشم. من که دارم میرم چه کاریه بنده خدا رو بکشونید جلوی در، اذیت میشن.
نوچی کرد و گفت:
–آخه اینجوری که نمیشه.
–من دیگه دیرم شده باید برم.
صدای پایش و صدای نفسهایش از پشت تلفن میآمد که انگار به زحمت راه میرفت و حرف میزد.
بعد همانطور که نفس نفس میزد گفت:
–یه دقیقه صبر کنید نرید. بالا رو نگاه کنید.
سرم را چرخاندم و بالا را نگاه کردم.
جلوی پنجره در پاگرد طبقهی دوم ایستاده بود و نگاهم میکرد.
پتوی مسافرتی روی دوشش بود. موهای آشفته و چشمهای گود افتادهاش نشان از وخامت حالش میداد.
در آن حال دیدنش بغض به گلویم آورد.
لیلا فتحی پور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام حسین علیه السلام به خاطر سکوت دیگران شهید شدن⚠️
✴️امر به معروف یعنی
🔸بفهمیم همه سهم داریم
🔸همه مسئولیم
👤 #استاد_علی_تقوی
#یا_صاحب_الزمان
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
💠 #پرسمان_مهدوی
🔻 #سوال
🔹رشد و شكوفايي علم در زمان پس از ظهور به چه معنا است؟⁉️🤔
✅ #پاسخ
🔸ظهور امام دوازدهم ارواحنافداه و اهتزاز پرچم مهدي موعود عج الله تعالی فرجه الشریف در شرق و غرب، موجب☀️ درخشش آفتاب امامت در سرتاسر هستي است.
📑 بررسي روايات نشان ميدهد رخداد عظيم و قابل توجه عصر ظهور، افزايش بينش و معرفت جامعه مهدوي است و جامعه، تحت تعاليم و تربيت امام دوازدهم ارواحنافداه رشد و كمال خواهد يافت.🤩👌🏻
🍃 براي انجام اين منظور در روايتي از امام باقر علیه السلام آمده است:
✨ اذ قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم؛ ✨
💫هنگامي كه قائم ما اهل بيت قيام كند، دستش را روي سر بندگان خدا قرار ميدهد؛ پس به سبب اين كار، عقول ايشان جمع شده، رشد كامل مييابد. از اين رو توان مهدي ياوران تشديد يافته، قدرت هريك از آنها به اندازه چهل نفر ميرسد.💫
🌻در روايتي از حضرت علي علیه السلام به جهت اشاره به اين مطلب آمده است:
🌱 اذا اهتز رايته أضاء له ما بين المشرق و المغرب و وضع يده علي رؤوس العباد فلايبقي مؤمن إلا صار قلبه أشد من زبر الحديد و أعطاه الله تعالي قوة أربعين رجلا؛ 🌱
🌿 زماني كه پرچم حضرت مهدي افراشته شود، از نور او ميان مشرق و مغرب درخشش مييابد و دستش را بر سر بندگان خدا مينهد و آنها را مورد عنايت خويش قرار ميدهد. در اين هنگام، قلب ايشان از آهن، قوي تر شده، خداوند به آنها توان چهل نفر عنايت ميكند. 🌿
🍃در حديث ديگري آمده است:
⚡️ و تؤتون الحكمة حتي أن المرأة لتقضي في بيتها بكتاب الله تعالي و سنة رسول الله ⚡️
☘در زمان ظهور حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف به شما حكمت داده خواهد شد، به اندازهاي كه زن در خانه خويش قادر به قضاوت بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر خواهد بود. به یقین این بصیرت، موجب تحقق عبودیت خواهد شد؛ چرا که معرفت در آن زمان گسترش خواهد یافت. ☘
🌹در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:
💧 مجموعه علوم #27 حرف است. آنچه انبیاء در اختیار جامعه قرار دادهاند، تنها دو حرف است؛ پس هنگامیکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، 25 حرف دیگر آن را رونمایی كرده، آن را به 27 حرف توسعه میدهد .💧
⏪ بنابراين رشد و شكوفايي در عصر ظهور، به لحاظ افزايش توانمندي علمي مهدي باوران برای زندگی آرمانی در عرصههای سیاسی عبادی، اجتماعی و اختصاصی است✅
#پرسش_وپاسخ_مهدوی ⁉️
#یامهدی_العجل
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
4_5830257833320385879.mp3
2.11M
🔊مجموعه صوتی
#شناختامامزمان
👤استاد حسن محمودی
📝قسمت ششم
🔖#امام_زمان حجت خداست، حجت خدا مسلط بر تمام زبان هاست و از قدرت الهی برخوردار است...
👌کوتاه و شنیدنی
👈بشنوید و نشر دهید
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
5.mp3
4.42M
#کتاب_صوتی 🎧
#راز_درخت_کاج🌲
"خاطرات مادر شهیده زینب کمایی"
قسمت پنجم
#اللهمعجللولیکالفرج
#زن_عفت_افتخار
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
10283281505762.mp3
496.4K
🕊 آیـة الڪـرسـی🕊
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°