eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
684 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
#سُخَݩ‌اُسٺـاد 🍄🍀
یاد ٺو مےوزد ولے بے خبرم ز جاے ٺو... 💔 #یاس‌سفیدم ☘🕊 ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
❣ اسیر شده بود🥀 ۱۵سال بیشتر نداشت ؛ حتی مویی هم در صورتش نبود😶 سرهنگ عراقی اومد یقه شو گرفت کشیدش بالا گفت : اینجا چیڪار میکنی؟! حرف نمے‌زد ☺️ سرهنگ عراقی گفت : جواب بده گفت ولم کن تا بگم😇 ولش ڪرد... 🍀🍃خم شد از روی زمین یک مشت خاڪ برداشت گفت:اینجا خاڪ منه؛تو بگو اینجا چیکار میڪنی؟!🍀🍃 سرهنگ عراقی خشکش زده بود...😏 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:برو دایسون یکی از بچه ها موقع خوردن نهار ... رسما من رو خطاب قرار داد ... - واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی... اون یه مرد جذاب و نابغه است ... و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه ... همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد ... و من فقط نگاه می کردم ... واقعا نمی دونستم چی باید بگم ... یا دیگه به چی فکر کنم ... برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ... فشار دو برابر عمل های جراحی ... تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه ... حالا هم که ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... با دیدن نگاه خسته من ساکت شد ...از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون ... خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم ... سرمای سختی خورده بودم ... با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن ... تب بالا، سر درد و سرگیجه ... حالم خیلی خراب بود ... توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد ... چشم هام می سوخت و به سختی باز شد ... پرده اشک جلوی چشمم ... نگذاشت اسم رو درست ببینم ... فکر کردم شاید از بیمارستانه ... اما دایسون بود ... تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن ... - چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست ... گریه ام گرفت ... حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم ... با اون حال ... حالا باید ... حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم ... - حتی اگر در حال مرگ هم باشم ... اصلا به شما مربوط نیست ... و تلفن رو قطع کردم ... به زحمت صدام در می اومد ... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
:با پدرم حرف بزن پشت سر هم زنگ می زد ... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد ... - چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت ... - در رو باز کن زینب ... من پشت در خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه ... - دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان... یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم ... - دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟... اشک می ریختم و سرش داد می زدم ... - واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ ... پریدم توی حرفش ... - باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم ... چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود ... - توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ ... آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم ... - باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم ... - پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو ... و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
💠آیت الله عبدالکریم حق شناس(ره) 💌اِنَ اللهَ یَنظُرُ بِالاَسحارِ اِلی قُلوبِ المُتَیَقِظین 🔺خدای متعال در سحرها به قلب‌های شما نظر می‌کند. با نماز شب شما را نورانی و منور می‌کند. پروردگار با نماز شب عمر شما را طولانی می‌کند. دیگر اینکه نماز شب چراغ قبر شماست، ازینها گذشته رزق فردای شما را میرساند.🌝🌈 📚مواعظ،ج ۳،ص۱۵۳ 🌙 🌃 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
➿➿➿➿شبتون شهدایی➿➿➿➿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍂هر‌بار که مژه‌ام می‌افتد رویِ گونه‌ام 🍁بی‌اختیار آمدن آرزو می‌کنم ‌ 💠فَأدرِکنا ما أمَّلنا پس ما را هم به برسان😍 🌸 🌹🍃🌹🍃 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
🦋 [وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا...💙 و هرگــز جز او پناهـگاهۍ نخـواهۍ یافـٺ...💖 ۲۷ ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقویـم اشتباه ڪرده است📆🚫 یــلدا آخرین شب از آذر نیسٺ شـب اربعـین ؛ شب یــلدای عشاق است...❤️ 🏴 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
هر صبــح چیزی قبل از خورشید در ما طلوع می کند می دانم هنـــوز تکه ای از یــاد شما عطـر شما در ما باقی ست... 🌷 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشٺیـاقـۍ ڪه بـہ دیــدار ټــۅ دارد دل مـــن....💖 دل مـن دانــد و مــن دانـم و دل دانــد و مـــن....❤️ #ڪربلا ♥️ ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌹کمیل صفری🌹 ✨تازه دامادی که به جمع شهدا پیوست . 🍃اواخر خردادماه سال ۹۰ بود که نیروی زمینی سپاه 👮دست به یک سلسله عملیات برای برقراری امنیت در منطقه شمالغرب زد.🍁 اگرچه سابقه جهاد برای برقراری امنیت در مناطق کردنشین در انقلاب اسلامی🇮🇷 به ماه‌های اول پیروزی انقلاب بر می‌گردد اما این بار با وجود گذشت بیش از سه دهه از آن سالها، یک بار دیگر پاسداران انقلاب✨ باید خون خود را برای امنیت هموطنان کُرد می‌دادند. فتح قله‌های امنیت در شمال غرب البته به راحتی نبود چراکه گروهک‌های ضدانقلاب با حمایت‌های همه جانبه اطلاعاتی و حتی لجستیکی غرب (به سردمداری آمریکا) این بار با تمام توان آمده بودند تا خاک بخشی از ایران را به توبره بکشند. این عملیات‌ها که در نیمه اول سال ۹۰ انجام شد، تا اواخر شهریور به طول انجامید تا نهایتا با تقدیم ده‌ها شهید 🌹و جانباز در این عملیاتها، بار دیگر امنیت به منطقه بازگشت و گروهک‌های ضدانقلاب مجبور به ترک خاک ایران شدند و.... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
بانـوے دوعالـم حضرت زهراے مرضیه💜🍃 سلام الله علیها فرمودند : بهتـرینِ شـما ڪسی اسٺ که در برخـورد با مـردم نـرم تر و مهـربان تر باشد😇 و ارزشـمندترین مردم ڪسانی هستند که با همسـرانشان مہربان و بخـشنده‌اند❤️💙 #خانـواده 💜💙💚💛❤️ ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مشکل داری؟ گرفتاری؟ نیا اربعین! 👈 روایت جالب پناهیان از شب عاشورا #اربعین ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
[ ❤️🦋🍃° ] داشٺ جدول حل مےڪرد. رسید بہ ایڹ عنوان؛ «🍀ڪلمه ایسٺـ ڪهـ بوۍ عـشق مےدهـد، طعـم سعآدٺ دارد و بهـ رنـگ خداسٺ🍀» توۍ جآۍ خالے نوشٺ؛ (🌸) ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
شب جمعہ اسٺ و دلم ڪرببلا مۍخواهد🚩 ڪربلا هم که دلِ غـرقِ صـفا مۍخواهد💖 چہ کنم من که ندارم بـجز این قلبِ سیه دلِ من از تو حسین ؛ قدرۍ دوا می خواهد💔 روضه‌ۍ آب‌وعطش گر چه ملول است ولی❣ دلِ بشکسته ؛ و صد شور و نوا می خواهد💞 شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است👑 وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد🌸 آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا😔 دلِ من جرعه ای از آبِ شفا  می خواهد💗 کی شود قسمت من هم بشود کرببلا💚 دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد🏴 #هستی_محرابی ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄