eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
684 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 انسان می تواند از اتفاقاتی که برایش می افتد و مقدراتی که خدا برایش رقم می زند متوجه خواسته های خدا از خودش بشود . 🛑 البته ما در پیش آمدن حوادث خوب و بد در زندگیمان موثریم ، ولی اینکه اساسا در چه فضایی قرار می گیریم و چگونه بازتاب رفتارها ، تصمیمات و خواسته هایمان را می بینیم دست خداست 🌷 علیرضا پناهیان 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ اعضای محترم کانال 🌸 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
#به_وقت_عاشقی ✨ 💫دلم، به مشبک های ضریحت چه محتاج است ... #امام_رضاجانم💚 صلوات خاصه🍃🌹 اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
😭 ✨دلـتنگـتم آقـا ❤️ °°° بـطـلـب 😔 •••همین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلام خدمٺ اعضـاے محٺرم ڪانال🌹🍀 ✅با مشورٺ دوسٺـان بنـا شد ان‌شاءالله از این به بعد روزانـہ دو پارٺ از رمان زیباے در ڪانال قـرار بگیره...😍 ان‌شاءالله مورد رضایٺ شما رهـروان شہـدا قرار بگیره...🍄🌱 یاعـلے‌مـدد✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎬رمان نسل سوخته🎬 چشم ها را باید بست😓 تا چشمم به آقای غیور افتاد👀... بی مقدمه گفتم ... - آقا اجازه ... چرا به ما 20 دادید؟😐 ... ما که گفتیم تقلب کردیم ... آقا به خدا حق الناسه ... ما غلط کردیم ... تو رو خدا درستش کنید ..😩 خنده اش گرفت ...🤓 - علیک سلام ... صبح شنبه شما هم بخیر ..☺️ سرم رو انداختم پایین ...😶 - ببخشید آقا ... سلام ... صبح تون بخیر ...😓 از جاش بلند شد ... رفت سمت کمد دفاتر ...📚 - روز اول گفتم ... هر کی فعالیت کلاسیش رو کامل انجام بده و مستمرش رو 20 بشه ... دو نمره به نمره اون ثلثش اضافه می کنم ..😯 حس آرامش عمیقی وجودم رو پر کرد 😇... التهاب این 2 روز تموم شده بود ... با خوشحالی گفتم ... - آقا یعنی 20 ... نمره خودمون بود؟😎 ...دفتر نمرات رو باز کرد ... داد دستم ... - میری سر کلاس، این رو هم با خودت ببر ... توی راه هم می تونی نمره مستمرت رو ببینی ... 😍 دلم می خواست ببینمش اما دفتر رو بستم ... - نمره بقیه هم توشه چشممون می افته ... ممنون آقا که بهمون 20 دادید ...🙏 از خوشحالی ... پله ها رو 2 تا یکی ... تا کلاس دویدم ... پشت در کلاس که رسیدم ... 🚪 یهو حواسم جمع شد ...🙂 - خوب اگه الان من با این برم تو ... بچه ها مثل مور و ملخ می ریزنن سرش ... ببینن توش چیه؟ ... اون وقت نمره همدیگه رو هم می بینن ...☺️ دفتر رو کردم زیر کاپشنم ... و همون جا پشت در ایستادم تا معلم مون اومد ...🎓 نویسنده : 💚شہید سید طاها ایمانے💚 🍭ڪپے بہ شـرط دعـا براے ظہور مولا🍭 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
💙رمان نسل سوخته💙 عزت از آن خداست ..🔮 دفتر رو در آوردم و دادم دستش ... - آقا امانت تون ... صحیح و سالم ...🙃 خنده اش گرفت ..☺️ زنگ تفریح، از بلندگوی دفتر اسمم رو صدا زدن ...مهران فضلی ... پایه چهارم الف ... سریع بیاد دفتر 😱 با عجله ... پله ها رو دو تا یکی ... دو طبقه رو دویدم پایین ... رفتم دفتر ... مدیر باهام کار داشت ... - ببین فضلی ... از هر پایه، 3 کلاس ... پونصد و خورده ای دانش آموز اینجاست😐 ... یه ریز هم کار کپی و پرینت و غیره است ... و کادر هم سرشون خیلی شلوغه ... تمام کپی های مدرسه و پرینت ها اونجاست ... از هر کپی ساده ای تا سوالات امتحانی همه پایه ها ... از امروز تو مسئول اتاق کپی هستی ...😳 کلید رو گذاشت روی میز ...🔑 - هر روز قبل رفتن بیا تحویل خودم یا یکی از ناظم ها بده ... مواظب باش برگه هم اسراف نشه ... بیت الماله ...😇 از دفتر اومدم بیرون ... مات و مبهوت به کلید نگاه می کردم... باورم نمی شد تا این حد بهم اعتماد کرده باشن ...🤗 همین طور که به کلید نگاه می کردم یاد اون روز افتادم ... اون روز که به خاطر خدا ...❤️ برای تاوان و جبران اشتباهم برگشتم دفتر .. و خدا نگذاشت ... راحت اشتباهم رو جبران کنم ...💪 در کنار تاوان گناهم ... یه امتحان خیلی سخت هم ازم گرفت ... و اون چند روز ... بار هر دوش رو به دوش کشیدم ...😓 اشک توی چشم هام جمع شده بود ... 😣 ان الله ... یعز من تشاء ... و یذل من تشاء ...خدا به هر که بخواهد ... عزت عطا می کند ...🤓💜 نویسنده : 👑شہید سید طاها ایمانے👑 ڪپے بہ شـرط دعا براے ظہور مولا❤️💚 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
به عزیزان حاضر دراین جمع سلامتی همراه با خوشبختی عطا بفرما🥀 الهی امین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اگر نداشته باشی، موفّقیت هم نداری! اگر هم چند روز موفّق بودی این موفّقیت اساسی نیست! اگر برنامه ای معنوی میخواهی تنظیم کنی، باید روی سحر تنظیم کنی، تا طلوع آفتاب ... ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
✨|||~~~شـبـتون امـام زمـانـۍ☺️ تـو نـماز شـبـتـون 📿 دعـــ🤲ـامـون ڪـنید~~~|||✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌💌❤️ خدا گاهی نشون میده به ما که ببین هیچ کس دوستت نداره... اما یواشکی میاد تو گوش ات میگه: { جز من! } 🌱 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
دوستَش مۍگُفت↓👬 علے تو قُنوتِش هیچ چیزی بَراۍِ خودَش نِمے‌خواست...🍃 بارها مۍشِنیدَم که مۍ‌گُفت↓ اَللهُم احفِظ قائِدنا الخامِنه‌اے💖 بُلَند هَم مۍگُفت اَز تَه دِل...❤️ ... ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
دم مسجد جمکران کفش های مردم رو صلواتی واکس میزد؛👞 یه کاغذ گذاشته بود بغل دستش که روش نوشته بود: 🍄🌱" آقا اگر آمدی و نشناختمت، ببخشید...! " 💖 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄رمان نسل سوخته🍄 چراهای بی جواب⁉️❌ من سعی می کردم با همه تیپ ... و اخلاقی دوست بشم...💞 بعضی رفتارها خیلی برام آزاردهنده بود 😣... اما به همه چیز، به چشم تمرین نگاه می کردم ...📝 تمرین برای برقراری ارتباط 👬... تمرین برای قرار گرفتن در موقعیت های مختلف و برخوردهای متفاوت💪 ... تمرین برای صبر ...☘ تمرین برای مدیریت دنیایی که کم کم وسعتش برام بیشتر می شد .. شناخت شخصیت ها 👥... منشا رفتارها👀 ... برام جالب بود ... اگر چه اولش با این فکر شروع شد ... - چرا بعضی ها دست به گناه میزنن؟ ... چه چیزی باعث تفاوت فکر و انتخاب انسان ها ... حتی در شرایط مشابه میشه؟ ... 🤔 و بیشترین سوال ها رو هم ... تفاوت رفتاری و شخصیتی من با پدرم ... برام درست کرده👨 بود ... خیلی دلم می خواست بفهمم به چی فکر می کنه و ...🙃 من خیلی راحت با احسان دوست شده بودم ... برای یه عده سخت بود که اون به وسایل شون دست بزنه ...مادر احسان، گاهی براش ساندویچ های کوچیکی درست می کرد 🌭... ما خوراکی هامون رو با هم تقسیم می کردیم🍽 ... و بعضی ها من رو سرزنش می کردن ... حرف هاشون از سر دوستی بود ... اما همین تفاوت های رفتاری ... بیشتر من رو به فکر می برد ...😶 و من هر روز با احسان بیشتر گرم می گرفتم ... تنها بود💔 ... و می خواستم ... این بت فکری رو بین بچه ها بشکنم ... ⚒ اما دیدن همین رفتارها و تفکرها ... کم کم این فکر رو در من ایجاد کرد ... تا چه اندازه میشه روی دوستی و ثبات ارتباط بین آدم ها حساب کرد؟ ...💈 بچه هایی که تا دیروز با احسان دوست بودن ... امروز ازش فاصله می گرفتن🕳 ... و پدری که تا چند وقت پیش ... علی رغم همه بدرفتاری هاش ... در حقم پدری می کرد ... کم کم داشت من رو طرد می کرد ... 😞 حس تنهایی و غمی که از فشار زندگی ... و رفتارهای پدرم در وجودم ایجاد شده بود ... با این افکار 😤... از حس دلسوزی برای خودم ... حالت منطقی تری پیدا می کرد ... اما به عمق تنهاییم بیشتر از قبل اضافه می شد ...😓 رمضان از راه رسید ... و من با دنیایی از سوال ها ... که جوابی جز سکوت یا پاسخ های سطحی ... چیز دیگه ای از دیگران نصیب شون نمی شد ... به مهمانی خدا وارد شدم ...💚 نویسنده : 💎شہید سید طاها ایمانے💎 🌱ڪپے بہ شـرط دعا براے ظهور مولا🌱 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 لذت قرائت قرآن ❤️ موقع قرآن خوندن سه تا کار رو انجام بده تا لذت ببری... استاد پناهیان💎 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🌷 📚 #معلم_ڪوچڪ_جبهہ_ها نخبه علمے بود به قدرے باهوش بود ڪه در۱۳سالگے به راحتےانگلیسےحرف میزد در جبهه آموزش زبان میداد. 🌷 والفجر۸ شیمیایےشد و در۱۷سالگےبه شهادت رسید 🌹 #شهید_محمود_تاج‌الدین ❣یادشهداکمترازشهادت نیست ❣ ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮رمان نسل سوخته🔮 💗تو شاهد باش💗 یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم ... و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم ... 😇 حتی چند بار ... قبل از اینکه مادرم بلند بشه ... من چای رو دم کرده بودم ...☕️ پدرم ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود ... اون روز سحر ... نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون😴 ... تا چشمش بهم افتاد ... دوباره اخم هاش رفت توی هم 😠... حتی جواب سلامم رو هم نداد ... سریع براش چای ریختم🥃 ... دستم رو آوردم جلو که ... با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد ... - به والدین خود احسان می کنید؟ ...🙄 جا خوردم ... دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد ... - لازم نکرده ... من به لطف تو نیازی ندارم ... تو به ما شر نرسان ... خیرت پیشکش...😫 بدجور دلم شکست💔 ... دلم می خواست با همه وجود گریه کنم ...😭 - من چه شری به کسی رسونده بودم؟ ... غیر از این بود که حتی بدی رو ... با خوبی جواب می دادم؟ ... غیر از این بود که ...😪 چشم هام پر از اشک شده بود ...😭 یه نگاه بهم انداخت ... نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود...😎 - اصلا لازم نکرده روزه بگیری😟 ... هنوز 5 سال دیگه مونده ... پاشو برو بخواب ... - اما ...صدام بغض داشت و می لرزید ...😥 - به تو واجب نشده ... من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری ..😑 نفسم توی سینه ام حبس شده بود ... و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد ... همون جا خشکم زده بود😳 ... مادرم هنوز به سفره نرسیده ... از جا بلند شدم ... - شبتون بخیر ...😭 و بدون مکث رفتم توی اتاق ... پام به اتاق نرسیده ... اشکم سرازیر شد🤧 ... تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم... در رو بستم و همون جا پشت در نشستم ... سعید و الهام خواب بودن ... جلوی دهنم رو گرفتم ... صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه ...😓 - خدایا ... تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم ... من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ ... من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت ... تو شاهد باش ... چون حرف تو بود گوش کردم ... اما خیلی دلم سوخته ... خیلی... 💔 گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم ... 😤 صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد 📻... پدرم اهل نماز نبود ... گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه... برم وضو بگیرم ... می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم ... اجازه اون رو هم ازم صلب کنه ...🤦‍♂ که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده ... تا صدای در اتاق شون اومد ... آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم ... از توی آشپزخونه صدا می اومد ...🤐 دویدم سمت دستشویی که یهو ... اونی که توی آشپزخونه بود ... پدرم بود ...🤕 نویسنده : 💝شہید سید طاها ایمانے💝 ✅ڪپے به شـرط دعا براے ظہور مولا✅ ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
عذرخواهے بابٺ ٺاخیـر...💎🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا