🌺🍂🌺🍃🌺
🍂🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🔵جهاد اکبر🔵
روی بچه های متاهل یک جور دیگر حساب می کرد.
می گفت «کسی که ازدواج کرده، اجتماعی تر فکر می کند تا آدم مجرد. »
بعداز عقد که برگشتم جبهه، چنان بغلم کرد و بوسید که تا آن موقع این طور تحویلم نگرفته بود. گفت «مبارکه، جهاد اکبر کردی. »
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚 یادگاران، جلد ده، کتاب ، ص 64
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#ارتباطات_اجتماعی
🌷کانال مسیر راه با شهدا🌷
🍃 @masirshahid 🍃
💠فرمانده در مکه💠
✨جاده هاے 🛣کردستان آن قدر نا امن بود که وقتے مے خواستے از شهرے به شهر دیگر بروے، مخصوصا توے تاریکے🌑، باید گاز ماشین🚘 را مے گرفتے، پشت سرت را هم نگاه👀 نمے کردے.
اما زین الدین کہ هم راهت بود، موقع اذان📢، باید مے ایستادے کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
✨بعد از شهادتش، یکے از بچہ ها خوابش را دیده بود؛ توے مکہ داشتہ زیارت مے کرده. یک عده هم همراهش بوده اند. گفتہ بود «تو این جا چے کار مے کنے؟»
جواب داده بوده "به خاطر نمازهاے اول وقتم، این جا هم فرمانده ام."☺️
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚یادگاران، جلد۱۰، ص ۹۱
#خاطره
#اربعین
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
✨با لباس خاکی و موهای به هم ریخته وارد خانه شد . در را که بست لبخند زد 😊و سلام کرد . جلو رفتم و نگاهی👀 به چشمانش که از خستگی و بی خوابی قرمز شده بود ، انداختم . دلم برای خستگی اش سوخت اما آن قدر دلتنگش💞 بودم که نتوانستم اخم نکنم و راحت از گله و شکایت بگذرم .
_ تو چرا این قدر دیر به دیر به من سر می زنی ؟ 🤔
سرش را زیر انداخت و مانند آدم های خطاکار ریشش را خاراند .🌸
_ آخه پیش زن های دیگه ام بودم .
خشکم زد 😳و با بهت نگاهش کردم . می دانستم مهدی اهلش نیست اما حرف زن همسایه که می گفت چرا آقای زین الدین مثل خیلی از فرمانده ها مرخصی نمی گیرد و به دیدنت نمی آید ، در سرم وول می خورد و نمی گذاشت درست فکر کنم . زن دیگر ؟ زن های دیگر ؟ اگر راست می گفت من می مردم . با صدایی لرزان پرسیدم یعنی چی ؟😢
همان طور که سرش پائین بود از بالای چشمانش 🙄نگاهم کرد .
_ نمی دونستی من چهارتا زن دارم ؟🤭
با چشمان ریز شده در صورتش دقیق شدم . گوشه ی چشمانش چین افتاده بود و این نشان می داد دارد به سختی جلوی خودش را می گیرد که نخندد😂 و دزدیدن نگاهش از من فقط این معنی را داشت که اگر به من نگاه می کرد حتما لو می رفت . چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم . سرش را بالا آورد و مهربان نگاهم کرد.
_ جدی می گم. من اول با سپاه ازدواج کردم، بعد با جبهه، بعد با شهادت، آخرش هم با تو .☺️😍
چشم غره ای رفتم نه به خاطر شوخی اش که داشت مرا می کشت . فقط به خاطر این که مرا آخر و بعد از شهادت انتخاب کرده بود . من قبل ، همراه و بعد از شهادت باید زنش می بودم و هیچوقت رهایش نمی کردم .🕊
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
🗓 مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#jihad
#martyr
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
پنجشنبه ای دیگر از راه رسید...
💠یادکنیم:
🌷 #شهید_احمد_کشوری
🌷 #شهید_شاهرخ_ضرغام
🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین
🌷 #شهید_سیدعبدالحسین_دستغیب
🌷 #شهدای_دانشجو
🌷 #شهدای_مدافع_حرم
🌷 #شهدای_جهان_اسلام
🌷 #امام_راحل
🌷 #ملامحمدکاظم_آخوندخراسانی
🌷 #علمای_جهان_اسلام
🌷 #اموات_مومنین_و_مومنات
💐با شاخه گل فاتحه ای همراه صلوات
#التماس_دعای_شهادت
📣توجه 📣 توجه 📣
🔴 به اطلاع می رساند نظر به نزدیکی ایام راهیان نور و استفاده از ظرفیت این ایام جهت شناساندن هرچه بیشتر شخصیت شهید مهدی زین الدین با تکیه بر کتاب «تنها زیر باران»، 📚 مسابقه کتابخوانی تا بیستم فرودین ماه سال 1399 تمدید گردید.
#مسابقه_کتابخوانی
#تنها_زیر_باران
#شهید_مهدی_زین_الدین
#انتشارات_حماسه_یاران
#حماسه_یاران | @hamasehyaran 🇮🇷
°•| #شهـیدانه 🌟|•°
➕همسرش💍 میگفت:
گاهے یڪ #حدیث یا جملہ ۍ قشنگ💞 ڪہ پیدا میڪرد،
با ماژیڪ 🖊مےنوشت روۍ #ڪاغذ و میزد به #دیوار!
بعد در موردش باهم حرف مے زدیم و هرچے ازش فهمیده بودیم میگفتیم.
آن جمله هم مےمانْد روی دیوار
و توی ذهنمان..❤️
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌙
🌙◆❥↶✨↷❥◆🌙
•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•
🆔 @masirshahid
#شـبهای_جمعه
زندگی مان وقف #حســین❣ است
ما بی حســین
شوق #شهـادت نداشتیم❌
🏴🏴🏴🏴
#شهید_مهدی_زین_الدین:
💢هرگاه شهدا🌷رادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد #اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند😍
#یاد_شهدا_با_صلوات🌺
#شبتون_شهدایی🌙
┄┅┅✿❀#ڪانالرفـاقـتباشـہداتاظـہورمـہدیعج ✨❤️
🆔 @masirshahid ❀✿┅┅┄