9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸#اربعین بهترین موقعیت برای برطرف کردن موانع ظهور #امام_زمان علیهالسلام...
✨بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتماً ببینید و نشر دهید.
ᘜ⋆⃟݊🖤ᘜ⋆⃟݊🖤ᘜ⋆⃟݊🖤ᘜ⋆⃟݊🖤ᘜ⋆⃟݊🖤
ڪپےبہنیتظہوࢪامام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🔴این صحنه ها واقعا اتفاقی نیست
تمام برنامه دشمن برای حذف چادر و ایجاد حجاب ترکیه ای است❌
حجابی که فقط مو ، موضوعیت دارد و دلبری کردن نه‼️
#حجاب_استایل
#حجاب
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
چادر یعنی:
فاطمه زهرا حاضر شد میخ در به پهلویش راتحمل کند اما چادرش ازسرش نیوفتد
️#زن_عفت_افتخار
#حجاب
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ ҉ ٖ ٰ
•.¸ ❤️ ¸.•
°•.¸¸.•°
ڪپےبہنیتظہوࢪامام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
2_1152921504695876536.mp3
2.82M
#حتماً_گوش_کنید
🔖 خودت را به کربلا برسان
🔖خواستی سمت گناه بری
دستت بزار روی سینه بگو
صلی الله علیک یا اباعبدالله
🎤#حـــاج_آقــا_مــؤمــنــی
#نشر_دهید👌
🥀ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا🥀
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت385 محیط بیمارستان آن قدر آزار دهنده و استرس زا بود که ناخداگاه گریهام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بگرد نگاه کن
پارت386
به جز من پنج نفر دیگر هم در اتاق بودند و صدای سرفههای گاه و بیگاه شان از خواب بیدارم میکرد. ولی گاهی آن قدر خسته بودم که هیچ صدایی بیدارم نمیکرد.
شب شده بود و از این که مدام باید به تلفن های پر از استرس خانوادهام جواب بدهم و بگویم که اوضاع خوب است خسته شده بودم.
علی هم چند بار تماس تصویری گرفته بود و بار آخر قسمش دادم که دیگر زنگ نزد و سعی کند که استراحت کند.
پدر خیالم را راحت کرد و گفت که علی را به طبقهی بالا برده و خودش به او رسیدگی می کند.
پاسی از شب گذشته بود و در خواب عمیق بودم که با شنیدن سر و صدایی چشمهایم را باز کردم. از بیرون اتاق صدای گریه و ناله میآمد.
یکی از هم اتاقی هایم که بیدار بود و با بغل دستیاش حرف می زد گفت:
–یه نفر دیگه هم مُرد. حالا کی نوبت ما برسه خدا میدونه؟
شنیدن این حرف آن هم در آن شرایط باعث شد روحیهام را از دست بدهم. نگاهم را به سقف دادم و اشک هایم یکی پس از دیگری روی گونههایم ریخت.. از ته دل از خدا سلامتی خودم و تمام بیماران را خواستم.
نگاهم را به صفحهی گوشیام دادم ساعت نزدیک اذان صبح را نشان می داد.
باید برای نماز آماده می شدم.
کاش پرستاری میآمد و کمکم میکرد. بندگان خدا آن قدر خسته میشوند که آدم دلش نمیآید درخواستی از آنها داشته باشد.
در همین افکار بودم که پرستاری وارد اتاق شد و به همه با خوش رویی سلام کرد و بعد به طرف تخت من آمد.
با دیدن هلما که گان پوشیده بود ماتم برد.
جلو آمد و ماسک را از روی صورتم برداشت.
–یه سره نباید روی صورتت باشهها، ریههات تنبل می شن. چند دقیقه که زدی برش دار.
با دیدنش آن قدر خوشحال شدم که دستش را گرفتم و با خوشحالی گفتم:
–هلما جان! تو اینجا چیکار میکنی؟! چطوری گذاشتن بیای داخل؟!
چشمهایش خندید. از این که با محبت صدایش کرده بودم ذوق کرد و با لحن مهربانی گفت:
–قربون تو برم، من که گفتم میام. همین الان اومدم. همون موقع که تو توی اورژانس بودی، منم رفتم درخواست کمک دادم و اسمم رو طبقهی پایین اینجا نوشتم و به کمک همون دوست پرستارم که تو بیمارستان مامانم باهاش دوست شدم، مدارکم رو آوردم و مشغول به کار شدم.
با حیرت نگاهش کردم.
–تو به خاطر من اومدی این جا؟! چرا خودت رو این قدر تو خطر انداختی؟
نگاهش را زیر انداخت.
–به خاطر تمام کارایی که در حق تو و خونواده ت کردم، باید جبران کنم.
–ولی من که گفتم بخشیدمت.
سرش را تکان داد.
–می دونم، این کمترین کاریه که می تونم برات انجام بدم. بعد نگاه عمیقی به چشمهایم انداخت.
–نبینم رفیقم چشماش ابری شده باشه.
بغض کردم.
–آخه چند دقیقه پیش گفتن یکی مرده، خیلی استرس گرفتم.
پوزخندی زد.
–توکل به خدا کن. بعد رو به بقیه بلندتر صحبتش را ادامه داد:
– اینا ترفندای شیطانه، خوب میشناسمش و می دونم الان ترفندش اینه که به همه تون استرس بده و تو دلتون رو خالی کنه، اگه اسیرش بشید مریضی تون پیشرفت می کنه، حرفاش رو گوش نکنید، اون می خواد امیدتون رو ازتون بگیره، این جور وقتا موبایلاتون رو بردارید و قرآن بخونید اگر حالش رو ندارید صوتش رو گوش کنید. حدیث کسا بخونید و گوش کنید. حتی یک لحظه ارتباطتون رو با خدا قطع نکنید.
پرستاری وارد اتاق شد و از هلما پرسید:
–شما داوطلبی؟
–بله.
–زود بیاید اتاق چهار کمک کنید.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸