هدایت شده از ⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
هدایت شده از ⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
هدایت شده از ⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
هدایت شده از ⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
هدایت شده از ⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
📚 #حکایت_وصل_مهدی_عجــل الله
#ویژه_جمعه_ها
👈 هفت سال حبس:
مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عجــل الله) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید.
در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عجــل الله)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!»
📗 #شیفتگان_حضرت_مهدی_عج، ج 3، ص 158
✍ احمد قاضی زاهدی گلپایگانی
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
#حکایت_وصل_مهدی_عجــل_الله #ویژه_جمعه_ها
🌹یکی از علما، آرزوی زیارت امام زمان را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد.
شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود.
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان (عجل الله فرجه) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی».
به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!»
با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، ...
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم ...
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام (عجل الله فرجه) به من فرمودند:
«آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
@masirsaadatee
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
4_5936264626982355367.pdf
حجم:
8.93M
📖 #دعـای_ندبـه #تصویری👆
🌼 فایل #تصویری. pdf(متن)
🌻با زمینه زیبا وخوش خط
🌼 #التــــماس_دعـــــــا
🌻 #ویژه_جمعه_ها
#تشرفات
#حکایت_وصل_مهدی_عجل الله🌴
#ویژه_جمعه_ها
☘شخصی به نام آقای بلورساز خادم کشیک دوم آستان قدس رضوی نقل کردهاند:
من مبتلا به درد دندان شدم، برای کشیدن دندان پیش دکتر رفتم. گفت: غدهای هم کنار زبان شماست که باید عمل شود. با آن عمل من لال شدم و دیگر هرچه خواستم حرف بزنم نمیتوانستم و همه چیزها را مینوشتم. هرچه پیش دکترها رفتم درمان نشد، خیلی گرفته و ناراحت بودم.
✨💫✨
چند ماه بعد خانم بنده برای رفع درد دندان پیش دکتر رفت. وقت کشیدن دندان ترس و وحشتی برایش پیدا شد. دندان پزشک میپرسد چرا میترسی؟ میگوید: شوهرم دندانی کشید و جریان را کلا برای دکتر میگوید. دکتر میگوید: عجب! آن شوهر شماست؟ در عمل جراحی رگ گوییهای صدمه دیده و قطع شده و این باعث لال شدن ایشان است و دیگر فایده ندارد. زن خیلی ناراحت میشود و به خانه بر میگردد. و شب خوابش نمی برد. مرد می نویسد: چرا ناراحتی؟ میگوید: جریان این است و دکتر گفته شما خوب نمیشوی! ناراحتی مرد زیادتر میشود و به تهران می آید خدمت آقای علوی میرسد.
✨💫✨
ایشان میفرماید: راهنمایی من این است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروی، اگر شفایی هست آنجاست. تصمیم جدی میگیرد و لذا به مشهد که بر میگردد برای چهل هفته بلیط هواپیما تهیه میکند که شبهای سه شنبه در تهران و شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران برود. در هفته ۳۸ که نماز میخواند و برای صلوات سر به مهر میگذارد، یکوقت متوجه میشود که همه جا نورانی شد و یک آقایی وارد و مردم به دنبال او هستند. میگویند او حضرت حجت علیه السلام است.
✨💫✨
خیلی ناراحت میشود که نمی تواند سلام بدهد. لذا در کناری قرار میگیرد. ولی حضرت نزدیک او آمده و می فرماید: سلام کن. اشاره به زبان میکند که من لالم و الا بی ادب نیستم. حضرت بار دوم با تشر می فرماید: سلام کن. بلافاصله زبانش باز میشود و سلام میگوید. در این هنگام پرده کنار رفته و خود را در حال سجده میبیند. این جریان را افرادی که آن آقا را قبل از لالی و در حین آن و بعد از شفا دیده بودند در محضر آیت الله گلپایگانی شهادت داده اند.
📗شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ص ۱۲۷
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°