🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت چهل وچهار
تقریبایکماه وچندروز میگذرد.امروز علی به همراه سمیه وعالیه بیرون آمدند.روی صندلی روبروی هم نشستند.
چندلحظه بعدکافی مَن به طرفشان آمد:چی میل دارید؟
_لطف کنید سه تا بستنی مخصوص..
±چشم.
ورفت.
امروز تولد سمیه بود.علی هم چیزی به رویش نیاورده بود.سمیه کمی ناراحت شدولی چیزی نگفت.
کمی که گذشت،کافی مَن بستنی هاراآوردوکیکی شکلاتی به شکل قلب هم همراهشان روی میزگڋاشت.
سمیه متعجب به علی خیره بودکه علی لبخندی زد:تولدت مبارک زندگیم.
عالیه:اوووووووو.
سمیه متعحب تر شد.
_چیه؟خوشت نیومد؟
+چ...چرا...شوکه شدم.
علی جعبه کوچکی رااز جیبش بیرون کشیدوبه دست سمیه داد:ببخشیدعزیزم.بیشترپولم نرسید.
سمیه انرابازکرد.انگشتر طلاباتوپ های سفیدوطلایی خودنمایی میکرد.:دستت دردنکنه.چقدخوشگله.
_مبارکت باشه عزیزم.
عالیه هم پاکتی که همراهش آورده بودراروی میزگذاشت:بفرما.نولدت مبارک زنداداشم..
+مرسی عالیه جون.
پاکت راباز کردوروسری زیبایی ازآن بیرون آورد:مرسی...خیلی خوشگله.
_خواهش میکنم.مبارکت باشه.
سمیه لبخندی زدودردل خداراشکرکرد.
_نمیخوای کیکتوببری؟
=بنظرم اول بستنی روبخوریم.آب میشه.
_باشه بخوریم...بسم الله..
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
جلوی پاساژی نگه داشت.
سمیه:اینجا چرا نگه داشتی؟
_دوتاتون امروز یه روسری و مانتو مهمون منید
عالیه:اوووووو. علی ریخت و پاش کردی
_دیگه چه کنیم؟ یه سمیه خانم که بیشتر نداریم.
=بعلههههه. برمنکرش لعنت.
پیاده شدند و به پاساژ رفتند.
از جلوی مغازه های روسری فروشی میگذشتند.
عالیه روسری ای با رنگ فیروزه ای را نشان داد:وای سمیه اینوو.. چه نازه..
+آره خیلی خوشگله... فکر کنم بهت بیاد
=علی بریم تو ببینیمش...
به علی نگاه کرد که دید نگاه عصبی اش را به داخل مغازه دوخته.
رد نگاهش را که گرفت به فروشنده مغازه رسید که خیره به سمیه نگاه میکند و میخندد.
=بریم حالا بگردیم باز... اگه از چیزی خوشم نیومد میایم میخریمش...علی..
علی به طرفش برگشت:بله؟
=بریم.
راه افتادند و به بقیه مغازه ها نگاهی انداختند که سمیه از یک روسری خوشش آمد و به داخل مغازه رفتند.
روسری را روی سرش انداخت و به طرف علی برگشت:چطوره؟
_خیلی بهت میاد
+خوبه عالیه؟
=آره واقعا خیلی خوشگله..
+خب پس همینو میخوام..
_باشه... آقا همین رو لطف کنید
*چشم... مبارکتون باشه.. این کار از کارهای خوبمونه
علی به طرف سمیه و عالیه برگشت:شما میخواین برین نگا کنین ببینین از چیزی خوشتون میاد.. منم الان حساب میکنم میام.
باشه ای گفتند و رفتند
_چقدر شد؟
*قابل نداره.
_خواهش میکنم ... بفرمایید
*80تومن.
حساب کرد.. خواست از مغازه خارج شود که باصحنه روبرو سر جایش میخکوب شد..
همان فروشنده جوان جلوی سمیه و عالیه ایستاده و میگوید:بفرمایید داخل... حتما خوشتون میاد از کارامون..
=خیلی ممنون.. نمیخوایم... اجازه بدید میخوایم رد شیم.
-بابا چرا آخه.. بیاید تو دیگه.. حتما خوشتون میاد... به سمیه نگاه کرد:خانمی شما یچیزی بگو..
علی از مغازه خارج شد وبه طرفشان رفت.
چند قدم مانده بود به آنها برسد که فروشنده گفت:راستی به دوتا خانم فروشنده هم احتیاج داریم از دور که دیدمتون فهمیدم این کاره این.
بیاین باهم کنار میایم. حقوقشم خوبه ها.
+آقا نمیخوایم. بفرمایید کنار دیگه. عه.
-نازنکنید دیگع.
علی عصبی به طرفش رفت و یقه فروشنده را گرفت و به دیوار چسپاندش:میبندی دهنتو یا خودم برات ببندمش؟
-شما؟ ولم کن... به تو ربطی نداره.
_شیطونه میگه یه بلایی به سرت بیارم که یادت بمونه از این به بعد ناموس مردمو که دیدی باهاش چطوری رفتار کنی.
فروشنده پوزخندی زد و یقه اش را از دست علی بیرون کشید:برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه. این دوتا اُمُلَم مال خودت. ازخیرشون گذشتم.
علی سیلی ای به پسر زد و گفت :این واسه اینکه یادت بمونه از این به بعد چطوری بایه خانم رفتار کنی...
بی هوا سیلی دیگری به او زد و ادامه داد:اینم برا شیرین زبونیت..
بعد به طرف سمیه و عالیه برگشت:بریم....
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت چهل وپنج
امروز۱۸ذلقعده است.علی سه روز پیش به سوریه برگشت.عالیه از پله ها پایین آمدوبه آشپزخانه رفت.مادرش باتلفن صحبت میکرد.آرام سلام کردوبدون اینکه به صحبت های مادرش توجه کند،به طرف ظرف شویی رفت و دستش راشست.عاطفه خانم خداحافظی وبعد تلفن راقطع کرد.
عالیه روبروی مادرش روی صندلی نشست:سلام.صبح بخیر
±سلام عزیزم.صبح توام بخیر.
عالیه مشغول خوردن صبحانه شد.
±نمیخوای بپرسی کی زنگ زده بود؟
=آهاراسی کی بود؟
±معصومه خانم(همسایه شان)بود.پسرخواهرش برای یکی دوهفته از قم اومده تهران.دنبال یه دختر خوب میگردن براش.معصومه خانمم تورو معرفی کرده.گفت اگه اجازه بدین امشب یافردابیان خواستگاری.راسی طلبه ام هس...
عالیه اخم کرد:مامان خواهش میکنم بگو نیان.
±چرامثلا؟
=چون من فعلا قصد ازدواج ندارم.درضمن اگرم داشتم الان که علی نیست،نمیشه.
±علی باشه مثلا چیکارت میکنه؟
=مامان...نه نمیخوام.
±نخوا.فعلا رصایت تولازم نیست.منوبابات باید تاییدش کنیم.
=ممنون..
±خواهش میکنم.صبونتوبخور فعلا.
=چشم.ولی بگم اگه شمام تاییدش کنین،جواب من منفیه.
±خوشبختی یبار درخونه آدمومیزنه.
=ینی این...اسمش چیه؟
±طاها.
=همین...ینی طاها خوشبختی منه؟
±معلوم نمیشه.باید تحقیق کنیمو باعقل جلو بریم....
به قلم🖊️:خادم الرضا
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌌#استوری
✨گل نرگس...
وقت آمدنت نرسیده؟!
این دنیا فقط شما را میخواهد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شخصی اومد دم بیت رهبری ومی گفت من امام زمانم...بگید سیدعلی بیاد..
🎙#حـــــــاج_آقـــــــا_قــــرائــتــی
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🔴 یاران امام زمان چگونه دستورات فرماندهشان را اجرا میکنند؟
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند، برای ادارهٔ هر یک از مناطق روى زمين فرمانروائی بر میگزیند و به او میفرماید: فرمان تو در كف دست تو است؛ هرگاه كارى براى تو پيش آمد كه آن را نفهميدى و ندانستى چگونه در آن حكم كنى به کف دستت نگاه کن و به آنچه در آن است عمل نما!
✅ توضیح: برخی افراد ناآگاه، نگاه کردن به کف دست را به ابزارهای مدرن امروزی مثل موبایل تاویل نمودهاند؛ گویا یاران امام زمان که چهار پیغمبر الهی در بینشان است و افرادی مانند سلمان محمدی و مالک اشتر هستند، برای اجرای مأموریتشان نیازمند تکنولوژیاند؛ این تصور غلط ناشی از ضعف ایمان و عدم شناخت و بی اطلاعی اینان نسبت به دنیای پُرشکوه و مافوق تصور ظهور است.
إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ بَعَثَ فِي أَقَالِيمِ اَلْأَرْضِ فِي كُلِّ إِقْلِيمٍ رَجُلاً يَقُولُ عَهْدُكَ فِي كَفِّكَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ أَمْرٌ لاَ تَفْهَمُهُ وَ لاَ تَعْرِفُ اَلْقَضَاءَ فِيهِ فَانْظُرْ إلَى كَفِّكَ وَ اِعْمَلْ بِمَا فِيهَا
📗الغيبة(للنعمانی)،ب ۲۱، ح ۸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠
⁉️روایت عجیب پیامبر درباره ایرانیان آخرالزمان #امام_زمان #عید_بیعت #آغاز_ولایت_امام_زمان
🎥استاد پناهیان
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شرط قیام امام عصر ارواحنا فداه در بیان امام صادق علیه السلام
🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌤
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه_الشریف
#آخرالزمان
#ظهور
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥به فکر امام زمان باشیم
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐