eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
216 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 فتنه سال ۱۳۸۸ مثل تمام اغتشاشات از پیش طراحی شده موجب مشکلات زیادی در بین مردم شد . بعد از آرام شدن اوضاع کار نیروی های امنیتی تمام نشده بلکه بیشتر هم شد . ارتباط هانا و مهدا ادامه داشت و به دوستی قوی میان آنها تبدیل شد . مهدا کمی که از کار فراغت یافت برای اولین بار میهمان هانا شد تا این بار بعنوان یک دوست به دیدنش برود . مهدا می دانست بعد از دستگیری کارن و اتفاقاتی که بعد از فتنه رخ داد و دوستان و آشنایان هانا از او دور شدند چقدر تنهاست و ممکن است به مشکلات بزرگی دچار شود . دلایل متعددی مهدا را به ماندن در کنار هانا وا می داشت . مهدا جایگاه خاصی در میان خانواده هانا داشت احترامی که از آنها بعید بود . مهدا بعد از حال و احوال با خانواده هانا به اتاقش رفتند . چرخی در اتاق هانا زد و گفت : وای هانااااا .... عجب اتاقی ! اتاق کمترین اهمیتی برای مهدا نداشت اما او سعی داشت هانا را سر ذوق بیاورد . ـ خوش بحالت ، اتاقت سرویس داره ؟ در سرویس را باز کرد نگاهی به خودش در آینه روشویی کرد چادر و روسریش را بیرون آورد به سمت هانا پرتاب کرد و گفت : چقدر اینجا خوشکله !!! آدم دلش نمیاد بیاد بیرون ! هانا همان طور که چادر و روسری مهدا را با کراهت آویزان می کرد گفت : این خونه زیبایی های دیگه ای هم داره بعد تو چسبیدی به توالت ؟ ـ بابا با کلاس بابا شیک بابا خوش سلیقه ... ! انصافا بشر دلش میخواد از همچین جای نازنینی بیاد بیرون ؟ آخه تو یه جایی تو این عالم پیدا کن که اینقدر راحت باشی ـ خاک تو سرت با این طرز تفکرت ـ قربان شما ـ من موندم چطور به خودت جرئت دادی بگی دوست منی ، چه زودم خودمونی میشه هاااانا !! ـ میدونم عزیزم ، میدونم تو لیاقتمو نداری ، دوست ها صمیمین دیگه ـ ببند بابا ـ ندیده بودم کسی با افسر آگاهی این طوری حرف بزنه با شوخی ادامه داد ؛ فک کنم همون بازداشتگاه رو بیشتر می پسندی ! &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀