💚💚
یا صاحب الزمان ...
ای رفته سفر،یوسف گمگشته کجایی
هیهات ازایـن خـون دل و درد جدایی
دنیا شده لبریز ز ظلم و ستم و جور
ای کــــاش خدا امر کند تـا که بیایی
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
🍃🌺
تکیه ڪن به شـهـــــدا
شهــــدا تڪیه شان به خداست
اصلا کنار گـــل بنشینے بوےگل میگیرے🌺
پس گلستــان ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا
شهداهمیشهنگاهی♥️🍃
#_شهید_سیدمرتضی_آوینی
سلام صبحتون شهدایی
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
°•\ 🍀🌺
#حسینجانم
بیتویڪلحظهرمق
دردݪودرجانمنیستــ
بیقرارمنڪنی!
طاقتهجرانمنیستــ
#وحسینشدتمامزندگیمن 🌸
🥀🥀🥀
اربعین پای پیاده با رفقا کرب و بلا ان شاالله #
#محرم_نزدیک_است ۰
°•\ 🍀🌺
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
جاۍ خالــی تـو
مثل زخم بسـتر؛ درد دارد
خونابـہ اش بنـد نمے آیـد...💔
#العجل💕🌸
#من_چــقــدر_عاشقانه_دوستت_دارم
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid🌷🍃
🌸دو ڪلوم حـرف حسـاب🌸
ڪسے مے تواند از سیم خار دارهاے دشمن عبور ڪند
ڪه در سیم خار دارهای نفس خود گیر نڪرده باشد✨
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
🌺🍂🌺🍃🌺
🍂🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🔵گوشت مُرده🔵
يک روز مثل هميشه سفره را پهن کرديم و مشغول خوردن غذا شديم که از من پرسيد: "چه خبر؟"
من هم شروع کردم به صحبت از رفتنم به خانه يکی از اقوام و خريدهايشان.
يک مرتبه ديدم بين حرف های من بلند شد و با حالت خاصی از من پرسيد: "چيزی کم آورده ام؟"
گفتم: "نه اتفاقا زياد هم هست."
بعد نگاهی به سفره انداخت و با نرمی خاصي گفت: "شما بهتر از من می دونيد که غيبت کردن، يعنی خوردن گوشت مُرده ی برادر. دوست داري همچين گوشتی سرِ سفرمون باشه؟"
حرفی براي گفتن نداشتم.
گفت: "پس بيا غيبت نکنيم!"
🌷سردار شهيد محمّد حسين فايده🌷
📚به رنگ صبح, ص ۶۷
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#مقابله_با_گناه
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
📩📩📩
📩📩📩
📩📩📩
🖍 #پندنامه
🔹آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند...
🔹آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا آموختند...
🔹آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند...
🔹آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند...
🔸پس خدایا!
به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن. »
.
🌷شهید دکتر مصطفی چمران🌷
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
💠مستاجر💠
شام که خوردیم، به من گفت «حاج آقا! باید چندتا استخاره برام بگیری. »
گفتم «چی شده؟»
گفت «صاحب خونه جوابمون کرده. رفتم امروز هفت هشت جا رو دیدم. زیرزمین، بالا. همه شون تنگ و تاریک و کوچیک بودن. »
گفتم «خب، می رفتی سراغ خونه های بزرگ تر. »
گفت «نمی تونم، توانش رو ندارم. حالا می خوام استخاره کنی تا یکیش رو انتخاب کنم. »
صاحب خانه از آن طرف سفره به من گفت «چی می گه؟»
گفتم «همین که شنیدی. »
گفت «یعنی ناصری جدی جدی خونه نداره؟ مستأجره؟»
باورش نمی شد.
#سرلشکر_شهید_محمد_ناصری
📚یادگاران، جلد ۱۳، ص۳۰
#خاطره 🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
عاشقان وقت نماز است ...🕊✨
اذان میگویند . 🌸💜
" عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ قَبْلَ الْفَوْتِ ، وَعَجِّلُوا بِالتَّوْبَةِ قَبْلَ الْمَوْتِ "
اوای دلنشین اذان✌😍
لحظات ناب بندگی ✵✭🍀
در یک قرار معنوی✾✵✬🌿
بر سجاده عاشقی ✫✪❧🌷
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
🌷سلام عزیزان امیدوارم نمازاتون قبول حق باشه ماروهم از دعای خیرتون فراموش نکنین☺️
حالا همگی بعد از نماز دعای فرج رو میخونیم به نیابت از شهدا برای فرج آقا و مولامون امام زمان(روحی له فداه) و ثوابش رو هدیه می کنیم به همه اعضای خوب #کانال_مسیرراه_باشهدا 😌
👇👇👇
🤲
#به نیٺ دوست شهیدم میخوانم💛🌈
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم🌱
ِ
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛
🌺💫
يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ....🌸🌟
#دعاے فرجہ هاا♥️
#خدایاثواب این عملم برسہ بہ دوسٺ شهیدم🌹
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
آقا پسـرا❗️
چـادرے هـا
محدود نیستند
ابـدا
فقـط
محدوده اے دارنـد
ڪہ هیچڪس را
بہ آن
اذن دخول نیست
هیچـڪس✋
من حجاب را دوســت دارم،
چـون مـهدے فاطمـہ دوستــ دارد❤
#چادری_ام 😍
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
🍃ما گُـمْ شُـدِگــانیمْ ڪِـه اَنــدَرْ خَـمِ دُنــیـا
🍃تَنها هُنـَرِ ماستْ ڪِه مَجنـونِ حُـسِـیـنـیم
آه حرم....
#صلى_الله_عليك_يااباعبدلله ❤
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
••✨••
بوےعطـرِعجیبےداشت!
نامعطـر را ڪہ میپرسیدم
جواب سربالا میداد
شهیـد ڪہ شد ؛
در وصیتنامہاش نوشتہبود:
بہخـداقسـمهیچگاهعطـرنزدم
هرگـاهخواستممعطـرشوم
ازتہدلمیگفتم:
| السـلامعلیڪیااباعبداللہ..♥️ |
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
•°| قبل محرم زمزمه ڪنید ؛
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لےَِ الذُّنُوبَ الَّتے
تُحْرِمُنےَِ
#الْحُسَیْنﷺ ْ ...
خدایا گناهانے ڪہ مرا 😔
از “اربابم حسین" محروم میکند ببخش...⚡️
#صلے_الله_علیڪ_یااباعبدلله🍃
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃
🌹ماجرای جالب گفتوگوی شهید #محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم.
🌹عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
🌹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
🌹گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
💗بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
کتاب «عمار حلب»، زندگینامهی
🌹 #شهید_محمدحسین_محمدخانی
❤
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
#ڪلامشهید
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند،وگرنه درهنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارنداهل دین.
#شهید_مرتضی_آوینی
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
#جا_نمونی
مےگفت:
یاران شتاب ڪنید🖤
گویند قافلہاے در راه اسٺ♥️
ڪہ گنهڪاران را در آن راهے نیسٺ🖤
آرے گنهڪاران را در آن راهے نیسټ♥️
اما #پشیمانان را مےپذیرند🖤
#کلام_شہدا
#آسیدمرتضیآوینے
#داره_میرسه_بوے_محرم
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid🌷🍃
Zamine_Hajmahdirasuli_Shab1moharam1440_sarallahzanjan.mp3
15.74M
#حاج_مهدی_رسولی
🎼 هوا هوای بیقراری شبا شبای سوگواری
خدا رو شکر هنوزم ارباب هوای نوکراتو داری
#محرم 🏴
#حیات_طیبه
🏴▪️▪️▪️🏴
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
قلبها برای آرامش...
دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه...
عقل در انتظار جنون...
نفس ها به شماره افتاده...
آری!
محرم نزدیک است...😔
#محرم 💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
#ڪلام_شہـدا
#شهیدحاجحسینخرازی🖤🍃
ما لشڪر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حســین (ع) را در آغوش بگیریم کلامـی و دعایی جز این نباید داشته باشـیم:
🌸اللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.🌸
#سالار_شہیدان_اربابـم_حسین
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
#بی_توهرگز
#نویسنده_شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_یازدهم: فرزند کوچک من
❣هر روز که می گذشت علاقه ام بهش بیشتر می شد ... لقم اسب سرکش بود ... و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود ... چشمم به دهنش بود ... تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم ... من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام ... علی یه طلبه ساده بود ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته ... چیزی بخوام که شرمنده من بشه ... هر چند، اون هم برام کم نمی گذاشت ... مطمئن بودم هر کاری برام می کنه یا چیزی برام می خره ... تمام توانش همین قدره ...
❣علی الخصوص زمانی که فهمید باردارم ... اونقدر خوشحال شده بود که اشک توی چشم هاش جمع شد ... دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم ... این رفتارهاش حرص پدرم رو در می آورد ... مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی ... نباید به زن رو داد ... اگر رو بدی سوارت میشه ...
اما علی گوشش بدهکار نبود ... منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده ... با اون خستگی، نخواد کارهای خونه رو بکنه ... فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم ... و دائم الوضو باشم ... منم که مطیع محضش شده بودم ... باورش داشتم ...
❣9 ماه گذشت ... 9 ماهی که برای من، تمامش شادی بود ... اما با شادی تموم نشد ... وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد ...
❣مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده ... اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت گفت ... لابد به خاطر دختر دخترزات ... مژدگانی هم می خوای؟ ...
و تلفن رو قطع کرد ... مادرم پای تلفن خشکش زده بود ... و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد ..
🖤🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤