eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
685 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای بودم مرا نوکر نوشتی نوکر شدن، شد ای نگارم! تـــــــو که باشم قدر یک دنیا می‌ارزم منهای تـــــو بی اعتبارم ای نگارم آبرو، این اشکها، این مِهر زهرا من هرچه دارم از تـــــو دارم ای نگارم! اگر ما را خدا، لطف خودت بود ای رحمت ، ای نگارم ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
دل ندارد در جهان آرامِ جان اِلّا حسین کیست در این دایره جانِ جهان الا حسین کُل خوبی ها همه جمع اند در یک جلوه اش چیست از تجمیعِ خوبی ها نشان الا حسین ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
دلاوری که شبـی اقتدا به کرد قسـم به عشـ♥️ـق که در زینبیه غوغا کرد 🔸تکاور تیپ۶۵ نیروهای‌ویژه هوابرد ، نهمین شهید مدافع‌حرم🌷 استان گلستان و هفتمین "شهید مدافع‌حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران" اواخر اسفند ۱۳۹۴📆 برای مبارزه با تکفیری‌ها عازم شد. 🔹شهامت او در منطقه آنقدر بالا بود که تا نزدیکی چند قدمی تانک های دشمن پیش می رفت و با تاکتیک ها و شجاعت خاص💪 خودش آنها را منهدم میکرد. او استادِ تانک‌های داعش👹 بود. 🔸یک نیروی نظامی ورزیده که اکثر دوره‌های سخت را با جدیت طی کرده بود👌 و به گفته همرزمانش قبل از قریب به ۴۰ تکفیری را در جنگ تن به تن به هلاکت رسانده بود. 🔹ولادت : ۱۳۶۸ گالیکش ، گلستان 🔹شهادت: ۹۵/۱/۳۱ حلب ، سوریه ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌸🍃🌷 🔅بِسمِ ربّ الشُهَداءوالصٓدیقین🔅 📌 🔸بین همه شلوغی ها ی جنگ حواسم به ورق خوردن تقویم نبود. دل در دلم نبود که برای خودم را به تهران برسانم؛ اما نیروی جایگزین به منطقه نیامده بود . 🔹یک شب آمدم آکادمی، به قول بچه ها یک تلفن بیکار پیداکردم ، اول با خانواده تماس گرفتم و بعد هم به حسین زنگ زدم. بین حرف ها گفتم:«حسابی هوای هیات ریحانه به سرم زده» ؛ بعد تلفن نگاهی به تقویم اتاقم کردم ، دیدم فردا روز اول محرم است و برای همین حسین به من گفت:« من به نیت تو‌برم خوبه؟» 🔸به حاج محمد زنگ زدم و گفتم:«حاجی من می خوام بیام تا محرم تهران باشم، خوش بحالتون» ،حاج محمد به من گفت:«ان شاء اللّٰه جور میشه، می آی ؛ ولی جایی که هستی و کاری که می کنی خود عاشورا است». حرف های حاج محمد آرامشی به دلم انداخت. همه چیز رابه حضرت زهرا«سلام اللّٰه علیها»سپردم و آرزو کردم سربازی من راتایید کنند. 📌« برگرفته از کتاب » 📚 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌸| •|شهید مهدے امینے|• پیروزے من بودن در مسیر حق است که شکست من هم پیروزے است.. ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌹((خاطره همسر بزرگوار شهید مصطفی نبی لو ))🌹 از خصوصیات اخلاقی واعتقادی شهید: ایشون انس عجیبی با قرآن داشتند و به جلسات اهل بیت خیلی اهمیت میدادند هر محله ای که میرفتیم از فعالان مسجد بودند و یک هیات راه اندازی میکردند 👌 از نظر سیاسی به مسایل سیاسی روز کاملا آگاه بودند ☝️ نسبت به پدر ومادرشون خیلی حساس بودند و احترام خاصی براشون قایل بودند که نمونه بارز این توجه این بود که در طول ۲۷ سال زندگی مشترک فقط ۲ سال تحویل در کنار پدر و مادرشون نبودیم یکسالش رو بیمار بودند و سالی که تحویل سال سوریه بودند چون عمه(مادر شهید) خیلی به این موضوع حساس بود و دوست داشت که سر سفره عید، شلوغ باشه حتی بعد از اینکه از تهران به قم هجرت کردیم به این کار مقید بودند😊 هر کسی که شهید نبی لو رو از نزدیک میشناسه میدونه که فرشته ای بود در میان ما زمینی ها ❤️ این تعاریف مربوط به بعد از شهادت ایشون نیست خیلی ها از نزدیک شهید رو ندیدند ولی از تعاریف بنده کاملا با روحیات ایشون اشنا شدند💔 شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو🌹 (دایی بزرگوار شهید مدافع حرم مسعود عسگری )❤️ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
•°|والسابقون السابقون یعنے ↩️هر ڪس بہ مادر شبیہ‌تر است اے شہید گمـنامـ... تـ♥️ـو در بے نشـان بودن مزارٺ بہ مادر شبیهے...|•°‌ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🕊دو سال از شهادت حبیب و مفقود شدنش می گذشت. محمدجواد برادر حبیب شهید شده بود. بچه ها خبر دادند که بیا گلزار شهدا, سر قبر محمدجواد .. با همان لباس خاکی و ساک جبهه رفتم . دیدم قبری بالای مزار جواد , برای حبیب حفر کرده اند . چهار نفر بودیم . رفتیم توی قبر روی بلوک ها نشستیم . ﻳﻪ ﻧﻔﺮروضه می خواند , ما اشک می ریختیم .💔 حبیب عاشق سوره بود . شروع کردیم به خواندن سوره فجر . به آیات آخر نزدیک می شدیم , از توی کیفم دیوان حافظ را در آوردم, و به یاد حبیب باز کردم ، نشانه ای بین صفحات گذاشتم و بستم . تلاوت قرآن که تمام شد ، دیوان حافظ را از جایی که نشان گذاشته بودم باز کردم . ابیاتی آمد که گویی از زبان حبیب جاری بود🍃 🌾نماز شام غریبان چو گریه آغازم 🌾به مویه‌های غریبانه قصه پردازم 🌷من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب 🌾مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم گویی حبیب کنار ما بود . فهمیدیم که جنازه حبیب برگشتنی نیست😔 چند یادگاری از او در قبر گذاشتیم و قبر را پوشاندیم . بعد همان ابیات را روی سنگ قبری تراشیدند و روی ان قبر گذاشتند… ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄