eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
637 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
☺️ ✍ هدیه ای🎁 زیبا و ناب از شهید ردانی‌پور تقدیم به شما🌹 ✨مصطفی شبهای🌙 جمعه قبل از شروعِ دعایِ کمیل ده مرتبه با حال خوش این دعا رو می خواند: 💫یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّةِ . صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَى سَجِیَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَى فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ💫 مصطفی بعد از خواندنِ این دعا با صدای بلند گفت: بچه‌ها می‌دونین خواندنِ این دعا چقدر ثواب داره؟ ☄روایت داریم هر کس در شب 🌙جمعه ده مرتبه این دعا رو بخونه، در نامه‌ی 📜عملش هزار هزار ثواب نوشته شده و هزار هزار گناه از پرونده‌اش پاک میشه. و در بهشت🌷 هزار هزار درجه بهش می‌دهند و خدا سه مرتبه می‌فرمایند: «خدای او نیستم ، اگر او را نیامرزم...»🕊 📌خاطره ای از زندگی روحانی ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ┄┅┅✿❀‌ ❀✿┅┅┄ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🔰ماه رمضان و شهــدا 🌷ماه رمضان را آمده بود خانه... به علی می گفت: «امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا یا .» 🌷هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب... وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید، استغفار می کرد، از حال می رفت. 🌷از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.» 🌷 📚یادگاران جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵ 🍃🌹🍃🌹 🌙◆❥↶✨↷❥◆🌙 •|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|• 🆔 @masirshahid
🌙 را آمده بود خانه... به علی می گفت: «امسال ماه رمضان از خدا ✨اِحدی الحُسنیین را خواستم؛ یاشهادت 🕊یا زیارت.» هر شب🌔 با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب⭐️... وقتی دعا🤲 را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد😭، داد می کشید ، استغفار می کرد ، از حال می رفت.😔 از دعا💥 که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد 🌈 می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت 🤲بگیرد😢، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت: « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»🕊 🌙◆❥↶✨↷❥◆🌙 •|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|• 🆔 @masirshahid
🍃بلند شده بود نماز شب 🌙بخواند. از بين بچه ها که رد مي شد،✨ پايش را به پاي يکي کوبيد . بعد همان طور که مي رفت،گفت « آخ! ببخشيد.ريا شد🌈 ❤️ التماس دعای ویژه🤲 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🔰آخوند واقعی 🌾خبر رسید که با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. 🌾مصطفی، به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به نگاه می کردند👀 🌾باور نمی کردند او اهل و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر مصطفی، ول کن او نبودند. 🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت : - اینو می گن ، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن . اینو می گن سبیل😄 نثار روح مطهر شان صلوات مْ اللہم عجل لولیڪ الفـــرج 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 🎙صوت شنیدنی شهید مصطفی ردانی پور🌷 عملیات والفجر مقدماتی ، لشکر ۱۴ امام حسین(ع) ، مکان ضبط: تیپ ۳ ،تاریخ: ۱۳۶۱/۱۱/۵ شهادت: ۱۵ مرداد ۱۳۶۲ ،عمليات والفجر ۲ منطقه حاج عمران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄