8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طی الارض با ذکر صلوات
شهید سعید زندی
شادی روحش صلوات
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
#فرجمولاصلواتـــــــ
🥀اللهم عجل لولیک الفرج🥀
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
☀️دعای محافظت در بلایا
🌻برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🔸اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلمُحَمَّدٍوعجّلفرجهم
🔹اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ اَلَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)
خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوعجّلفرجهم
📚بهجتالدعاء، ص ٣۴٧
🔹آیتالله بهجت قدسسره به این ذکر بسیار تأکید داشتند و آن را به افراد زیادی توصیه میکردند. از جمله این افراد کسانی بودند که دارای شغلهای پُرخطر بودند.(بهجتالدعاء، ص ١٣۴)
#اَللّھُمَّعَجِّلݪِوَݪیِّڪَاݪفَࢪَجواَقِمنابِخِدمته🤲
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
🌹✿❀ قرار شبانه ❀✿🌹
" تا شهـ🕊ـدا با شهـ🕊یـد "
ختم 👇
☆أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَادَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء☆
🌸هر شب به نیابت از یکی از شهدای آسمانی
¤ امشب به نیابت ⤵️
🌷🕊 #شهید_مختار_مومنی
🍃جهت :
♡سلامتی و تعجیـلدر فرج آقا صاحب الزمان عجل الله
♡شِفای بیماران
♡شفای بیماران کرونایی
♡حاجت روایی اعضای کانال
🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
تعداد آزاد
🍃💐🍃💐
💐🍃💐
🍃💐
💐
♡ بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡
#یک_قرار_شبانه
ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان و دوستداران شهدا بنویسند.
🍃محب امیرالمومنین(علیه السلام)
🍃زیارت کربلا و نجف،
🍃سربازی امام زمان(عجل الله)
♦️نهایت شــ🌷ــهادت♦️
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
هر شب ده صلوات هدیه به روح مطهر
یکی ازشهداداریم.💐
هدیه امشب تقدیم میشود به شهید والامقام
🌷 #شهید_ابوذر_امیدوار
اجرتون با شهدا🕊
🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯
ا💐
ا🍃💐
ا💐🍃💐
ا🍃💐🍃💐
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
شاهزادهای به شهری در قلمرو پدر خویش
سفر کرد او تصمیم گرفت ناشناخته سفر کند
تا کسی او را نشناسد
چون به دروازه شهر رسید
نگهبانان شهر با او تندی کردند
شاهزاده وارد شهر شد
و به سمت نانوایی رفت تا نانی تهیه کند
نانوا چون او را غریب دید تحقیرش کرد
به کنج بنایی رفت تا استراحت کند
از آنجا نیز دورش کردند
به ناگاه جوان همسن و سالی او را دید
و با او دوست شد هر دو مدتی با هم
همسفر شدند
جوان را تاب تحقیر او نیامد و گفت:
در این شهر غریب چه میکنی؟
به شهر خود برگرد
شاهزاده گفت: بیا با هم چند روزی به شهر
ما سفر کنیم جوان پذیرفت و با او همراه شد
چون به دروازه شهر رسیدند
بسی دید او را تکریم و احترام میکنند
و با مکنت به سراغش آمدند
و او را به دربار پادشاه بردند
جوان فهمید او شاهزاده است و در تعجب شد
از او سؤال کرد چگونه در شهر غربت
این همه رنج و بیاحترامی را تحمل کردی
و سکوت نمودی در حالی که شهر ما نیز
ملکاش برای پدر شماست و همه تحت
امر او هستند؟
شاهزاده گفت: وقتی کسی به من اهانت
میکرد همیشه با خودم میگفتم
این بنده مرا و جایگاه مرا نمیشناسد
اگر میدانست چنین توهین نمیکرد
و اگر جائی ترس از گرفتار شدن داشتم
با خود میگفتم این سرزمین برای پدر من است
کسی قدرت زندانی کردن مرا در این شهر ندارد
بگذار بترسانندم
اگر کسی مرا از جای خوابم دور میکرد
میگفتم خدایا این سرزمین ملکاش
به دست پدر من است اگر او میدانست
مرا نمیتوانست بیرون کند
چنین بود که صبرم هرگز تمام نشد
تا با سربلندی و بدون اینکه رنجی در آن شهر
تحمل کنم به شهر خویش و دربار فرمانروائی
برگشتم
آری مثل دنیا هم چنین است
اگر ما قدرت و پشتوانه خدا را پشت سر
خود حس کنیم و با اعمال نیکمان
محبت خداوند را جلب کنیم و بدانیم
خداوند دوستمان دارد تمام این دنیا
ملک ما میشود
دیگر از سخن کسی نمیرنجیم
و از کسی متوقع نمیشویم
و صبوری میکنیم تا به سلامتی این دنیای
غریب را به شهر و موطن اصلی خود
که از آن به این شهر غریب آمدهایم
با استقبال فرشتگان وارد شویم
✧✾════✾✰✾════✾✧
🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯