🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_صد_چهل_هشتم
هانا با چندش گفت :
برو دیوونه
ایش
مهدا تابی به مو هایش داد از سرویس خارج شد و گفت :
تو واقعا دلت نمیخواد بیای خونه امنی که من مسئولشم ؟
ـ اَی
اَی
برو که حالمو بهم زدی
عشوه گری به تو نمیاد
ـ چی خیال کردی ؟
مگه با شلغم طرفی هاانی
ـ دیگه داری کفرمو بالا میاری مهدا
ـ حالا بیا خوبی کن بی لیاقتی دیگه
هانا ؟
اتاقت چرا اینقدر گرمه ؟
ـ گرم نیست
جناب عالی توی گوونی سیاه بودی پختی
ـ آره من خیلی گرماییم
ـ مگه مجبوری آخه
دلت نمیگیره سیاه
اه
بدم میاد
مشغول بیرون آوردن مانتو شد و رو به هانا گفت :
در اتاقتو بقفل تا بگمت
ـ حوصله نصیحت ندارما
ـ تا حالا من نصیحتت کردم ؟
ـ نه ولی مقصودت همونه
ـ همه آدما نیاز به پند و اندرز دارن فرزندم
ـ خب حالا دلیلت !
چرا اینقدر خودتون آزار میدین ؟
اصلا از زندگی لذت می برین ؟
تفریح ؟
.
.
ـ اووووه
دونه دونه بگو
چه خبرته !
ـ خب بنال
ـ چه حرفااا
درست صحبت کن خواهر
ـ میدونی بدم میادا
ـ باشه حالا وحشی نشو
&ادامه دارد ...
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_صد_چهل_نهم
مهدا با آرامش همیشگی لبخندی زد و گفت :
ببین عزیزم
بستگی داره تو خوشی رو در چی ببینی !
بعضی از اعمال انسان باعث لذت و سرخوشیه اما سرانجامش باعث شادی روحی نیست
اما بعضی از کارا شاید به اون اندازه هیجان نداشته باشن اما شادیشون پایداره و باعث میشن وجود آدم همیشه آروم باشه ، میدونی چرا ؟
چون جنسشون فرق داره ، مبدا خلقت انسان خداست و فقط با اونه که آرامش و شادی به وجود انسان تزریق میشه
ـ خدا که جز سختی و عذاب چیزی به بنده هاش نداده !
تازه اون رو از خوشی منع کرده !
ـ ببین توی حرفت اشتباهات زیادی هست
اول اینکه سختی با عذاب فرق داره !
سختی باعث رشد میشه عذاب باعث ضعف و سرخوردگی
تو چرا تا نصف شب بیداری و پایان نامه تو تکمیل میکنی ؟
مگه شب بیداری سخت نیست ؟
مگه دانشگاه رفتن و درس خوندن واقعی سختی نداره ؟
ـ خب که چی ؟
ـ خب همین تو سختی میکشی که رشد کنی
خدا هم به عنوان خالق تو نمیخواد که تو کار های بیهوده انجام بدی اون میخواد تو رشد کنی
و برای رشد کردن سختی هم لازمه
اما همش که سختی نیست ، هست ؟
خدا دنیا رو زیبا و پر از حقایق و چیزای جذاب آفریده بعد اون وقت تو سختی ها و رنجی که برخیش رو خود انسان باعث شده میبینی ؟
انصاف داشته باش ، بعدشم تو کتاب هنر زندگی نویسنده توی یه بخشیش گفته :
" سعی کن اون کاری که باید انجام بدیو دوست داشته باشی ، دوست داشتن کاری که نباید انجام بگیره هنر نیست "
هانا سکوت کرده بود و فکرش درگیر حرف هایی بود که بعد از آشناییش با مهدا تازگی نداشت .
میان حرف های روزمره چیز هایی را از دختر جوان مقابلش می شنید که هیچ گاه به آنها فکر نکرده بود .
شاید مانند آنها را شنیده بود اما هیچ گوش نکرده بود .
از طرفی غروری که داشت به او اجازه نمی داد بپرسد و جست و جو کند از کسی که تک تک اعمالش پاسخ سوالات گنگ و مبهم ذهنش بود .
&ادامه دارد ...
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_صد_پنجاهم
هانا که میخواست جو بوجود آمده را تغییر دهد و در واقع از مهلکه بگریزد رو به مهدا گفت :
راستی مهو ؟
ـ مهو کوفت
مهو درد
مهو ....
من نمیدونم شما سه تا چه اصراری دارین اسم منو مخفف کنین
اگه اینقدر سخته ببرمتون گفتار درمانی ؟
ـ خب حالا
من یه چیزی برام سواله !
با چشم های ریز شده از شک و تردید به مهدا نگاه کرد ، مهدا خونسرد تر از همیشه همان طور که شربت بهار نارنجش را می خورد ، گفت :
خب چی ؟
ـ من موندم این برادر حسنا ، محمدحسین ، چرا زمان اون بگیر و ببند هر جا میخواستی بری میومد !
اون روز که منم پیششون بودم بعد ... بعد تو رفتی ... سراغ امیر
هانا آهی میکشد ، قطره اشکی میهمان صورتش می شود و ادامه میدهد :
همونجا انگار داشتن به سمت خودش شلیک میکردن ، اینقدر نگران بود
واقعا محمدحسین عاشقت شده !
من چهار ماهه دارم میگم
مهدا با شنیدن اسم محمدحسین شربت در گلویش پیچید که هانا با خنده گفت :
بابا تو هم آره ؟
ـ ساکت بابا
خفم کردی
بعدشم شغل من بهم اجازه نمیده با یه فرد عادی ازدواج کنم و بدبختش کنم
ـ خیلی دلشم بخو...
منظورم اینکه بهم میاین که
همون روز که با هم رفتیم کوه بعد از آزادی ثمین ، یادته ؟
وقتی اتفاقی همو دیدین
نمی دونست اون پسره ، هیراد ماست
ـ خب حالا
بخاطر اینکه خانواده ها دوسـ...
ـ نخیر
دوست داره
ـ هیچم این طور نیست
در ضمن با دختر عمش اسم همن
ـ ای
ندا؟
من فکر میکردم اون داره خودشو لوس میکنه بگیرتش
بعدشم اصلا مهم نیست ، وقتی اون تو رو بخواد
این رسم خانوادگی ها هم قدیمی شده
کسی اهمیت نمیده
ـ به هر حال من نمیخوام
ـ تو غلط کردی
ـ وا هانا ؟
ـ بذار چند تا خاطراتتون مرور کنم
اون وقت بخودتم ثابت میشه دوسش داری
ـ دوست داشتن کافی نیست
ـ پس تو هم ....
ـ بسه هانا
ـ باشه ، ببخشید
&ادامه دارد ...
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 عذاب شکوندن روزه
🎙تجربه گر: آقای درودی
🆔 زندگی بعد از مرگ
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╰❁╮◈◈╰❁╮◈◈╰❁╮
♡ ایــــــــــہــــــــــا
الـــــعـــــزیـــــز ♡
هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت
هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است
هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همـــان مــردی که آیدجمعه روزی
و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است
💫اللهم عجل الولیک الفرج💫
#ایها_العزیز (روزهای چشم به راهی)
💠 #ویژه_ی_جمعه_ها
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی ♥️
📝يه جمله رو قاب کنيم بزنيم گوشه ی ذهنمون
📌هر وقت خواستيم عملي انجام بديم
يه نگاهي به اين تابلو بندازيم:
.......دونه........
..........دونه..........
..............گناه ..........
................."من"..........
...................لحظه ..........
........................لحظه............
...................ظهور..............
.....مهدي فاطمه............
روعقب....................
ميندازه................
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج
به نیت :
♡ برادر شهیدمان میخوانیم
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
✨͜͡❥•✨͜͡❥•✨͜͡❥•✨͜͡❥•✨͜͡❥•✨͜͡❥•
🕊⃟🇮🇷 @masirsaadatee •••❥⊰🥀↯