eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روزچهارشنبه🌱 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً، وَالنَّوْمَ سُباتاً، وَجَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى وَلَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً، وَلَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ، وَعافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ، وَعَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَانْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَاقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَتَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ، واشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ، وَعَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَكَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَعَثْرَتُهُ، وَخَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً: اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ، وَنَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ، وَرَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ، وَزُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ. ╰─┈➤↴ ❤️‍🩹@masirsaadatee=صَــــدَقِہ جاریِہ
1093_1384e470b35e3da18be86055316bbec115783420-144p.mp3
5.37M
📖 دعاے روز چهارشنبه 🎙با صدای : اباذر حلواجے 🎙 🆔 ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
باهم بخوانیم کتاب #مکیال_المکارم📘 را 👇🏻 📝 #5 ✌️🏻 #دليل_نقلي 🔷روايات بسياري كه در حدّ تواتر است د
باهم بخوانیم کتاب 📘 را 👇🏻 📝 #6 3️⃣خبر صحيح خطبه اي از 🌺حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام روايت شده است :كه در آن 👇🏻 حال و صفات ائمه عليهم السلام را ياد مي كند . 💠 در آن خطبه چنين آمده است : ↪️ ☝️🏻به راستي كه خداوند عزّ و جل بر حقّ از خاندان پيغمبر اكرم صلي االله عليه وآله وسلم از دين خويش پرده برداري كرده و به وجود آنان خود را ساخته ،✔️ و از درون چشمه دانش خويش به وسيله ايشان عطا فرموده است.✔️👌🏻 🔸از امّت محمد صلي االله عليه وآله وسلم ، هر كه مقام را درك كند ، مزه شيرين ايمان را خواهد چشيد ، 😊 و👈🏻 را خواهد دانست؛✔️ ✨لِأَنَّ اللَّه تَ َ باركَ وَ تَعَالي نَصَبَ الإمامَ عَلَماً ِلخَلْ ِقهِ وَ جَعَلَهُ ُحجَّهً علي أهلِ مَوادّهِ و عالَمِهِ؛ ✨ 🔆زيرا امام را نشانه اي براي رهيابي خلق خود قرار داده و او را بر👈🏻 و خويش حجّت ساخته ، 👑تاج وقار بر سر او نهاده است ، 👈🏻چنانكه ، او را فرا گرفته ، با ارتباطي غيبي تا آسمان پيوسته ، و فيوضات الهي از او قطع نگشته است ، و ☝🏻آنچه پيش اوست جز به وسائل كامله او درك نشود ✋🏻، ✳️خداوند جز به اعمال بندگان را نمي پذيرد . ❌ 🔹هر چه از امور مشتبه و مشكل و سنن پيچيده و نامعلوم و فتنه هاي غلط انداز برامام عرضه شود ، ☝🏻كاملا بر آنها و ، 🔸 خداوند تبارك وتعالي براي هميشه را از فرزندان حسين عليه السلام اختيار مي كند و از نسل هر امام به منظور به عهده گرفتن منصب راهبري و امامت يكي را برمي گزيند.✔️ 🌸 آنان را ساخته و براي خلق خويش تعيين نموده و مورد پسندو رضاي خويش قرار داده است . 🔹هرگاه يكي از امامان يابد ، امام ديگري از نسل وي بر خلق بگمارد؛ تا نشانگر👈🏻 راه راست آشكار ، و نوربخش و هدايتگري درخشان ، و حجّتي آگاه بوده باشد . ✅ 🔸اين از طرف خداوند به نصب شده‌اند ( آنان را ) به حقّ هدايت نموده ، ⬅️ بدين سان را اجرا كنند . ّ ، راعيان و داعيان مردم به سوي اويند ، كه با راهنمائيهاي آنان بندگان خدا دينداري كنند ، و سرزمينها به نورشان آباد گردد و از بركت آنان ثروتها و ذخائر كهن فزوني گيرد . 🔸 پروردگار آنان را و زندگي مردم ساخته و به وسيله ايشان تاريكيها را روشن نموده ، و آنان را كليدهاي سخن و قرار داده است ، و بدين ترتيب تقدير حتمي الهي در مورد ايشان جاري شده است پس همان شخصي است كه خداوند او را پسنديده و برگزيده و رهبري مردم را به او تفويض نموده و محرم اسرار غيبي و اميد بندگان خويش قرار داده است ، كه به فرمان او نمايد . ✔️ باري پروردگار او را بدين امور برگزيده و در عالم ذَرْ او را زير نظر خود ساخته و پرداخته ، 📝ص: 43 _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و میتواند چه بازدهی در جامعه داشته باشد 📤 👤 🎤 _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
‍ ‍ 🍃🍂دعــــــای جـــوشن کبیــ4⃣4⃣ـــر🍂🍃   🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
‍ 🍃🍂دعــــــای         جـــوشن کبیــ7⃣4⃣ـــر🍂🍃   🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 🌸✨یَا نُـورَ النُّـورِ یَا مُنَـوِّرَ النُّـورِ یَا خَالِقَ النُّـورِ یَا مُدَبِّـرَ النُّـورِ یَا مُقَـدِّرَ النُّـورِ یَا نُـورَ کُلِّ نُـورٍ یَا نُـوراً قَبْـلَ کُلِّ نُـورٍ یَا نُـوراً بَعْـدَ کُلِّ نُـورٍ یَا نُـوراً فَـوْقَ کُلِّ نُـورٍ یَا نُـوراً لَیْـسَ کَمِثْلِهِ نُـورٌ 《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》 🍃بنام خداوند بخشنده بخشایشگر🍃 🌸✨اى روشنى نـور اى روشنی بخش نـور اى آفريننـده نـور اى گرداننـده نـور اى به انـدازه ساز نـور اى روشنى هر نـور اى روشنايى پيش از هر نـور ای روشنايى پس از هر نـور اى روشنايى بر فـراز هر نـور اى نورى كه همانندش نورى نيست 《پاک و منـزهی تـو ای که جز تـو معبـودی نیست فریـاد رس فریـاد رس ما را از آتش برهان ای پروردگارم》 〰⚜️ خـــــواص این بنـــد ⚜️〰 ◀️اگر دوست داريد زبان کسی را▶️ که غيبت و ناسزا می‌گوید ببندید °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهلم 🔻 #پایان_عمر_بخت_نصر 🔹مدتها گذشت و بخت نصر به سرزمین #بیت_
📘 📖 📝 🔻 🔹سالهای زیادی از این جریان گذشت و هم دستش از زندگی کوتاه گشت و اسیر⛓ مرگ شد و تخت بابل به دست پادشاهی و 😊 افتاد. 👤وی چون بنی اسرائیل را در زنجیر اسارت دید از سرگذشت آنها و علت و ایشان جویا شد.🤔 👥درباریانش گفتند؛ ☝️🏻اینها از دودمان و از بازماندگان ، در دیار شام به سر می برده اند و سرزمین آنان مورد تهاجم قرار گرفته است.☑️ 🔸شنیدن سرگذشت بنی اسرائیل، ☺️را در دل رئوف حاکم جدید برانگیخت و فرمان داد☝️🏻 تا افراد متفرق بنی اسرائیل گرد هم آیند و به سرزمین اصلی خویش بازگردند و زندگی را از نو آغاز کنند.✅ 👥بنی اسرائیل به سرزمین خود بازگشتند و بار دیگر خدا آنها را مورد لطف و عنایت خود قرار داد و مجدد اسباب و 😌 برای ایشان فراهم گشت. ☝️🏻البته سزاوار بود که بنی اسرائیل از گذشته خود پند و 📜 گیرند و در مقابل نعمتهای بیکران پروردگار سپاسگذار🤲🏻 باشند، 🔹ولی مردمی که تمام عمر با و 😈خو گرفته بعید است که از و 😇 لذت ببرند و به اعمال شایسته تمایل پیدا کنند. 🔸بنی اسرائیل به زودی به خوی دیرین خود بازگشتند و به $ظلم و پرداختند.😔 🔻(تا اینکه خداوند و ، دو پیغمبر مهربان و دو رسول بزرگوار را به سوی آنها فرستاد ولی آن قوم ظالم خون⚔ این دو پیغمبر را ریختند.) ⬅️گویا آنها تشنه خون هستند و با پیغمبران خدا ای دیرین😠 داشته اند که با آنها اینگونه رفتار می کنند. 🔹با شهادت زکریا و یحیی و ادامه 😏 و و بنی اسرائیل، بار دیگر خداوند آنها را در معرض عذاب و انتقام☄ قرار داد ☝️🏻 و همچون بخت نصر، « » را که از جباران زمان خود بود بر آنها حاکم گرداند و بار دیگر و مملکتشان متلاشی🏚 و معابدشان تخریب گشت و همگی متفرق و با ذلت و خواری 😪در اطراف زمین پراکنده و متواری شدند. ⬅️زیرا که با پیامبران به برخواستند 😡و به آیات الهی پشت کردند و نافرمانی و تعدی را پیشه خود ساختند 🔹ولی خداوند به ایشان وعده داد☝️🏻 که در صورت و بازگشت به راه حق آنها را مورد رحمت قرار می دهد و در صورت و ، در آتش🔥 عذاب و انتقال گرفتار خواهند شد. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــــان  طــعم سیب💗 قسمت25 حدود یک هفته ای از اومدن مامان و بابا به تهران میگذره حا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمــــــان  طـــعم سیب💗 قسمت26 راوے : علــــی 10ماه بعد... نزدیک یک سالی میشه که از قضیه دوری من از زهرا میگذره... دلم خیلی براش تنگ شده... شاید حالا دستش توی دستای یه نفر دیگه باشه!!! دستمو سفت مشت کردم و دندون هامو روی هم فشار دادم... بعد هم نفس عمیقی کشیدم و وقتی اتوبوس ایستاد پیاده شدم...بعد از حساب کردن کرایه...راه افتادم طرف خونه... تموم طول این مدت من لحظه ای از فکر زهرا بیرون نیومدم... هرکاری کردم برای این که بتونم فراموشش کنم نتونستم... شاید از لحظه های فکر کردن بهش کم کرده باشم اما... هم چنان دوسش دارم... اما باید اینم در نظر بگیرم که اون بدون من شاده...اون دوستم نداره و نخواهد داشت... تموم راه از پیاده شدن اتوبوس تا رسیدن به خونه توی فکر بودم...کاش میتونستم برگردم تهران و هرروز که از خواب پامیشم به عشق زهرا برم جلوی در...تا اون لحظه ای که میره دانشگاه ببینمش... ولی یک ساله که با رویایی این فکرا زندگی میکنم...رسیدم جلوی در خونه کلید رو انداختم و وارد شدم... بابا سرکار بود و مامان طبق معمول بوی غذاهای خوش مزش تا جلوی در می اومد... رفتم داخل خونه و با یه سلام گرم به مامانم خسته نباشید گفتم... مامان رو به من گفت: -پسر گلم تا الان کجا بودی خب نگرانت شدم... -نوکر مامانمم هستم ببخشید نگرانت کردم... مامان خیلی بی مقدمه گفت: -علی؟؟؟ -جانم؟؟ -باید برای کاری بری تهران... من که تازه نشسته بودم روی مبل یهو از جام پریدم چشمام گرد شدو گفتم: -تهران؟؟؟؟؟؟ مامان تکیه داد به گوشه ی دیوارو گفت: -آره تهران... دستمو کشیدم روی سرم و گفتم: -نه...نه...نه نه مامان تهران نه!!! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمــــان طعم سیب💗 قسمت27 مامان_باید برای کاری بری تهران... من_چی؟؟؟تهران!!!! -آره... -نه...نه...نه نه تهران نه!! -علی بس کن...چرا؟؟ -مامان تو که درکم میکنی! -علی یک ساله از اون قضیه گذشته تا الان مطمئن باش که زهرا ازدواج کرده... آب دهنمو محکم قورت دادم چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم قدم برداشتم رفتم سمت در خونه دستمو گرفتم روی دستگیره ی در نگاهم به دستگیره گره خورد... روکردم به مامان... چشماش دنبال رفتن من بود... روبهش گفتم: -بهم فرصت بده فکر کنم... بعد هم رفتم بیرون و درو محکم پشت سرم بستم... عصابم بهم ریخته بود.درسته خیلی دلم براش تنگ شده بود اما از طرفی دلم نمیخواست که باهاش روبه رو شم... نمیخواستم ببینمش...شاید اون ازدواج کرده باشه...شاید منو فراموش کرده باشه...شاید هیچوقت دوستم نداشته باشه...من باید این عشق رو درون خودم بکشم... قدم میزدم...قدم میزدم با خاطره های دوران بچگیمون...کی فکرشو میکرد که اوضاع انقد بهم ریخته بشه که من خودمو از زهرا دور کنم... نیم ساعتی گذشت... گوشیمو از جیب سمت راستم بیرون آوردم نفسمو نگه داشتم و بعد از چند ثانیه رها کردم...قفل گوشیمو باز کردم...شماره رو گرفتم و بعد از چند تا بوق صدای زنانه ای گفت: -بله؟؟؟ من_قبوله...میرم تهران... بعد هم بدون هیچ صحبتی تلفن رو قطع کردم و برگشتم سمت خونه... هنوز هم برای رفتن به تهران دو دل بودم ولی باید شانس آخرمو امتحان می کردم...توی ذهنم پر از سوال بود... اگر زهرا ازدواج کرده باشه چی... اگر تموم تصور من از دوست داشتن اون غلط باشه چی... نه زهرا دوستم نداره... ولی اگر دوستم نداشت از رفتنم گریه نمی کرد... نمیدونم نمیدونم... وارد خونه شدم مامان توی حیاط مشغول پهن کردن رخت ها روی طناب بود...تا منو دید اومد طرفم و گفت: -علی؟؟؟ من فقط نگاهش کردم... بعد از چند لحظه سکوت گفتم: -چمدونم کجاست...؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸