eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
216 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 ـ خب میگی واسه خودته ... چرا فکر میکنی توصیه های خدا برای تو نیست ؟ بقول تو برای دکتر هیچ فرقی نداره که تو بعد از نتیجه طبابت چیکار میکنی ، چرا فکر میکنی عبادات تو برای خدا تاثیری داره ؟ اینکه تو بهشتی باشی یا جهنمی چه کمکی به خدا میکنه ؟ اونی که بخدا و تعلیماتش نیاز داره تو هستی ! مهدا : بیاین این جوری به قضیه نگاه کنیم ... خانم شما اگه دارو هاتو نخوری دقیقا چه اتفاقی میافته ؟ ـ خب بیماریم تشدید میشه مرصاد : حتی ممکنه موجب مرگ بشه مهدا : دقیقا ، حالا اگه شما خدایی نکرده در اثر مصرف نکردن دارو ها و بی توجهی به توصیه های دکتر از دنیا بری تقصیر دکتره ؟ یا تقصیر دارو ها ؟ دختر : خب هیچ کدوم تقصیر خودم مرصاد : دقیقا ، پس بنظرتون دکتر مرگو براتون انتخاب کرده یا اون بوده که بخاطر عدم رعایت مواجب بقول خودتون ، شما رو مجازات کرده ؟ مهدا : اگه به مجازات و آخرت هم همین طور نگاه کنیم متوجه میشیم خدا هیچ وقت مجازاتو خلق نکرده بلکه جهنمی شدن نتیجه اعمال خودمونه ، دانشمندان فیزیک معتقدن سرما و تاریکی وجود مادی نداره و نتیجه نبود گرما و روشناییه . خدا راه رو به ما نشون داده و به ما اختیار داده که تصمیم بگیریم ولی اینم گفته که هر کار و تصمیمی یه عقوبتی داره ! جمع در فکر فرو رفته بود که دختر در تنگنا قرار گرفته ، گفت : خب اینهمه سختی کشیدن لازمه ؟ چرا باید از لذت هامون دور باشیم ؟ به چادر مهدا اشاره کرد و گفت : مثلا چرا باید تو این چادرا عذاب بکشیم ؟‌ اصلا چرا برای کاری که دلمون میخواد بکنیم باید جواب پس بدیم ... ؟ مگه خدا خودش ما رو این جوری خلق نکرده ؟ پس چرا نمیذاره راحت باشیم ؟ ندا غضب آلود به او نگاه کرد و با لحنی تند با اشاره به سر و وضع آزادی که داشت گفت : کسی مجبورت نکرده بیای که ! راه باز جاده دراز ... با این ریخت و قیافه چطور به خودت اجازه دادی بیای هیئت ما ؟ حتما اومدی با خدا معامله کنی پوزخندی زد و ادامه داد : میدونم دردت چیه بیا این حلوا رو هم بزن شاید خدا نگات کرد . رو به مائده گفت : دوست تو بوده نه ؟! دو تا خواهر نمونه هستین ... ! خواهرتم بخاطر همکلاسی مسیحیش با من دشمنه .... دختر با چشم هایی که از اشک و کینه سرخ شده بود به ندا خیره شد و همان طور که جمع را ترک میکرد گفت : دختره ی عوضی ... به تو چه ؟! مگه تو خدایی ؟ مگه من با تو حرف زدم ؟ یه مشت آدم از خود متشکر متحجر بدبخت ... ! حالم از خودتون و فکر زنگ زده و پوسیده تون بهم میخوره ! مهدا با صدایی که از شدت خشم می لرزید رو به ندا گفت : خالقی یا قاضی ؟ چطور به خودت اجازه میدی مردمو قضاوت کنی برای جزا و کیفرشون اندازه تعیین کنی ؟ .... چی از حق الناس میدونی ؟ هیئت ما ؟ نکنه فکر کردی اینجا ملک شخصیته ؟! کی گفته اون دختر مسیحی جهنمیه تو دربست بهشتی ؟ چطور به خودت اجازه میدی به خواهر من بخاطر دوستش توهین کنی ؟ &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀