eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
665 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سجاد طاهر نیا🌺 مادرشهید:بعد از شهادت آقا سجاد یکی از دوستان روحانی‌اش برای‌مان گفت: وقتی می‌خواست به این مأموریت برود زنگ زد و خواست برایش استخاره بگیرم. آیه ۱۲۳ سوره توبه آمد که در آن گفته شده «ای کسانی که ایمان آوردید! بروید و با قدرت تمام با دشمنان بجنگید و نترسید. ان‌شاءالله جزو پرهیزگاران هستید.» من دلم نیامد این آیه را برای آقاسجاد بخوانم. از من پرسید چه آیه‌ای آمده؟ آیه شهادت است؟ گفتم: چیز خوبی است، برو ان‌شاءالله که سالم برگردی. دوباره پرسید آیه شهادت است؟ ولی من جواب ندادم، اما پیش خودم گفتم سجاد حتماً شهید می‌شود.🌷🌷 آپارات مهاجر🌹 خبرگزاری رجا🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سجاد طاهر نیا🌺🌺 چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم، اول هرروز زیارت عاشورا و دوم قناعت کردن در تمامی کارها. از فرماندهان خواهش می‌کنم که اگر خداوند توفیق شهادت را نصیبم کرد، اگر جنازه‌ام دست دشمنان اسلام افتاد، به‌هیچ‌وجه حتی اندکی از پول بیت‌المال را خرج گرفتن بنده‌ حقیر نکنند. از فرمانده‌ محترم این عملیات و یا «حاج قاسم» درخواست دارم فرصت دیدار با امام و سیدمان را برای خانواده ‌این حقیر ایجاد کنند تا شاید این کار باعث شود زحماتشان را تا حدی جبران کرده باشم...... رکنا🌷 سایت گیلان🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهید سجاد طاهرنیا🌷 از آن دسته انسان‌هایی بود که گمنام زندگی کرد، گمنام عاشق شد و گمنام شهید شد. این شهید ولایی نوجوانی و جوانی‌اش با مسجد صاحب الزمان (عج) رشت و پایگاه مقاومت آن مسجد عجین شده بود، در نتیجه مزد این همه سال خدمت مخلصانه و جهادی‌اش را گرفت و به خیل شهدا پیوست. امام را ندید ولی به توصیه‌هایش عمل کرد شهید سجاد احترام به پدر، مادر و بزرگ‌ترها را سرلوحه زندگی‌اش قرار داد؛ تا جایی که پدرش آقا «فتحعلی طاهرنیا» پدر شهید سجاد طاهرنیا بارها به این موضوع اشاره کرده است. سجاد که هیچ‌گاه امام را ندیده بود، مسیر زندگی‌اش را برای خدمت به ایشان و انقلابش وقف نمود؛ آری وی توانست وجود شهدا را در زندگی خود حس کند و به توصیه امام خمینی (ره) به جوانان در راه استواری اسلام عمل کند و پر بکشد. خبرگزاری دفاع مقدس🌺 خبرگزاری تسنیم🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهید سجاد طاهر نیا🌷 یکی از دوستان آقا سجاد خاطره جالبی می‌گفت. تعریف می‌کرد که در دوره دبیرستان یکی از بچه‌های کلاس یک حرکتی می‌کند که معلم‌شان ناراحت می‌شود. وقتی سئوال می‌کند که چه کسی این کار را کرد، سجاد گردن گرفته بود. معلم گوشش را می‌گیرد و از کلاس اخراجش می‌کند. دوستانش به او گفته بودند چرا گردن گرفتی؟ گفت چون دوستم پدر نداشت و نمی‌خواستم ناراحت شود. این‌طور بچه‌ای بود. سجاد خودش خیلی رفیق داشت. حتی پدرش گفت شما اول درست را تمام کن، دانشگاه برو بعد هرکاری خواستی بکن، ولی می‌گفت من با این وضعیت بی‌بندوبار، دانشگاه نمی‌روم. سایت خوبان خبر🌹 خبرگزاری رجا🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهید سجاد طاهرنیا🌺 گفتم: واقعاً دوست نداری بمانی؟ گفت: چرا! ولی آرزو هم داشتم که اسمم بین مدافعین حرم باشد. من به صورتش نگاه نمی‌کردم چون خیلی دوستش داشتم و اگر نگاه می‌کردم، دلم به حالش می‌سوخت. گفتم حالا بمان اگر نروی بهتر است. دیدم گریه کرد و به التماس افتاد. من هم گریه‌ام گرفت. آخرش نتوانستم مقاومت کنم. گفتم باشد ایراد ندارد، حتی به شوخی هم گفتم نروی شهید شوی! خند‌ه‌اش گرفت. گفت: نه الان زود است. سایت سراج۸🌹 خبرگزاری رجا🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهیده صدیقه رودباری❤️ بعضی از بیمارای آسایشگاه طوری بودن که هیچ‌کس حتی طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه به اینکه ازشون نگهداری کنه، ولی صدیقه می‌رفت اونا رو می‌شست و کاراشون رو انجام می‌داد و اصلاً هم از این کار ناراحت نمی‌شد. 😊 کلاً آدم پر دل❤️ و جرأتی بود، واسه همین هیچ وقت دنبال کارای کوچیک و راحت نمی‌رفت. همیشه آخر هفته‌ها یا تو آسایشگاه کهریزک پیداش می‌کردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنی نارمک مجله امتداد، شماره۳۰، صفحه۳۶ 🌹امام صادق علیه السلام هر كه يك بيمار مسلمان را عيادت كند خدا هميشه با او هفتاد هزار فرشته گمارد تا در بند او درآيند و تا قيامت تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير گويند و نيمى از نمازشان براى عيادت كننده بيمار باشد. الکافی، جلد۳، صفحه۱۲۰ 🌼🌸شهید دهه هشتاد🌸🌼 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهیده صدیقه رودباری❤️ آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که "اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم".خواهرش در ان روزها خواب دیده بود که اقایی نورانی وارد جمع می شود و صدیقه را صدا می کند وبا خودش می برد .از حاضرین سوال کرده بودند که این آقا چه کسی بود که گفتند ایشان امام زمان بودند..تعبیر این خواب را که پرسیدند گفتند این دختر سربازی اش در راه اسلام قبول می شود. فارس نیوز🌹 ایتا به رنگ شهدا🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهیده صدیقه رودباری🌺 حدود ۲ ماه بعد،در ۱۴ مهر سال ۵۹ ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد .افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم و کینه خود،قسمتی از صورت او را نیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند .وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از ۲ ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر و در آسمانها بسته شود... 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
وقتی شهید رشید پور را به خاک سپردیم دیدم پرچم قرمز بزرگی را روی مزار گذاشتند و گفتند این پرچم گنبد حضرت زینب است و من دیدم که فرستادن صله همچنان ادامه دارد. فردا که برای زیارت مجدد رفتیم دیدم این بار پرچم سیاهی بر روی مزار است این بار گفتند: این پرچم حرم حضرت رقیه است. با خودم گفتم: ببین چطور با این بزرگان معامله کرده است. شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤
🌻دوستان او گفته اند: احمدرضا اهل شب زنده داری بود هنوز گریه های سوزناک او در جای جای سنگرها ، در ذهن و یاد شان باقی مانده همه می دانستند که احمد رضا از ژرفای جان ،امام(ره) را دوست میدارد پس از شرکت فعال در عملیات کربلای ۵ در شب دوازدهم اسفندماه سال ۶۵ همراه چند تن از همرزمان و به همراه مجید اکبری، به شهادت رسید پس از ۱۵ روز که پیکرش مهمان آفتاب بود بازگردانیده و در آرامگاه عاشورای ملایر به خاک سپرده شد یادش گرامی روحش شاد و راهش مستدام باد⚘ 📚موضوع مرتبط: #شهید_احمدرضا_احدی #شهید_دفاع_مقدس #خاطرات 🗓مناسبت مرتبط: تاریخ تولد #06_25 #martyr #jihad ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
علیرضا موحد دانش🌷 فوتبال علیرضا خیلی به فوتبال علاقه داشت. هر وقت از مدرسه می‌آمد، با بچه‌های محل فوتبال بازی می‌کرد .  یکسال عید پدر علیرضا کت و شلوار برایش خریده بود و او با همان لباسها برای بازی فوتبال به کوچه رفت و شلوارش را پاره کرد.  وقتی به خانه بازگشت بدون آنکه به ما حرفی بزند، نشست و شلوارش را دوخت. چند روز بعد وقتی می‌خواستم شلوار علیرضا را بشویم، قسمت‌های دوخته شده توجه مرا به خود جلب کرد.  آنقدر ماهرانه کوک خورده بود که اول فکر کردم، نوع پارچه اینطور است اما هنگامیکه خود علیرضا جریان را برایم تعریف کرد، به اصل قضیه پی بردم.  راوی: مادر شهید پرچمداران 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: #شهید_علیرضا_موحددانش #شهید_دفاع_مقدس #خاطرات 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد #06_27 #jihad #martyr
علیرضا موحد دانش مهمان بانوی دو عالم🌷 چند روز قبل از شهادت علیرضا من که در خارج از کشور به سر می‌بردم، خواب عجیبی دیدم. درخواب دیدم که تمام کوچه‌مان را چراغانی کرده و دیوارهایش را از پرچم پوشانده‌اند.  خانم فاطمه زهرا (س) جلوی در خانه ایستاده‌اند و مردم بین خودشان نقل پخش می‌کنند. دریافتم که شاید برای علیرضا اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود. چند روز بعد همسرم از ایران تماس گرفتند و خبر شهادت او را به من رساند. سیزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ و عملیات والفجر ۲ بود. علیرضا که زخمی شده بود، در آخرین لحظات به سختی خودش را به بیسیم عراقی‌ها رسانده، سیم آن را با دندان جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد.  پس از قطع سیم که دشمن متوجه این کار علی شد، او را به رگبار بسته، راهی دیار بهشت گرداند . پیکرش، همانطور که آرزو داشت پس از مدتها، به وطن باز گشت و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد. راوی: مادر شهید پرچمداران 🌹 📚موضوع مرتبط: #شهید_علیرضا_موحددانش #شهید_دفاع_مقدس #خاطرات 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد #06_27 #jihad #martyr
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🍃گـفتم: بـذار هـر وقـت بـہـ سـن حـبـیب رسیـدے🕊، الـان براے شہـادت زوده، بمـون و خـدمـت ڪن🌷. جـواب داد: امـا لذتـے کہـ علے اڪبر بـرد هیچـوقـت حـبیب بـن مـظاهـر نبرد.... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🍃 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
نوجوان شهیده سیده زهرا زکی پور همیشه به دوستان خود می گفت: ما خانواده روحانی هستیم و مردم را نسبت به امور دینی آگاه می سازیم پس ابتدا نیز باید خودمان مراعات کنیم و پایبند به اصول باشیم.  به گزارش دفاع پرس از یزد؛ نامش را به یمن تولدش در شب میلاد دردانه حضرت رسول(ص) زهرا نامیدند. در حدود 2 یا 3 سال بیشتر نداشت که به همراه مادر در جلسات مذهبی ومسجد شرکت می کرد و همیشه هم دوست داشت که چادر به سر کند . دختری بسیار صبور و آرام بود ، در کارهای خانه به مادرش بسیار کمک می کرد و همیشه غمخوار و یار پدرش بود و پدرش نیز زهرا را خیلی دوست داشت . مادر شهیده در خصوص اخلاقیات سیده زهرا می گوید: همچون مادری مهربان با برادر 6 ساله اش رفتار می کرد.دختری بود دقیق و فهمیده ، مظلوم و کم حرف و  بسیار کاری و مفید برای همه خانواده و اقوام . وی در ادامه گفت: زهرا با اجرای یک برنامه منظم توانست 10 جزء از قرآن کریم را حفظ کند . سیده زهرا همیشه به دوستان خود می گفت :“ما خانواده روحانی هستیم و مردم را نسبت به امور دینی آگاه می سازیم پس ابتدا نیز باید خودمان مراعات کنیم و پایبند به اصول باشیم." 📚موضوع مرتبط: #شهیده_زهرا_زکی_پور #شهید_بمباران_شهری #خاطرات 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت #09_17 #jihad #martyr
در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه🏴 برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه🕌 بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت: یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم❌ و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها🌙 آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد. دو هفته بعد📆 از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها؛ رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن📳 محسن زنگ خورد، فکر کردم یکی از دوستانش است یواشکی گفت: چشم آماده می‌شم. گفتم: کی بود⁉️ میخواست از زیرش در برود پاپی‌اش شدم گفت: فردا صبح . احساس کردم روی زمین نیستم، پاهایم دیگر جان نداشت😞 سریع برگشتیم نجف آباد. گفت: باید اول به پدرم بگم اما مادرم نباید هیچ بویی ببره🚫 ناراحت میشه، ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه😢 بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد، همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من به چشم خویشتن دیدم که جانمـ♥️ میرود🕊 ‌ به روایت: همسر بزرگوار شهید 📚موضوع مرتبط: 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
صبح آمدو شادت اینجاست.. عطر تن و خنده های نابت اینجاست.. در نیست نباشی دیگر تصویرِ رخِ پُر تب وتابت اینجاست 🌷 ┄┅┅✿❀ ✨❤️ 🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄