eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 مهدا : اون ماشینی که باعث قطع سیگنال شده بود چی ؟ ما از اون هم سیگنال داشتیم یه دفعه از خیابان .... قطع شد نوید : دو تا از بچه ها رو فرستادم دنبالش ولی توی ترافیک جا مونده بودن پشت سرویس مدارس سرهنگ : توی اون خیابون که مدرسه نیست ! مطمئنی دانش آموز بود ؟ ـ آره بچه ها میگن دخترای دبیرستانی بودن ظاهرا یه نفرشون تصادف کرده بوده و بقیه دورش ... سرهنگ : تصادف قبل از ورود بچه های ما بوده ؟ ـ آره ـ قبل از ورود اون ماشین چی ؟ ـ فکر میکنم هم زمان بودن ... چون اون تونست ازشون بگذره سرهنگ رو به خانم مظفری گفت : همین الان دوربین های اون منطقه رو چک کن ببین تصادف دقیقا کی بوده ؟ چطور اتفاق افتاده ؟ و اون ماشین دقیقا از کدوم خیابون اومده !‌؟ پلاک ماشینی که تصادف کرده و سرویس رو میخوام ! . خانم فاتح ؟ برید چک کنید دقیقا دبیرستان های نزدیک اون جا کجاست ‌!؟ ساعت تعطیلی مدرسه !؟ و چنین پلاکی متعلق به کدوم مدرسه است و چه دانش آموزایی داشته !! و مقصد دانش آموزان کجا بوده ! ـ چشم . خانم مظفری متوجه شد خبر رسیده دوربین میدانی که به اون خیابان احاطه داشته خراب شده است و عجیب تر اینکه دقیقا دیشب این اتفاق افتاده و این یعنی بازی خوردند ... مهدا : دبیرستان های دخترانه نزدیک اون منطقه رو پیدا کردم و همه ساعت ۱۳:۳۰ تعطیل میشن ولی این اتفاق ساعت ۱۳ رخ داده پس ربطی به سرویس مدارس نداره و این یه کار از پیش برنامه ریزی شده بوده میتونیم بریم به همون خیابون ببینیم اگه مغازه ای دوربین مدار بسته داره تونسته فیلمی از ماشین تهیه کنه یا نه ، موافقین قربان ؟ ـ بله پیشنهاد خوبیه هاد... ـ اگه اجازه بدین من هم برم باهاشون ـ راه رفتن برات سخت نیست ؟ ـ نه قربان . الان ساعت ۳ هست اگه اجازه بدید قبلش برم منزل ـ باشه برو ـ ممنون قربان با سیدهادی هماهنگ کرد ساعت ۴ دنبالش بیاید ، به مرصاد تماس گرفت و منتظرش ماند . مرصاد که رسید از دژبانی خارج شد و بسمت ماشین رفت . مرصاد : پس این طوری که میگی ما کمتر از یک ساعت وقت داریم درسته ؟ خب کجا بریم ؟ ـ مگه به مامان نگفتی من با توام ؟ ـ چرا ـ خب دیگه بریم دفتر بسیج ، فقط عصایی که خریدیم داخل ماشینه ؟‌ ـ آره ، میخوای ازش استفاده کنی ؟‌ بنظرت موقعش رسیده ؟ ـ آره ، دکترم گفت وقتی تونستم بدون واکر قدم بر دارم از عصا استفاده کنم ، امروز داخل اداره چندین بار بدون واکر جا به جا شدم ـ خیلیم خوب ، خودتو برای مبارزه با ندا آماده کن ـ اونم هست ؟ ـ میشه نباشه ؟ ـ چی بگم . به محض رسیدن به دانشگاه مهدا عصایش را از مرصاد گرفت و اولین قدم را مطمئن و محکم برداشت خیلی راحتتر از واکر دست و پاگیر بود . به دفتر بسیج رفتند که صدای داد و فریاد ندا توجهشان را جلب کرد . ندا : نه خانوم چرا نمی فهمی ؟ فقط بسیجیای پایگاه رو می بریم ... + خب منو الان عضو کن میخوام بیام آخه ندا : تو که تا الان اون وری بودی یه مدتم روش برو واسه راهیان نور بیا + من میخوام بخاطر رحلت امام بیام ندا : هههه امام ؟ برو بذار باد بیاد برا منم امام ... امام نکن .. امام برای یکی مثل تو با ایـ... مهدا طاقت نیاورد و گفت : امام پیشوای همه ی آزادی خواهان عالمه .... منحصر به یک خط فکری خاص نیست ندا : گل بود به سبزه نیز آراسته شد ... به شما چه ربطی داره ؟ مگه شما مسئول سیاسی بسیج دانشگاه علوم پزشکی نیستی ؟ اینج... مرصاد : چه ربطی داره ؟ برای اصفهان مبدا این دانشگاه انتخاب شده از دانشگاه های دیگه هم میان کمک و نام نویسی ، پوزخندی زد و ادامه داد : جالبه که سیدمحمدحسین به این قضیه ربط داشت که از تا همین الان این جا بود ....! &ادامه دارد ... 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀