۴۱ سال آسمان را برایمان امن کردند
۴۱ سال نگذاشتن از آسمان ما سواستفاده شود
۴۱ سال پر از فضای ملتهب و حساس
۴۱ سال ما نگاهمون به اسمان فقط برای دیدن ستاره ها و زیبایی های آن بود.
۲۱ملیون و پانصدو پنجاه هزار دقیقه خطا نکردند
حال با یک خطا( هر چند نباید میشد) زحمات آنان را زیر سوال نبریم.
👈قضاوت هامون عادلانه باشه.
اگر دستی پشت پرده هست
ان شاءالله آقا مون قطع می کنه
🆔 @masirshahid 🏴
🔴باور کنیم که خطای انسانی بوده؟ هنوز یادمان نرفته در قضیه گلوبال هاوک، ترامپ از پدافند ما تشکر کرده بود که پرندهای که سرنشین داشت را تشخیص داده و آن را منهدم نکردید آن یکی که بیسرنشین بوده را زدید. باور کنیم هواپیمای به آن بزرگی را پدافند ما تشخیص نداده است؟
❓میتوان باور کرد که هماهنگی عجیب رسانههای آمریکایی از ساعات اولیهی سقوط هواپیما و تأکید یکصدایشان بر اینکه پدافند خود ایران هواپیما را زده، کاملا اتفاقی بوده؟!
🔴باور کنیم یک شهروند همینطور اتفاقی و دقیقاً از همان موقعیت برخورد موشک به هواپیما فیلم میگرفته و این فیلم سر از نیویورکتایمز درمیآورد؟! او در پشت دوربین وقتی انفجار در آسمان را میبیند هیچ واکنش کلامی ندارد! حتی تغییری در صدای نفسهای او ایجاد نمیشود!
🔻ببینید چقدر با آرامش و دقیق در آسمان تاریک که هیچ چیز در آن نیست، روی موقعیت برخورد موشک با هواپیما متمرکز شده! گویی از قبل منتظره سوژهای بوده است. حتی بعد از برخورد هم، هیچ واکنش هیجانی ندارد؛ چون در این مواقع، یک واکنش احساسی عادی از سوی هر کسی هست!
🆔 @masirshahid 🏴
❓❓چند سوال..که جناب داود مدرسیان پرسیدند و قابل تامل است
📝به نظر بنده هم این جریان در این #زمان
👈 بعد از تشییع باشکوه سردار دلها توسط مردم و سیلی سپاه که ترامپ و اعوانش خودشان را گم کرده بودند،
📍 یکم مشکوک است
🚨به نظرم دستهایی در کار است که عظمت این جریان تشییع و اقتدار نظامی کشور را زیر سوال ببرد
👈چون حوادث خیلی نزدیک و همزمان اتفاق افتاد
🚨🚨این #تسلیتهای جناب روحانی هم که در بیشتر اوقات کلی منتظر میمانیم که یک واکنشی نشان دهد
👈در سیل خوزستان
👈در قضیه بنزین
👈 در شهادت سردار
📍ایشان خیلی دیر واکنش دادند
👈 اما در شهادت هم وطنانمان در تشییع سردار در کرمان
👈 و این بیانیه نیروهای مسلح
📍جناب روحانی خیلی زود واکنش نشان داد
📍این اقدام ایشان برایم یکم #مشکوک و منزجرکننده هست
🚨باید صبر کنیم بعدها ابعاد قضیه بیشتر آشکار شود.
#خطر #نفوذ
🆔 @masirshahid 🏴
حجت الاسلام مهدی طائب :
سلام علیکم
خبر صبح خیلی بهت آور بود!
راستش منتظر فتنه دی ماه بودم هر چی گشتم چیزی پیدا نشد, امروز با شنیدن این خبر این فتنه هم علنی شد
خب خیلی ها الان نظرشون راجع به مسئولین حتی مسئولین رده بالای نظام تغییر کرده و این سوال تو ذهنشونه که نکنه همه چیز از 40 سال پیش دروغ بود!
شاید بشه مهمترین ویژگی فتنه های اخرالزمان رو این روایت دونست که (مردم صبح مومن از خانه بیرون میرن و شب کافر برمیگردن) یعنی شبهات و حملات فکری دشمن اونقدر سخت و سنگینه که حتی مومنین هم نظرشون تغییر میکنه!
رفقای عزیزم با توجه به این نکته کوچولوی بالا و همینطور این نکته که از ته قلبتون مطمئن باشید حضرت آقا کارش درسته و هر کی باهاش بمونه رستگاره, دلتون آروم بشه به زودی منافقین رسوا خواهند شد
و مطمئن باشید دست منافقین و لیبرالها تو کاره هم در شهادت سردار و هم در قضیه هواپیما
🆔 @masirshahid 🏴
❓چرا هواپیما دقیقا رفته سمت مراکز سپاه؟
❓چرا روحانی و ظریف که تو شهادت سردار تا لنگ ظهر نبودن الان اول صبحی پیام دادن؟!
❓ربط اون کدی که روحانی در جواب 52 نقطه ترامپ داده بود چیه؟
❓چرا هواپیمای آمریکایی باید سقوط کنه؟
❓چرا سقوط هواپیما که ساعت ۵ صبح بوده این همه از زوایای مختلف فیلمبردای شده؟!
التماس اندکی تفکر
این متن و عکس نوشته کنیم
پدر شهید نظری با اشاره به ویژگی هایی از شهید بیان کرد: خودسازی، گریه برای امام حسین (ع) توجه به نماز اول وقت او را فردی خودساخته کرده بود و مزدش را هم گرفت. نان حلال خورده بود و در مغازه تعمیرات موبایل در جمهوری کار می کرد. تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدیم در چند موسسه خیریه برای سالمندان و نیازمندان کار می کند و شب ها برای رسیدگی به آن ها به موسسه می رفت برایشان لباس می شست و آنان را به حمام می برد.
منبع : خبررسانی دفاع مقدس
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
📚موضوع مرتبط:
#شهید_میثم_نظری
#شهید_مدافع_حرم
🗓مناسبت مرتبط:
زمان شهادت
#10_21
#martyr
#jihad
🆔 @masirshahid 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ما را بجای سردارحاجی زاده محاکمه کنید
حاضریم بجای این سرباز فدائی ولایت و ملت، یادگار سرداران شهید، محاکمه شویم.
تا این فدا ئی ولایت و ملت، سالها عزیز و سربلند در خدمت به دین، ولایت و ملت باقی بماند
قم. حوزه علمیه
حسن غفاری فر
🔴🎥 #جهان_مدیا|آغاز نشست خبری سردار حاجیزاده درباره سقوط هواپیمای اوکراینی:
▪️بعد از شنیدن خبر سقوط هواپیمای اوکراینی آرزوی مرگ کردم.
▪️ما یک عمر خودمان را پیشمرگ مردم کردیم
▪️گردن ما از مو باریکتر است و هر تصمیمی مسئولان بگیریند مطیع اجرای آن هستیم.
🆔 @masirshahid 🏴
هدایت شده از KHAMENEI.IR
در پی نتایج تحقیقات ستاد کل نیروهای مسلح درباره سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با ابراز همدردی عمیق و مجدد با خانوادههای داغدار، ستاد کل نیروهای مسلح را مأمور پیگیری کوتاهیها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه و مراقبت برای عدم امکان تکرار چنین سانحهای کردند.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با اطلاع از نتایج تحقیقات ستاد کل دربارهی حادثهی هواپیمای مسافربری اوکراینی و اثبات دخالت خطای انسانی در آن، مصیبت درگذشت جانباختگان این حادثهی اندوهبار برای اینجانب بسیار سنگینتر شد. لازم میدانم اولاً به خانوادههای معظم این عزیزان بار دیگر همدردی عمیق و تسلیت صمیمانهی خود را ابراز کنم و از خداوند متعال برای آنان بردباری و آرامش روحی و قلبی تمنا نمایم. ثانیاً به ستاد کل نیروهای مسلح مؤکداً دربارهی پیگیری کوتاهیها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثهی دردناک سفارش کنم. ثالثاً مراقبت و پیگیریهای لازم برای عدم امکان تکرار چنین سانحهای را از مدیران و مقامات ذیربط مطالبه نمایم.
پروردگار عزیز و کریم به درگذشتگان لطف و رحمت و به داغداران صبر و اجر عنایت فرماید.
سیّدعلی خامنهای
۲۱ دیماه ۱۳۹۸
#دوکلوم_حرف_حساب
دوستان یه نکته بگم : به هیچ شبهه ای اعتماد نکنید ، توجهتون به دولب سید علی باشه ، هرچی امر فرمودن صد در صد همونه
مطمئن باشید این انقلاب و شهدا و سپاه و ولایت حق هستند و ذره ای شک به دلتون راه ندید
مبادا دلسرد بشید ، جنگ نرم خاصیتش همینه ها ، توکل برخدا کنید که توی این مسیر ثابت قدم باشید
ان شالله
#سه_روز دیگه که #سیل #سیستان_و_بلوچستان تموم شد بروید #شمع روشن کنید. الان نروید؛ الان اونجا خیسه، شمعاتون خاموش میشه!🕯
#کاسبان_خون 🌡
⚘﷽⚘
خاطرات_شهدا🔥
اعجله زیاد سمت بیمارستان راه افتادیم🏃♂️
خیلی دیر شده بود
باید تاساعت ۷به بیمارستان میرسیدیم از شهرستان آمده بودیم
اگر سر ساعت نمیرسیدیم شرایط سخت میشد.
به زیر گذر نزدیک شدیم ناگهان چشمم به این عکس خورد که باخنده به استقبالمان آمده بود
اولین بار بود دیده بودمش.
یه لحظه دلم لرزید
از شهید درخواست کردم کمک کن تا به موقع برسیم..
باورش برا خودم خیلی سخت بود ، درست سر ساعت۷ رسیدیم دربیمارستان🙄🙄😊
(درحالی که "راه ما تابیمارستان ۲۰ دقیقه بود"😟)
#شهیدان_زنده_اند💕💖💕
#شهید_حسین_خرازی🌸🌹
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
@masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
سلام همسنگران ✋
عذرخواهی میکنم بابت غیبت چند روزمون 😔
ایتام قط شده بود نمیدونم چرا!!!! تازه امروز وصل شده 😇
❗️این مقاله بسیار مهم است،
در خواندن و نشرش همت کنید:
⛔️عمار که شهید شد علی(ع) مجبور شد به مالکش بگوید برگرد، شرایط امروز این است!
🖤
از واقعه هواپیما واقعاً متأسفیم و با داغداران این حادثه همدرد!
👈امّا دو هفته قبل از ترور حاج قاسم، ترور نافرجام #سردار_حاجی_زاده در سوریه روی داد.
این یعنی به همان اندازه که #سپهبد_سلیمانی برای دشمن اهمیت داشت، #سردار_حاجی_زاده نیز برای او اهمیت دارد. واقعیت هم جز این نیست! سلیمانی در خارج از مرزها و #حاجی_زاده در آسمان دژ مستحکم ایران بوده و هستند.
🛑
در یک پرونده کاملاً #مشکوک و در حالی که سامانه های پدآفندی ایران تا کنون به شدت دقیق عمل کردهاند، به ناگاه بروز یک اشتباه یا حتی ضربۀ یک #نفوذی همه چیز را زیر سئوال برد. حقیقت ماجرا بالاخره مشخص خواهد شد. امّا چیزی که بسیار مهم است:
‼️از امروز طرح #روانه_سازی_نفرت به سوی #سردار_حاجی_زاده برای ترور شخصیت او آغاز شده است و مهمترین نتیجه آن عزل این سردار از مسئولیت بسیار بسیار مهم و کلیدی هوافضای سپاه است، که بر عهده دارد. اگر حد نفرت از سطحی بگذرد که رهبر انقلاب نتواند با آن مواجهه داشته باشد، مجبور به عزل #سردار_حاجی_زاده خواهد شد و این یعنی ایران در کمتر از 8 روز دو #قاسم_سلیمانی خود را از دست بدهد!
به تعبیر بهتر اگر علیِ زمان جمعه 13 دیماه عمار خودش را از دست داد، در شنبه 21 دیماه مجبور شود به مالکش نیز بگوید بازگرد.
▪️حقیقت این است که در بدترین حالت یک اشتباه از سوی عوامل زیر مجموعه #سردار_حاجی_زاده روی داده است، امّا ممکن بود اشتباه بر عکس باشد و امروز #حاجی_زاده را به خاطر شلیک نکردن محاکمه میکردیم.
🔺جوانان انقلابی، یک #عملیات مهم در پیش داریم: اکنون که خلوص و صداقت #سردار_حاجی_زاده را در رسانه دیدیم و دیدیم که چگونه از آبروی خود مایه گذاشت، وظیفه ما این است که تا میتوانیم از او دفاع کنیم و نگذاریم #خامنهای سلیمانی دیگری را از دست دهد.
1️⃣ در تمام صفحاتی که دارید عکسهای #سردار_حاجی_زاده را قرار دهید.
2️⃣ (علیرغم غم سقوط هواپیما) هشتک #حاجی_زاده_تشکر را تا میتوانید داغ کنید و میدان رزم فضای مجازی را از آن خود کنید. واقعیت هم جز این نیست که #حاجی_زاده فرمانده سیلی محکمی بود که به آمریکا زدیم! مراقب باشیم مصداق لم یشکرالخالق نشویم!
3️⃣تا می توانید از #سردار_حاجی_زاده در فضای مجازی دفاع کنید، تا دشمن بداند که سربازان حاج قاسم سرزنده و محکماند!
و در پایان: #سپهبد_سلیمانی را دشمن دانا ترور کرد، مراقب باشیم #سردار_حاجی_زاده را دوست نادان ترور نکند!
#حاجی_زاده_تشکر
#سردار_حاجی_زاده
#شهید_سید_حمید_میرافضلی ❤️🌷
#صفحه_یک
بزن بهادری که پابرهنه میجنگید
#حر_زمانه_خود
سال 1335 در قریهای کوچک به نام قطب آباد از توابع رفسنجان به دنیا آمد. پدر نامش را غلامرضا نهاد ولی بیبی مخالف بود. آخر سید را هیچگاه غلام صدا نمیکنند. همیشه حمید صداش میزدند. هیچ وقت غلام صداش نمیزدند. از آن پس همه او را با نام حمید شناختند. سیدحمید پنجمین فرزند آسید جلال و بیبی فاطمه بود و آخرین آنها یعنی تهتغاری. ولی حمید از کودکی ناآرام بود. گوش به حرف کسی نمیداد. اهل هرچیز بود جز درس. میگفت دوست دارم کار کنم ولی کار بهانهای بود برای فرار از دیوارهای تنگ مدرسه و کلاس. از هر آنچه او را محدود میکرد گریزان بود. دوست داشت آزاد باشد؛ آزاد و رها از هر قید و محدودیتی. سرکش شده بود. از هر کس که قصد نصیحتش را داشت بیزار بود و برادر بزرگتر آسیداحمد هر چه کرد نتوانست آرامش کند. بالاخره خسته شد و رهایش کرد.
حمید موقعی که بچه بود یه عالمی داشت که اگر یه چیزی رو میخواست، میرفت تا آخر برسد بهش. وقتی حمید بزرگ شد دیگر قلدری او محدود به چهار دیواری خانه و مدرسه نبود. از هرکس خوشش نمیآمد پاپیچش میشد. اهل محله همه از او گریزان بودند. از رودررویی با او واهمه داشتند. همه نگران بودند و ناامید. فقط دعا میکردند.
همه نذر کرده بودند که روضه پنجتن برا سیدحمید بخونن تا سید خوب بشه. بالاخره سید بودند و تو شهر آبرویی داشتند.
خیلی ناراحت بودند از اینکه بچهشان سربهراه نبود. کلمه اهلیت برای حمید مصادف بود با محدودیت. قصد داشت برای خودش کسی شود و به خیال خودش شده بود. دوست داشت دیده شود. فکر میکرد با دیده شدن و نیش چاقو نشان دادن میتواند احترام را بفهمد. همه پول توی جیبش را خرج کفش و لباس و ظاهر خودش میکرد تا شاید با آراستن ظاهر، همه او را صاحب کمالات بدانند، ولی نتیجه برعکس شد.
مادر ما اون موقع رو پا بود. یه روز گفته بود: حمید، برادرت گفته اگه مدرسه نری میزنتت. حمید گفته بود نه. مادر ما هم بلندش کرده بود و پیراهنش رو درآورده بود، شلوارش را هم درآورده بود و از خانه بیرونش انداخته بود و گفته بود حالا هرجا میخوای بری برو. گفته بود: نه، ننه من مدرسه میرم، هرجا که میگی میرم، فقط آبروی منو نبر. حمید برای همه قلدر بود به جز بیبی. خشم مادر او را به وحشت میانداخت. از عاق شدن میترسید.
به بیبی قول داد درس بخواند و خواند. بعد از دیپلم ادامه داد و فوق دیپلم مکانیک را گرفت. ولی در همه این سالها ناآرام بود. قُد بود، سرکش بود، خودش نمیدانست به دنبال چیست. از آنچه بود ناراضی بود. گمگشتهای داشت که تا آن را نمییافت آرام نمیگرفت. در سالهای 56 و 57 قریة کوچک آنها شکل و شمایل دیگری به خود گرفت. همة اهل محل از زن و مرد خود را به رفسنجان میرساندند که در شلوغی شهر شریک شوند. مردم فریاد میکشیدند، درهای ادارات را میشکستند و خیابانها را به آتش میکشیدند و در مقابل نیروهای شاه میایستادند و حتی برادر آرام و سربهراه او شده بود سردسته همه. گاه حمید هم در مقابل شلوغیها دیده میشد؛ البته نه از سر همراهی، بلکه از سر کنجکاوی و از درک و حال مردم بیخبر بود.
یکروز وقتی به خانه برمیگشت. جسد غرق در خون سیدرضا را در حیاط منزل دید. به جای پدر و بیبی دیگران را گریان و عزادار دید. آنچه در مقابل چشمانش بود باور نمیکرد. به یک کابوس بیشتر شباهت داشت تا حقیقت. طاقت نیاورد، نعره کشید و بر سر و صورت خود کوبید. هیچکس نتوانست او را آرام کند، جز بیبی.
بیبی خود آرام بود و راضی. حمید از رفتار بیبی متعجب بود. آخر برادرش رضا کشته شده بود. بیبی آرام گفته بود کشته نه، شهید شده. حمید قادر به تحلیل اتفاقات دور و برش نبود. خود را درماندهتر از گذشته یافت گاه ساعتها در گوشهای مینشست و خیره میشد. شهادت رضا و رفتار بیبی در قبال شهادت فرزند، حمید را به شدت تکان داده بود. او در مقابل یک سؤال بیجواب قرار گرفته بود: به راستی چه باوری در اعماق دل بیبی نهفته بود که او را در قبال مرگ فرزند جوانش به آرامش دعوت میکند؟!
حمید دانست بیبی صاحب معرفتی است که او فاقد آن است. این آگاهی سرآغاز فروریختن همه باورهای حمید شد. دانست که شناختش از خود و حوادث پیرامونش آنقدر کم است که دیگر نمیتواند مثل گذشته در مقابل انتقادهایی که از او میشد دفاع کند. حمید میدانست دچار بحران شده است. همین بحران او را به تنهایی و انزوا کشاند. سیدحمید که فکر میکرد بزنبهادر محله است، دنیا را در همین محله میدید؛ حالا درمانده و حیران شاهد شجاعت کسانی بود که همواره آنها را بزدل و ترسو میدانست؛ کسانی که از نزدیک شدن به او تردید داشتند و حمید تردید آنها را از ترس آنها میدانست.