#طنز_جبهه
🌿رزمنده اے توے جبهہ بےسیم
میزنہ میگہ۵۰۰۰ تا عراقے
دستگیر ڪردم.😎
🍁بیاید تا بیاریمشون..😉😌
🌿میگن خودت بیار..🤨
🌿میگہ نه شما بیاین داداش
اینا نمیذارن بیام..😆😂🤦🏻♂
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
#طنز_جبهه
شلمچه🌴 بودیم!
آتش دشمن☄ سنگین بود و همه جا تاریک تاریک🌑
بچه ها همه کُپ کرده بودند پشت خاکریز.
همگی در پناه خاکریز دور شیخ اکبر نشسته بودیم.
و میگفتیم و میخندیدیم.😅😂
که یکدفعه دو نفر اسلحه🔫 بدست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند:🗣
الایرانی! الایرانی!🇮🇷
و بعد هر چی تیر💥 داشتند ریختند تو آسمون.😨
نگاشون می کردیم🙄 که اومدند نزدیک تر داد زدند:
القُم! القُم، بپر بالا.😠
صالح به آرامی گفت:
ایرانیند!..🤨🙃
دارن بازی درمیارند.!😊😉
عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت:
الخفه شو! الیَد بالا!.😡
نفس تو گلوهامون گیر کرد..😰🫢
شیخ اکبر گفت:
نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند..😖🥴
خلیلیان گفت:
صداشون ایرانیه..😌
یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت:
رُوح! رُوح!..😤
دیگری گفت:
اُقتُلوا کُلُّهُم جَمیعا..😊
خلیلیان گفت:
بچه ها میخوان شهیدمون🕊 کنن..🥹🥲
و بعد شهادتین رو خوند..😣
دستامون بالا🙌 بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن.😥
بعد هم هلمان دادن که ببرندمون طرف عراقیا...😱☹️
همه گیج و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم.🤯
که یهو صدای حاجی اومد که داد زد:
آقای شهسواری!
حجتی!
کدوم گوری رفتین؟!..😡🧐
هنوز حرفش تموم نشده بود
که یکی از عراقیا کلاشو برداشت.😳
رو به حاجی کرد و داد زد:
بله حاجی! بله!
ما اینجاییم...😧😉
حاجی گفت:
اونجا چیکار میکنین؟..😑
گفت:
چندتا عراقی مزدور دستگیر کردیم.😎😆
زدن زیر خنده و پا به فرار🏃♂🏃♂ گذاشتند.🤣🤣😝😝
#با_هم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
💫🎊💫🎊💫🎊💫🎊💫
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
#طنز_جبهه 😂
📋 شستشو با آب شیمیایی شده
🌺 کاظم ذوالفقار
🍃از عملیات فاو چند روزی گذشته بود و دشمن با تمام قدرت برای پس گرفتن فاو تلاش می کرد، هر چه امکانات نظامی داشت از طریق هوا✈️ (هواپیما و بالگرد) 🚁و از زمین مانند تانک و خمپاره و حتی بمب شیمیایی 💣تمام منطقه را زیر آتش خود گرفته بود،🔥
⏪ تمام منطقه فاو را آلوده به بمب شیمیایی کرده بود،
👤 یکی از بچه های گردان حبیب برای دستشویی از آب های 💧 جمع شده در یک گودال در منطقه فاو استفاده کرده
🔹و بعد از دستشویی خودش را خوب با آن آب گودال شسته بود،👌🏻
😁 کم کم دیدیم قیافه اش عوض شد، خارش گرفت و مثل مرغ پرکنده کلافه و بالا و پایین می پرید، 😃
⬅️ بعد معلوم شد از #آب_آلوده منطقه استفاده کرده و آن آب گودال شیمیایی بوده، 😊
⏪در آن حالت وقتی ایشان را می دیدیم نمی دانستیم به حالش 😭گریه کنیم یا بخندیم.😂
☝️🏻بین این دو حالت گیر کرده بودیم.
👥بعضی هم در آن حالت نمک به زخم او می پاشیدند و هی به او می گفتند:
🦋 آخه آقای شیرین🧠 عقل تو نمی دانی که آب منطقه آلوده است، خوبه که از آن آب نوش جان نکردی. و الاّ کار شما با کرام الکاتبین بود😂
📔 منبع: کتاب «یک قدم تا بهشت» به قلم «اسدالله نگاری»
#یامهدی_العجل
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
#طنز_جبهه
⛱⚙⛱
⛱صحبت از شهادت و جدایی بود و اينكه بعضی جنازهها زير آتش می مانند و يا به نحوی شهيد ميشوند كه قابل شناسایی نيستند.😖
⚙بحث بالا گرفته بود و هر كس از خود نشانهای می داد تا اگر شهيد شد، شناسایی جنازه ممكن باشد.😇
⛱ يكی می گفت:
«دست راست من اين انگشتر هست.😊
⚙ديگری می گفت:
من تسبيحم را دور گردنم می اندازم.☺️
⛱نشانهای كه يکی از بچهها داد برای ما خیلی جالب و خنده دار بود.😃
⚙می گفت:
من در خواب خُر و پُف می كنم، پس اگه شهيدی رو ديديد كه خُر و پُف ميكنه، شک نكنيد كه خودم هستم..😅😂
⛱⚙⛱
#باهم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
#طنز_جبهه
آشپز وكمک آشپز، تازه وارد بودند و با شوخی بچه ها نا آشنا.👨🍳
آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوی بچه ها.🍽
رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت:
بچه ها ! يادتون نره ! 😉
آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوی هر نفر و رفت. 🥖🍞
بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون. 🥖👕
كمك آشپز اومد یه نگاه به سفره که انداخت، تعجب كرد. 🤔
این بار با عجله و تند تند برای هرنفر دوتا كوكو🌮 گذاشت و رفت.
بچه ها هم دوباره با سرعت كوكوها رو گذاشتند لای نون هایی كه زير پيراهنشون 👕بود.😆
آشپز👨🍳 و كمك آشپز که اومدن بالا سر بچه ها، با بهت زل زدند به سفره.😲
بچه ها هم با شیطنت شروع كردند به گفتن شعار هميشگی:
ما گشنمونه ياالله ! 🙈
حاجی داخل سنگر شد و گفت:
چه خبره؟🤨
آشپز خودشو رسوند روبروی حاجی و گفت:
حاجی! اينها ديگه كی اند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجی؟!!😟🤯
فرمانده با خنده پرسيد:
چي شده که؟😅
آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقایی های گشنه هرچی بود بلعيدند!!😱
در همین حین که آشپز داشت همینطور بلبل زبونی ميكرد، بچه ها نونها و كوكوهارو يواشکی گذاشتند تو سفره. 😝
حاجی هم نگاهی به سفره انداخت و گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند!😐
آشپز سرشو چرخوند سمت سفره 👀
كمی چشماشو از تعجب باز وبسته كرد. 😳
با حیرت سرش رو تكونی داد و گفت:
جل الخالق !؟ 😯
اينها ديونه اند يا اجنه؟! 😟
و بعد بدون حرفی رفت تو آشپزخونه ..😜
هنوز نرفته بود كه صدای خنده بچه ها سنگرو برداشت...😂
#باهم_بخندیم😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
بحق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
#طنز_جبهه
برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بیسیم📞 برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.🧐
کد رمز آب هم ۲۵۶ بود 🌊
من هم بیسیمچی بودم! 📞
چندینبار با بیسیم اعلام کردم که ۲۵۶ بفرستید.
اما خبری نشد😢
بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات، ۲۵۶ تموم شده برامون بفرستید، اما بازم خبری نمی شد😥
تشنگی🥵 و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود.🙁
من هم که کمی عصبانیشده بودم و متوجه نبودم بیسیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم:
مگه شما متوجه نیستید برادرا؟!😠
میگم ۲۵۶ بفرستید بچهها از تشنگی مردند😡
تا اینو گفتم همه بچهها زدند زیر خنده و گفتند: باصفا کد رمز 🔐رو که لو دادی🤣
اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچهها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت😎😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐