eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
244 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت214 هدیه کوچولو، دخترِ برادرِ امیرزاده سرکی به اتاق کشید و با خنده فرار کرد. امیرزاده با لبخند گفت: –می‌بینیش چقد شیطونه؟ همش دنباله توجهه. تا باهاش یه کم بازی نکنم ول نمی‌کنه، فکر کنم به شما حسودیش... هنوز حرفش تمام نشده بود که هدیه کوچولو دوباره به اتاق آمد و شروع به سر و صدا کرد. امیرزاده از جایش بلند شد و با یک حرکت در آغوشش گرفت. مادر هدیه به اتاق آمد. چند بار عذر خواهی کرد و خواست هدیه را ببرد. ولی او جیغ و داد می‌کرد و قصد رفتن نداشت. امیرزاده گفت: –اشکال نداره، بذارید همین جا باشه. ولی هدیه کوچولو ول کن نبود دست امیرزاده را گرفته بود و تکرار می‌کرد. –بیا می خوام یه چیزی بِت نشون بدم. امیرزاده رو به من گفت: –ببخشید من برم ببینم چی میگه. جوابش را با لبخند دادم. نرگس خانم شرمنده کنارم نشست. –تو رو خدا ببخشید، هدیه خیلی به عموش وابسته س. –اشکالی نداره. خواهر زاده‌های منم همین جوری هستن. نرگس خانم برعکس خواهر امیرزاده خیلی خوش صحبت بود. چند دقیقه‌ای از خودش و زندگی‌اش حرف زد. بعد سکوت کرد که من هم حرفی بزنم گفتم: –چقدر برام جالبه که شما و همسرتون خارج از کشور با هم آشنا شدید و اومدید ایران موندگار شدید. نفسش را بیرون داد. –اگه داستانم رو برات بگم باورت نمیشه. –من سراپا گوشم تا بشنوم. همان طور که با گوشه‌ی چادر رنگی‌اش که گل‌های درشت و سه بعدی داشت بازی می‌کرد گفت: –راستش من سال هشتاد و هشت توی تظاهرات های علیه نظام شرکت می کردم اون موقع تقریبا هم سن و سال تو بودم. چشم هایم گرد شدند. نگاهم را روی چادرش و حجابش چرخاندم. روسری‌اش را آنقدر جلو کشیده بود که ابروهایش به سختی پیدا بود. گفتم: –شوخی می‌کنید؟! با حسرت نگاهم کرد. –نه اصلا! بعد از اون روزا بود که برای ادامه‌ی تحصیل رفتم هلند. ایران که بودم حسابی مخالف نظام بودم. فقط هم تو این گروه‌ها و شبکه‌‌های اجتماعی موافق با نظرات خودم عضو بودم. مدام پیام‌هایی از حرف های تقطیع شده از صحبت‌های رهبر، حاج‌آقا فلانی و... برام میومد که من و دوستام رو بیشتر عصبی و تحریک می‌کرد... خلاصه وقتی رفتم اون ور خیلی غریب شدم. از دوستام و خونواده م جدا افتادم. –خب چرا همین جا درس نخوندین؟ – یکی از دلایلش برداشتن حجاب از سرم بود. احساس می‌کردم این که تو ایران ما خانم ها رو مجبور به حجاب می کنن خیلی بهمون ظلم میشه. البته دروغ چرا من همیشه این قانون رو زیر پا میذاشتم و خیلی بد حجاب بودم. دلیل دیگه این که فکر می‌کردم اون جا خیلی بهتر از ایرانه و رفاه بیشتری هست. وقتی به اون جا رفتم. دغدغه‌های کار و زندگی و درس باعث شد از شبکه‌های اجتماعی و اخبار ایران دور بشم. از فشار افکار دوستان و بمباران اخبار منفی و... کم کم تنها شدم و فرصت تفکرم بیشتر شد. دیدن واقعیتای زندگی در غرب هم بی‌تاثیر نبود. در کنارش، ناگزیر بیشتر با محیط واقعی ارتباط می‌گرفتم تا از تنهایی دربیام و زمان بگذره. بعد از مدتی متوجه شدم بعضی از قانونای اون کشور و کشورای دیگه که چند تا از دوستام اون جا بودن خیلی سرسخت‌تر از ایرانه. در واقع زورگویی اونا خیلی بیشتره و توی تنها چیزی که سختگیری ندارن حجابه. تحمل قانونای اونا برام سخت‌تر بود ولی چاره‌ای نداشتم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۹ تیر ۱۴۰۲
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت215 چند سال گذشت، تا این که یه شب تو یه مراسم مذهبی ایرانی شرکت کردم. شرکت تو اون مراسم به خاطر اعتقاداتم نبود. بیشتر به خاطر در جمع ایرانی‌ها بودن و از غربت در اومدن بود. تو اون مراسم، حاج آقایی مسئول برگزاری بود که خیلی مهربون و خوش برخورد بود. کم کم اونا من رو تو جمعای خودشون راه دادن و حتی مسئولیتایی هم بهم دادن. اونا اصلا توجهی به پوشش و عقایدم نداشتن. این اولین بار بود که بین بچه مذهبیا یه حس خوبی رو تجربه کردم. چون تو ایران معمولا این نگاه رو داشتیم که مذهبیا ما رو حساب نمی‌کنن و فقط خودشون رو قبول دارن... به مرور زمان من به این جمع نزدیک‌تر شدم. از ناراحتی‌ها و دلخوری‌هام از ایران می‌گفتم و نقد و اعتراض به صحبت‌های مسئولان یا فلان سخنران... حاج آقا با حوصله گوش می داد و یک به یک جواب می‌داد. کم‌کم متوجه شدم خیلی از کلیپا و متنایی که قبلا تو اون گروه‌ها پخش می‌شده، تقطیع شده بوده و اصلش چیز دیگه س. تازه با اصل سخنرانی‌ها و اصل صحبت‌ها به واسطه راهنمایی اون حاج‌آقا آشنا شدم و دیدم هیچ حرف اشتباهی در این سخنرانیا نیست. فهمیدم که تو اون گروه ها مدام صحبت ‌های تقطیع شده به خورد ما می‌دادن و حتی خیلی مسائل از ریشه صحت نداشته. کم‌کم زمان گذشت و من به یه شخصیت دیگه تبدیل شدم... با هیجان خاصی همه ی این حرف‌ها را می‌گفت و من هم با هیجانی بیشتر به حرف هایش گوش می‌دادم. بالاخره دست از سر گوشه‌ی چادرش برداشت و با لبخند نگاهم کرد و ادامه داد: –بعد از چند ماه پای میثاق از طریق یکی از دوستاش به اون مراسما باز شد. من به خاطر مسئولیتایی که اونجا داشتم زیاد می‌دیدمش، یه مدت بعد از آشناییمون از من در‌خواست ازدواج کرد. بعدم اومدیم ایران و همین جا موندگار شدیم. مات حرف هایش بودم. نگاهم را در صورتش چرخاندم. –ناراحت نشیدا، ولی باور کردن حرفاتون برام خیلی سخته. یعنی به خاطر همسرتون محجبه شدید؟ فوری سرش را به علامت منفی تکان داد. –من قبل از این که با میثاق آشنا بشم محجبه شده بودم. با تعجب پرسیدم. –آخه چطور میشه؟! خونواده تون تعجب نکردن؟! –چرا خیلی! بهم گفتن نباید برگردم ایران چون آبروشون میره، بعد هم شروع به سیاه نمایی در مورد ایران کردن که اگه بیای این جا به عنوان جاسوس اعدامت می کنن. دهانم از حرف هایش باز مانده بود. او گاهی با بغض از تجربه‌های تلخش در برخورد با زندگی واقعی خارجی‌ها می‌گفت و این که برای او زندگی در غرب برعکس باعث افزایش ایمان و عقایدش شده و از او کسی ساخته که حتی مورد پذیرش و باور خانواده‌اش نیست... گفت با تمام تمسخرهایی که از جانب دوستان و فامیل و حتی خانواده‌اش شده حجابش را حفظ کرده و حفظ خواهد کرد. دستش را به چادرش گرفت و خیلی جدی گفت: – این حجاب، من رو بین هزاران لاابالی گری مردا توی غرب حفظ کرد، همین حجاب مانع نزدیک‌ شدن مردا به من شد. زمزمه کردم. –چقد داستان زندگیت عجیبه! آهی کشید. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۹ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ تیر ۱۴۰۲
. 💚 ذکر توصیه شده آیت الله کشمیری برای توسل به امام زمان علیه السلام 👤 آیت الله کشمیری بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر 💜يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، 💜یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی 🌸 بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده‌ام. 📚 به نقل از آیت الله ناصری ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄ @masirsaadatee ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
۹ تیر ۱۴۰۲
934.4K
۹ تیر ۱۴۰۲
27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝تاریخچه نماز نماز پیامبران 🆔 لینک کانال 👇🏻 حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
۹ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ تیر ۱۴۰۲
949.5K
🔖آیا میدانید اولین مؤذن در آسمانها و اولین موذن در زمین چه کسی بود؟ از تاریخچه اذان چه می دانید؟ 🆔 لینک کانال 👇 حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
۹ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ تیر ۱۴۰۲
جمعه‌های با ولیّ عصر ارواحنافداه 🥀💔 شانه‌های خسته‌ی جمعه! ولی انگار دل ما! 🥀این همان شعر های پر درد جمعه‌ی پی در پی ماست! این همان حسّ غریب دل پر درد من است! این همان است آشنای اشک‌های دیده‌ام! امّا ... باید این گونه نوشت: شما هستید، ولی انگار دل ما محو تماشای خیالی دگر است! امّا ... شما بیایید و منگرید بر بَدیَم من هنوز می‌مانم و هنوز منتظرم ... یا ابا صالح المهدی متی ترانا و نراک! ✍ محمد کبیری مطالب مشابه 🔍: حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
۹ تیر ۱۴۰۲