eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
در دوران نوجوانے✅ در مسجد 🕌محلہ فعالیت داشتم و سعے مےڪردم‌ راه های رشد کردن رو در مسجد پیدا کنم که همینطور هم شد و در مسجد رشد خوبی پیدا کردم...🏵 در فعالیت‌های شهری با علاقه حاضر بودم و حتما شرکت می‌کردم...💪💙
در دوران نوجوانے✅ در مسجد 🕌محلہ فعالیت داشتم و سعے مےڪردم‌ راه های رشد کردن رو در مسجد پیدا کنم که همینطور هم شد و در مسجد رشد خوبی پیدا کردم...🏵 در فعالیت‌های شهری با علاقه حاضر بودم و حتما شرکت می‌کردم...💪💙
براے پدر و مادرم #احٺرام خاصۍ قائل بودم و روی حرف هاشون مخصوصا پدر حرف نمےزدم...😌🔮 بیشتر تو خـودم بودم و از روحیـه‌ے بسـیار بالایۍ برخــوردار بودم..☺️
در زمان وقوع #فتنه سال 88🔥 به همراه سایر بسیجےها دو ماه در تهران بودم 🧐 و در برابر اراذل و فتنه‌گران مقابله می‌کردم و کمتر به منزل می‌آمدم💪 هر جا حرڪت و درگیری علیه #انقلاب و نظام اتفاق مےافتاد همیشه پای کار بودم و وارد میدان می‌شدم و سعۍ مےڪردم #مردمیدان باشم...☺️
با همسرم♥️ نسبت فامیلی داشتم و دخترخاله‌ام بود💎 یڪ هفته پس از ازدواج به استـخدام درآمدم سال 88 به عقد هـم درآمدیم💍 و پس از ازدواج، سال 90 دخترم ثــنا به دنیا آمد😍👧
🥋 و مربـی ڪشتی🤼‍♂ و بـسیار مہـربان😊 ولـی معرفٺ❤️ بارزتــرین ویژگی این حقیر بود☺️ ڪه زبانزد عـام و خـاص بود و دوسٺان بسیارے داشـٺم...
معـٺقد بودم مـردم #سوریہ مـسلمان هستـند و باید به دادشان برسـیم گرچه دوست داشـتم به لبـنان بروم ولی بیشتر مد نظرم رفتن به سوریه بود☺️💚
زمانـی ڪه 💞می‌گفتـ به سـوریه نرم😓 می‌گفــتم : این جـنگ متصل به جنـگ ظہـور امـام زمان❤️(عج) است اگر امروز نرم یک تا دو سال دیگــه همه بایـد بریـم...
دو بار براے مقابـله با تڪفیری‌ها به عـراق رفتم که پـس از عید در تڪاپو بودم تا بہ سوریـه بروم...💖 پس از #شهادتـم دوستـم #مصطفــی‌صدرزاده از شهداے مدافع حرم❤️ دیگـه آرام و قرار نداشـتم و حتی یک بار به سوریه پرواز داشـتم که پروازم کنسل شد...
می‌گفــتم : بنــر شہید صدرزاده ڪه پایین بیاد عڪس من در ڪوچه پدرم نصـب می‌شـه ڪه پنج روز پـس از چہلم #شهیدصدرزاده این اتفاق افتاد...🌷💚
#شب قبل از شهادتـم از ساعت 11 شب تا هشت و نیم از طریق پیــام بـا #هـمـسـرم در ارتـباط بودم ڪه از 100 پیامـی ڪه ارسال کردم بین 40 تا 50 پیام حاوے این جمـله بود که 💝"مواظب خـودت و ثـنا باش، همیشه دوستتان دارم و دلتنگـتان هستم"💝
در پیـام‌هایی ڪه از سوریه براۍ ارسال می‌ڪردم نوشـته بودم (س) به ثــناےِ مــن👧 صبر بده زمانـی ڪه شهید بشم خود حضـرت می‌دهـد، غصـه‌ے ثنا را نخــورید...💜
✨ما سـه نـفـر دوسـت بـودیـم #رفـیـق بودیم😊 مـا ثـابت ڪـردیـم #دوسـت_شـہـید ،شـہـیدت مـۍ ڪـنـه 😇 ✨🌷از مـن گفـتن بـود بـریـد دنـبال یـه رفـیق شـهـید🌹دوسـت #شـهـید بـاشـید🕊
ایـنم رفـقام👆
✨ببخـشـید وقـتتون 🕰 رو گرفتـم 👆ایـنجـا مـزارمـه بـیایـد دخـتـر گلـم 💞ازتـون پذیـرایۍ میـڪنن😊 #دعا تون مـی ڪـنـم 😉 راسـتـۍ هـواسـتون بـه رهـبرمون باشـه🌸 یـاعـلۍ🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 أیّها الناس بخواهیم که آقا برسد بگذاریم دگر درد به پایان برسد 💔 همگی در پس هر سجده به‌ خالق گوییم که به ما رحم کند برسد 😔
💠جلسه تعطیل!💠 سرجلسه، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز. داشتیم می رفتیم اهواز. اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم. » کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود. آنقدر رفتیم، تا موقع نماز اول وقت گذشت. خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم، نشد. » #شهید_مهدی_باکری 📚یادگاران، جلد۳، ص ۵۱ #خاطره ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🔵غریبه آشنا🔵 هیچ وقت با لباس نامرتب یا کثیف ندیدمش؛ حتی تو اوج مبارزات، این برام خیلی عجیب بود. تو نظم لنگه نداشت. یادمه وقتی از بیرون می‌اومد و چادرش رو در می‌آورد، حتما باید خیلی قشنگ و دقیق اون رو تا می‌کرد و یه گوشه می‌ذاشت. ولی بر خلاف ظاهر منضبطش اصلاً آدم خشکی نبود؛ بلکه بر عکس خیلی هم خون‌گرم و مهربون بود. هر وقت کسی رو برای اولین بار می‌دید، یه جوری باهاش گرم می‌گرفت که انگار چند ساله می‌شناسدش. #شهیده_محبوبه_دانش_آشتیانی 📚 مجله شاهد یاران #سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
📚 شهید مرتضی مطهری 📝 در شبی كه قاتل پدرم اعدام شد که البته ما به صحنه اعدام نرفتیم، راننده آمبولانسی كه جنازه قاتل را می برد، شدیدا بوق میزد و بسیار خوشحال بود. این امر برایمان غیرطبیعی بود. وقتی از راننده علت را سؤال كردیم، گفت: «شب ترور آقای مطهری، من پس از حادثه از بیمارستان طرفه به منزل می رفتم. بدون اینكه بدانم این شخص كیست، دیدم یك آقای روحانی نفس های آخر را میكشد. در همان حال، با خدای خودم گفتم: «خدایا! آیا من كه در این حال، این مظلوم را در حال جان دادن بلند میكنم، میشود روزی جنازه قاتلش را بلند كنم؟ » خداوند دعای مرا مستجاب كرد و اتفاقا در این شب مرا با آمبولانس به اوین اعزام كردند كه متوجه شدم قاتل شهید مطهری را اعدام كرده اند. 🔸برای خواندن زندگینامه این شهید به سایت زیر در دانشنامه شهدا مراجعه کنید: http://fa.jahad.org/index.php/ شهید_مرتضی_مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
《بسم رب الشهداء والصدیقین》 شهيد «محمد جعفر سعيدي» سال 1334 در روستاي «احشام قایدها» از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر دیده به جهان گشود. پس از آغاز جنگ تحمیلی در سال 1361 حکم فرماندهي سپاه «بندر ريگ» را دریافت کرد. بعد از گذشت حدود 2 سال به فرماندهي سپاه« جزيره خارک» برگزيده و سپس به فرماندهي سپاه شهرستان «دشتي» انتخاب شد. اين فرمانده در حين انجام اين مسئوليت ها چندين بار به جبهه هاي غرب و جنوب اعزام گردید که يکبار در منطقه پاوه اتومبيلش مورد حمله ضدانقلاب قرار و آتش گرفت. شهید «محمد جعفر سعیدی» بعد از پايان مسئوليت در منطقه دشتي در شهرستان« گناوه» به فعاليت پرداخت. وی در سال 1365 در صف سپاهيان محمد (ص) به سوي جبهه ها اعزام شد تا اينکه در عمليات «کربلاي 4» همدوش با بسيجيان خود به عنوان فرمانده گردان ابوالفضل (ع) جانانه جنگيد و شربت شيرين شهادت را نوشيد. پیکر این سردار سرافراز بعد از گذشت 10 سال در بهمن ماه 1375 به کشور بازگشت. منبع : سایت نوید شاهد 📚موضوع مرتبط: #شهید_محمدجعفر_سعیدی #شهید_دفاع_مقدس #زندگینامه 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت #10_04 #jihad #martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای فرج با صدای زیبا و دلنشین شهید #محسن_حججی💚 🍂 امام من... در کدام سوی هستی به دنبالت باشم... ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ