eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_هفدهم 💢 #سفیانی پس از حمله به عراق 🌺در حدیث معتبری از امام صادق علیه ا
🔴 🌸 اتمام حجت با و پیروانش 🔹 ، حضرت مهدی علیه السلام بر اساس رسالت الهی، حجت را بر سفیانی و پیروانش تمام خواهد کرد. 🌺 امام صادق علیه السلام فرمود: ✨امام مهدی آنها را و حق خود را به آنان یادآوری می‌کند و خبر می‌دهد که او است و حقش به زور غصب شده، و می‌فرماید کسی که با من درباره خدا مُحاجّه کند، من سزاوارترین و نزدیک ترینِ مردم به خدایم...✨ 👺 اما از اطاعت حضرت سرپیچی کرده و حضرت نیز برای پاک نمودن جهان از لوث وجود او، اقدام خواهد نمود. 🔸[در برخی روایات به «اطاعت سفیانی از حضرت و بیعت او، و سپس پشیمانی اش از این عمل» اشاره شده که البته اسناد آنها پذیرفتنی نیست]. 📗معجم احادیث الامام المهدی، ج۵، ص۲۸ 📘بحارالانوار، ج۵۲، ب۲۷، ح۲۰۵ ____________☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _________ 🔴 🌸 ⏳ مدت فعالیت 🔹 از ابتدا تا زمان کشته شدنش ۱۵ ماه به طول می‌انجامد که ۶ ماهش برای تصرف سرزمین های مورد نظرش صرف می‌شود. 🌺 امام صادق علیه السلام در روایت معتبری فرمودند: ✨« از حتمیات است... از ابتدای حرکت او تا آخر کارش، پانزده ماه به طول می‌انجامد. شش ماهش را به جنگ و نبرد می‌گذراند.» ✨ 📗(الغیبه للنعمانی، ب۱۸، ح۱) 📌 در مدت فعالیت سفیانی احتمالِ بَدا وجود دارد [یعنی احتمال دارد کمتر از این مدت اتفاق بیفتد اما بیشتر نخواهد شد] ___________☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ __________ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea _____________________________________
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 در کل راه رسیدن به مدرسه مائده با خودش فکر و خیال کرد ، دلش نمیخواست بهترین روز برای خواهرش اوقات تلخ باشد اما با حضور سجاد قطعا نمی توانست ناراحتیش را پنهان کند . بعد از برداشتن مائده از مدرسه به سمت شهرک محل سکونتشان رفت و جلوی بلوک ۳ آپارتمان های سازمانی ایستاد و به سجاد زنگ زد : الو آقا سجاد سلام ؟ بله ما پایین هستیم ، منتظرم . سجاد با امیرحسین و پسری دیگری که احتمال داد ‌، محمدحسین باشد از محوطه بیرون آمدند ، مرصاد و مائده پیاده شدند و سلام و علیکی کردند که امیرحسین گفت : داداش ، ایشون آقا مرصاد فاتح هستن رفیق پایه و بامرام . مرصاد و محمدحسین دست دادند که مرصاد فکر کرد بهتر است مائده را معرفی کند . ـ ایشون خواهرم هستن . محمدحسین با سری افتاده مجددا به مائده سلام کرد و گفت : بفرمایید داخل خواهرم بالا هستن ، بفرمایید ... ـ متشکرم ، لطف دارید . باید بریم بعدا حتما مزاحمشون میشیم + مراحمید ، خواهش میکنم . بعد از اضافه شدن فاطمه به جمعشان به پاساژی رفتند تا مائده هدیه اش را بخرد ، بعد بسمت بازار راه افتادند و مرصاد یک دستگاه موزیک پلیر جدید و فاطمه دو جلد از کتاب های استاد دینانی را برایش خرید . سجاد هم گفت ، هدیه اش آماده است . فاطمه : آقا مرصاد بریم کیک سفارش بدیم ؟ ــ نه اونو خود رستوران گفتم حاظر کنن فقط یکم وسایل تزیینی لازمه بریم تمش انتخاب کنیم ؟ تم وسایل رستوران خیلی گرون بود. + آره بریم ، مائده خسته نیستی ؟ ـ نه آجی . + خداروشکر پس بزنین بریم یه خرید مفصل . بعد از اتمام خرید ها به سمت شهرک راه افتادند ، فاطمه بخاطر شغل همسرش به اصفهان آمده بود و همسر پاسدارش یک واحد از خانه های سازمانی را اجاره کرده بود . چند ماه بعد از عروسی فاطمه تک دختر حاج رسول ، خانواده فتاح بخاطر دانشگاه نور چشمشان به اصفهان آمدند به اصلیتشان جایی که ۲۰ سال پیش خیلی چیز ها را جا گذاشته و به مشهد رفته بودند بعد از نقل مکان خانواده مهدا ، سجاد با قبولی در آزمون استخدامی مخابرات به اصفهان آمد زادگاهش . شهری که هر دو خانواده به آن تعلق داشتند ، شهری که برای خاندان فاتح پر از خاطره است خاطره ای که جوان تر ها از آن بی خبر بودند . &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🎬 دانلود سلسله #کلیپ با موضوع #گناه_چیست_توبه_چگونه_است 📌 #قسمت_هفدهم: " دلیل اهمیت گناه " 👤 #استا
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دانلود سلسله با موضوع 📌 : " اهل مسابقه باش " 👤 🥇 شیعیان دیر یا زود به بهشت می‌رسند، مسابقه بذارید برای رسیدن به درجات... _ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_ •🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
از سفیر ابلیس🔥 تا سفیر پاکی🌸 فصل یک📚 نام این فصل: دیدن دستان خدا #قسمت_هفدهم حس میکردم دارم آتیش م
از سفیر ابلیس🔥 تا سفیر پاکی🌸 فصل یک📚 نام این فصل: دیدن دستان خدا سال ۱۳۹۳ سال پوست اندازی و تولد دوبارم بود...اما سال ۱۳۹۴ سال بالای بردن آگاهی... وقتی هیشکی نیست دستتو بگیره... اونجاست که باید خودت برای خودت یه کاری کنی... توکل رو تنها بشی بهتر می فهمیش. نخواه که همه چی وفق مرادت باشه... نه... زندگی پستی بلندی داره.. اگه کسی نیست برات کاری کنه... خودت برا خودت یه کاری کن... خیلی وقتا مسیر بستست... خودت باید یه مسیری وا کنی... من سال 1393 که تازه داشتم قدم های اولیه رو برمیداشتم اصلا دنبال این نبودم که خدا منو میبخشه یا نمیبخشه... فقط دنبال این بودم که از این لجن زار خودمو نجات بدم. دیگه ته خط بودم. برام مهم نبود خدا میبخشه یا نمیبخشه... برام فقط این مهم بود که بیشتر از این سختی نکشم و خدا نجاتم بده زندان نیوفتم. کار من از بخششو این حرفا گذشته بود... من فقط فرصت جبران میخواستم. همش دعا میکردم خدایا کمکم کنی جبران میکنم... بعد از اینکه رای دادگاه اومد و کلا تبرئه شدم اونوقت دیگه خدارو همه جوره دوستش میداشتم. یه چیزم بگم... خدا کلا رفتارش با من لوتی واره... یعنی همش حس میکنم خدا تو مایه های فردینه. فردین خیلی لوتی بود. حس میکنم خدا اون مدلیه. اخه رفتارش با من اینجوری بود در ضمن؟ ✍🏻نویسنده: ادامه دارد... حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°