eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
💛؞٬ وقتی سلامٺ می ڪنم دهانم عطر یاس میگیرد، درهـر گوشـہ ی قلـ♥️ـبـم هزار شاخہ ی نرگس میروید، آسمان دلم آفتابی می شود و بهار طلوع میڪند ... واین سپیده دمانِ پرتبرڪِ هرروزِ من اسٺ.✨🌱 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
|🖤🏴•• دادم لباس نوڪری ام را رفو کنند حَےّ عَلَے العَزایِ حسین به گوش میرسد 😭😭😭 دست ما را برسانید به محرم 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
یاران شتاب کنید! گویند قافله‌ای در راه است که گنه‌کاران را در آن راهی نیست! آری، گنه‌کاران را راهی نیست اما را می‌پذیرند... "اجعلنے فداء لهذا الحب فداء لأحزانك..." "مرا فدای همين عشق كن فدای غمت...♥" 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃اون که خبر نداشت،من این همه راه رو دنبالش اومده بودم... رفتم حرم و توسل کردم... چهل روز، روزه گرفتم... هر چند دلم چیز دیگه ای می‌گفت اما از آقا خواستم این محبت رو از دلم بردارن... خواستگارها یکی پس از دیگری میومدن... اما مشکل من هنوز سر جاش بود... یک سال دیگه هم همین‌طور گذشت... اون سال برای اردوی نوروز از بچه ها نظرسنجی کردن... بین شمال و جنوب... نظر بچه ها بیشتر شمال بود اما من عقب‌نشینی نکردم... جنوب بوی باروت می‌داد... با همه بچه ها دونه دونه حرف زدم... اونقدر تلاش کردم که آخر، به اتفاق آراء رفتیم جنوب... از خوشحالی توی پوست خودم نمی‌گنجیدم... هر چند امیرحسین از خاطرات طولانی اسارتش زیاد حرف نمی‌زد که ناراحت نشم... اما خیلی از خاطرات کوتاهش توی جبهه برام تعریف کرده بود‌... رزمنده‌ها،زندگی شون،شوخی ها،سختی ها،خلوص و...تمام راه از ذوق خوابم نمیبرد....حرف های امیرحسین و کتاب هایی که خودم خونده بودم توی سرم مرور می شد...وقتی رسیدیم....خیلی بهتر از حرف راوی ها و نوشته ها بود...برای من خارجی تازه مسلمان،ذره ذره اون خاک ها حس عجیبی داشت....علی الخصوص طلائیه...سه راه شهادت...از جمع جدا شدم و رفتم یه گوشه...اونقدر حس حضور شهدا برام زنده بود که حس میکردم فقط یه پرده نازک بین ماست...همون جا کنار ما بودن....اشک میریختم و باهاشون صحبت میکردم...از امیرحسینم براشون تعریف کردم و خواستم هر جا هست مراقبش باشن... فردا اخرین روز بود... می رفتیم شلمچه...دلم گرفته بود...کاش می شد منو همون جا میذاشتن و بر می گشتن...تمام شب رو گریه کردم...راهی شلمچه شدیم...بر عکس دفعات قبل،قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم...ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم...چادرم رو انداخته بودم روی صورتم... با شهدا حرف میزدم و گریه میکردم توی همون حال خرابم خوابم برد...بین خواب و بیداری...یه صدا توی گوشم پیچید...چرا فکر می کنی تنهایی و ما رهات کردیم؟...ما دعوتتون کردیم...پاشو...نذرت قبول... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
🌸 موقع اعزام حجت یه گوشه کز کرده بود رفته بود تو فکر ، یکی از مسئولین متوجه اش شد ،گفت حجت چرا تو فکری اگر نگرانی و تردید داری ، میتونیم اعزامت نکنیم اجباری نیست حتی الان که موقع اعزام فرا رسیده، میگفت حجت لبخندی زد وگفت نه بابا دارم به این فکر میکنم که میشه من هم مثل حضرت عباس شهید بشم! رفیق حجت میگفت پس از آن شهادت حماسی و رشادت وار حجت که باعث نجات تعدادی از رزمندھ ها هم شد،وقتی بدنش رو برگرداندند دو تا دستاش قطع شده بود... درست مثل حضرت عباس [علیه السلام] شهید مدافع حرم 🌷 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏عکس دخترش را در دفترش زده بود. گفتم: مرتضی این عکس را بردار. اینطور دلت میگیرد، نمیتوانی بپری. گفت: نه، میخواهم با همه وابستگی‌هایم فدایی امام زمان(عج) شوم. (همرزم شهید) از پدر شهید نقل است که امکان نداشت مرتضی به خانه بیاید و دست مادرش را نبوسد. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🍃 از کوثرم گذشتم      🔹 یک دختر دو ساله به نام کوثر. دخترش را خیلی دوست داشت طوری که هر بار به پدر یا دوستانش زنگ می زد،کلی از کوثر تعریف می کرد . 🔸یک بار که از منطقه برگشته بود گفت : «بعضی وقت ها که در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم، مجبوریم مسافتی از یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم. در آن مسافت چند متری کوثر می آید جلوی چشمم» فهمیده بود که با این وابستگی ها و ایثار کسی شهید نمی شود . دفعه آخری که میخواست به عملیات برود به دوستش گفته بود : «این بار دیگر از کوثم گذشتم …» ✌️ 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌷روایت مادر شهید سیدمحمد ناجی ازعمل به خواسته فرزند شهیدش 🍃اولین اقدامی که من بعد از شهادت فرزندم انجام دادم این بود که همسر شهید را به عقد پسر کوچکم در ‌آوردم باتوجه به اینکه همسر ایشان علاقه‌مند بود که بعد از شهادت پسرم همچنان در خانواده ما باشد و ارتباطشان هرگز قطع نشود، این کار را انجام دادم🌹 ایشان به من گفت: مادر جان من خاطراتم در این خانه است نمی‌خواهم از شما جدا شوم زمانی که ایشان به عقد فرزند شهیدم در آمد تنها ۱۳سال داشت و امروز امانتدار تنها یادگار۵ ساله شهید است.💔 همه تلاش من این بود که به سفارش پسرم عمل کنم زمانی که سعادت دیدار مقام معظم رهبری نصیبمان شد، پدرشهید بحث ازدواج پسر کوچکشان را با همسرشهید مطرح کرده و درخواست قرائت صیغه عقدشان را توسط مقام معظم رهبری داشتند.💍 حضرت آقا نیز بعد از جویا شدن زمان شهادت خطاب به خانواده شهید فرمودند: (احسنت به شما و خانواده که مسئله تنهایی همسر و فرزند شهید برایتان مهم است و با آغوش کشیدن فرزند شهید، نگذاشتید پسر و همسر شهید تنها بمانند👌) که در نهایت رهبری از این اقدام بسیار خوشحال و مسرور شده و صیغه عقدشان را نیز جاری کردند♥️. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃چشم هام رو باز کردم...هنوز صدا توی گوشم می پیچید...اتوبوس ایستاد...در اتوبوس باز شد...راوی یکی یکی از پله ها پایین میومد...زمان متوقف شده بود...خودش بود...امیر حسین من...اشک مثل سیلاب از چشمام میومد...اتوبوس راه افتاد...من رو ندیده بود...بسم الله الرحمن الرحیم...به من گفتن... شروع کرد به صحبت کردن و من فقط نگاش میکردم...هنوز همون امیر حسین سر به زیر من بود....بدون اینکه صداش بلرزه یا به کسی نگاه کنه... اوتوبوس توی شلمچه ایستاد...خواهرها ازادید برید هر طرف رو نگاه کنید...یه ساعت دیگه زیر اون علم...از اوتوبوس رفت بیرون...منم با فاصله دنبالش...هنوز باورم نمیشد... صداش کردم.... _نابغه شاگرد اول اینجا چیکار میکنی؟...برگشت سمت من...با گریه گفتم:کجایی امیرحسین...جاخورده بود....ناباوری توی چشم هاش موج میزد...گریه اش گرفته بود...نفسش در نمی اومد.... _همه جارو دنبالت گشتم...همه جارو...برگشتم دنبالت...گفتم به هر قیمتی رضایتت رو میگیرم که بیای...هیچ جا نبودی.... اشک میریخت این جملات رو تکرار میکرد... اون روز...غروب شلمچه....ما هر دو مهمان شهدا بودیم...دعوت شده بودیم...دعوت مون کرده بودن... پایان* ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در جواب اون‌ها که میگن؛ کلا هیئت نباید برگزار بشه👆 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🥀رفاقت با شما را با دنیایے نمےکنم... 🍃رفیقتان مےشوم تا شبیہ شوم شبیہ تان ڪہ شدم "" مے شوم... 🥀اللهم ارزقنا الشهاده♥️ 🌙 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📣 اَیُّها النَّاس 💥بخواهید ڪہ برســد بگذارید دگـر درد💔 بـہ پـایان برســد 💥همگے در پس هر بہ خالق گویید ڪہ بہ ما ڪند یوسف زهــرا برسد😔 🌸 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌷آيت الله وحيد خراسانى توصیه کردند: 🔹 تا روز «عاشورا » كه نزديك است، روزى صدمرتبه سوره توحيد را بخوانيد و به حضرت علیه السلام هديه كنيد،ِ اِن شاءالله فيوضاتى نصيبتان ميشود، 👌 شرطش هم اين است مردم را دعوت به اين عمل كنيد. 🔹همچنین اشاره کردند چقدر خوب است که این عمل نورانی 📖 تلاوت صدمرتبه سوره توحید و هدیه نمودن به روح مطهر و نورانی حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نیابت از حضرت ابن الحسن المنتظر المهدی »عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام شود . اِن شاءالله 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کامل محرم🔖 💠ورود به وادی اهل بیت علیهم السلام به برکت ابا عبدالله الحسین علیه السلام 💠 🌷جلسه اول🌷 برای ورود به وادی ولایت، پنج دستورالعمل داریم که امام رضا (ع) به ریّان بن شبیب فرموده است: 📌۱. بکاء بر امام حسین (ع): اگر اشک بر گونه هایت سرازیر شد، خداوند تمام گناهان کوچک و بزرگت را می بخشد. 📌۲. زیارت اباعبدالله (ع): اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی و هیچ گناهی برای تو نباشد، به زیارت امام حسین (ع) برو. 📌۳. لعن بر قاتلین اباعبدالله: اگر می خواهی در منازل بهشتی همنشین پیامبر باشی، بر قاتلین اباعبدالله لعنت بفرست. 📌۴. آرزوی معیّت با اصحاب امام حسین (ع): اگر می خواهی مانند اصحاب امام حسین (ع) ثواب شهادت را ببری، هر وقت امام حسین و یارانش را یاد کردی، آرزوی معیت با آن ها را بکن. 📌۵. حزن در حزن اهل بیت (ع) و فرح در فرح ایشان. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 سلام ارباب✋ ♥️ صبح شد باز دݪم تنگ تو ... از دور سلام تو نیاز و ضرباݩ دلمی، ختم ڪلام ✨ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
❣️ ❣️ 🌼سلام ای قرار دل بیقرار 🍀سلام ای شب انتظار 🌼بیا ای دل فاطمه 🍀رو زخم دل شیعه مرحم بزار 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
خیلی وقت بود نرفته بود مرخصی . پدرش آمده بود جبهه دیدنش ! خیلی کار داشت ، برا همین هر جا می رفت پدرش را هم با خودش می برد . از منطقه بر می گشتیم ، آمد نشست عقب و گفت ، تا وقت هست یه کم با باباجون درد و دل کنم ، منو هم فرستاد جلو پیش راننده ، اصلأ نمی خواست پدرش بفهمد که او فرمانده است.... سردار 📕 سایت نوید شاهد ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🔹طرح سراسری ▪️هر کدام از ما می‌توانیم؛ با نصب سیاهی‌ها و کتیبه‌های ویژه‌ی عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، در داخل منزل، نمایِ ساختمان و یا ورودی‌های مجتمع‌ها، فروشگاه‌های کوچک و بزرگ، مراکز اداری، کوچه‌ها و .... در طرح شرکت نموده و در رونق عزای سیدالشهداء مثل هر سال، نقش ایفا کنیم. ▪️و نیز هر خانواده می‌تواند؛ رأس ساعت مقرری یک روضه‌ی خانگی برقرار نموده، و از نورانیت هیئات هرساله، بی‌بهره نماند... ▪️ تصاویر مربوط به سیاهپوش نمودن منازل و محل کار و ... خود، و نیز روضه‌های خانگی تان را در صفحات مجازی خود، با هشتگ منتشر نمایید. ✅ دنیا بداند ما دست از حسین‌مان نخواهیم کشیـــد ... ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
حسین‌جان؛ من‌در قحطی‌عشق سیراب‌ دوست‌ داشتنت‌ شدم ،، نگاهم‌ کن گرچه قیمت ندارم ... بی‌تو امیدی برای شفاعت ندارم . ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄