✨ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی ✨
🌺 لحظه های شادی دلهای ما آغاز شد
🌹 باز ذکرِ حمد حقِ با سینه ها دمساز شد
امشب از یُمن قدومت یا علی موسی الرضا
💐 غنچهای از گلشن آل محمد باز شد
🎊 فرا رسیدن میلاد مسعود ولی نعمت مان ، 💚 #امام_رضا جانمان ، 🌸 بر تمامی عاشقانش مبارک باد.
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
هیئت حضرت علی اکبر علیه السلام .png
8.71M
#فایل_با_کیفیت ولادت امام رضا علیه السلام
eitaa.com/Heyat_aliakbar_gharchak
✅ #اعلام_برنامه
✨ اَلسّلام عَلیک یا اَباصالح المهدی "عَج"
🔰مراسم قرائت پر فیض #دعای_ندبه
🔸 جمعه ۱۳ خرداد ماه | سـاعـت ۰۷:۰۰
📌 حضور فیزیکی در مراسم ، با رعایت دستور العمل های بهداشتی امکان پذیر است .
📌 برادران و خواهران
⚠️ حضور به موقع ما، عمل به وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام است...
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
[@Heyat_aliakbar_gharchak]
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
🌳 مسافر بهشت
👦🏻 سر از پا نمی شناختم! نه تنها من، بلکه همه ی اعضای خانواده از رسیدنش خوشحال بودیم.
🏇 هنگامی که داشت بار و بنه ی سفر را جابه جا می کرد، خوشحالی ام بیش تر شد، چون می دانستم موقع تقسیم سوغاتی است.
👧🏻 اوّل از همه هدیه خواهرم را - که کوچک تر از همه بود - داد.
👦🏻🧕🏻 سپس هدیه ی من و آخر از همه سوغاتی ای را که برای مادرم آورده بود.
👳🏻♂️ پس از این که هدیه ها را داد، از خاطراتش تعریف کرد؛ از حوادثی که در طول راه و طی یک ماه مسافرت برایش اتفاق افتاده بود.
⏳صبر کردم تا صحبت هایش به پایان دسید. آن گاه گِله و شکایت را آغاز کردم:
- پدر! یک ماه کار و زندگی را رها کردید و به زیارت رفتید؛ خب مرا هم با خود می بردید! نگاهی به من کرد و گفت:
- پسر جان! در نبود من، خانه یک مرد می خواهد یا نه؟ اگر تو را می بردم، چه کسی از خواهر و مادرت مواظبت می کرد؟
👦🏻 از حرف او - که مرا مرد خانه می انگاشت - به خود بالیدم و در دلم احساس «بزرگی» کردم. گلویم را صاف کردم و گفتم:
- درست می گویید. در این مدت، مثل یک مرد مراقب همه چیز بودم، اما این یک ماه که نبودید به ما سخت گذشت! از همه مهم تر، دلمان برایتان تنگ شده بود.
- این مسافرت لازم بود. حتماً باید می رفتم.
- چرا؟
- برو به آن اسب بیچاره کمی آب بده، بعد بیا تا بگویم. زبان بسته، تشنه است. بدو!
👦🏻 به سرعت به طرف حیاط رفتم. از چاه آب کشیدم و جلوی اسب گذاشتم.
👳🏻♂️ وقتی برگشتم، پدر بر متکّایی لم داده بود. ظاهرش نشان می داد که خیلی خسته است.
👦🏻 گفتم:
- سیرابش کردم. حالا بگویید.
- می دانی پسرم! این حکایتی که می خواهم برایت بگویم، مربوط به سال ها قبل است.
🧑🏻 آن موقع بیست ساله بودم و هنوز با مادرت ازدواج نکرده بودم. تصمیم گرفتم برای دیدن امام هشتم، به خراسان سفر کنم.
👁️ به محض دیدنش احساس کردم سال ها است که او را می شناسم. چهره ای نورانی و با صفا داشت.
❤️ همان لحظه ی اوّل محبتش در دلم نشست.
🌹 #امام_رضا علیه السلام که دید محو تماشای او شده ام، پرسید:
❓«جوان! کاری داشتی؟»
🧑🏻 گفتم: نه از راه دوری آمده ام تا فقط شما را ببینم. همین!
🌹 لبخندی بر گوشه ی لبش شکفت. خوش آمد گفت و دعوت کرد در جمع زیارت کنندگان بنشینم. همه ی چهره ها صمیمی و دوست داشتنی بود. گویی از مدت ها قبل با هم آشنا هستیم.
🌹 حضرت رو به من و بقیه فرمود:
- هر دوستی که از راه دور به زیارت من بیاید، فردای قیامت در سه مرحله ی حساس به یاری اش می شتابم و او را از حال و روز بد نجات می دهم:
🔅هنگامی که نامه ی اعمالش را به دستش می دهند؛ در لحظه عبور از صراط؛ و هنگامی که اعمالش را بررسی می کنند.
👳🏻♂️ پدرم به یک نقطه از در خیره شده بود و قطره ی اشکی از چشمش چکید. نمی دانستم به چه می اندیشید، اما به او که از چنان سفر پر برکتی بازگشته بود، غبطه می خوردم. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۶۲۶.
📗 حیات پاکان ۴ / (داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام)، مهدی محدثی.
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
❁﷽❁
« اِنَّالِلَه وَاِنَّااِلَیْهِ رَاجِعُوْنَ »
🏴 در آن نفس که بمیرم در آروزی تو باشم
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
در گذشت مداح با اخلاص اهلبیت علیهم السلام ، حاج علی حداد پور را به خانواده آن مرحوم و جامعه مداحان و ستایشگران اهل بیت(ع) تسلیت عرض می کنیم .
این ذاکر با اخلاص و ولایتمدار همواره با نوای رسا و دلنشین خود عمر خویش را در مدح و رثای اهل بیت علیهم السلام خصوصا سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام سپری نمود ، ضایعه درگذشت این مداح با اخلاص ، موجب تأسف و تأثر گردید .
انشاءلله پروردگار متعال روح این ستایشگر ارزشی و انقلابی را با ارواح مطهر حضرات معصومین علیهالسلام و بهویژه سید و سالار شهیدان اباعبداللهالحسین محشور فرماید.
هیئت حضرت علی اکبر علیه السلام این ضایعه را به تمامی دوستداران و دلبستگان مکتب تشیع ، خصوصا خانواده معزز ایشان تسلیت گفته و برای آن مرحوم غفران و برای خانواده و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل را مسئلت می نماید .
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
کربلایی علی حداد پور.mp3
9.55M
آخرین روضه خوانی حاج علی حداد پور در هیئت محبان الزهراء تهرانسر
eitaa.com/Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
#گذری_بر_خاطرات
از سال چهارم معلمی (سال ١٣٧٠) مربی پرورشی دبیرستان حاج همت قرچک شدم.
حاج حسین حسنلو دعوتم کرده بود؛ مدیر جهادی دبیرستان؛ با سوابق درخشان رزمندگی در جبهه ها.
حاج حسین دستم را باز گذاشت. من هم سقز کار فرهنگی جهادی بودم.
تئاتر کار می کردم، نمایشگاه عکس راه می انداختم، صبح تا غروب در مدرسه بودم. دم غروب با تعدادی از دانش آموزها که مانده بودند برای تمرین تئاتر و یا کمک به نمایشگاه، می رفتیم مسجد.
نماز جماعت حاج آقا کریم(رحمت الله علیه) دلچسب بود. گاه بعد از نماز کلاس قرآن حاج حسین عارفی دایر بود، گاه دعای توسل و کمیل، گاه محفل قرّاء. با بچه ها بهره می بردیم؛ بچه هایی که قانع به کلاس نبودند و کلاس بیرون از کلاس را کلاس تر از هر کلاسی می دانستند!
یکی از درخشانترین آنها علیرضا حدادپور بود. دانش آموز کلاس دوم دبیرستان. عشق مداحی داشت و قرائت قرآن. از حاج حسین عارفی بهره های فراوانی برده بود.
علیرضا با ما تئاتر کار می کرد. در تمام فعالیتهای پرورشی، نیروی پای کار بود؛ خوشرو، خوش صحبت، شوخ و با ادب و بین بچه ها دارای کاریزمای قوی.
هر سال یادواره حاج همت برگزار می کردیم، آن هم در سالن ورزشی شهر و برای عموم شهروندان. کار پارچه نویسی، نقاشی، آزین بندی مراسم همه با خودمان بود؛ البته با تکیه بر همین دانش آموزان جهادی.
سه سال علیرضا در دبیرستان به پایان رسید و رفت نیروی انتظامی. با این که هیچ سنخیتی بین فعالیتها و روحیات او با نیروی انتظامی نمی دیدم، اما با توانی که او داشت، محل کار را بستر رشد و تعالی روحیاتش کرد و شد همان که باید می شد.
مداح با اخلاص اهل بیت. مرثیه خوان پرسوز و خوش لحن سیدالشهدا.
صدای محزونش همواره مرا یاد حاج منصور می انداخت.
علیرضا چند ماه پیش در اثر تصادف به کما رفت و امروز پس از طی شدن مراحل پالایش، زلال زلال به دیدار ارباب بی کفن شتافت، تا پاداش سالها نغمه خوانی را از دست مبارک خودش بگیرد.
روحش شاد.
خاطرات استاد رحیم مخدومی ۱۳۹۹/۰۴/۱۶
#علیرضا_حدادپور
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
#حدیث_هفته (۸)
💎 عادلترین مردم
🔻امام صادق علیهالسلام:
أعـْدَلُ النـّاسِ مـَنْ رَضـِىَ لِلنـّاسِ مـا يـَرْضـى لِنـَفـْسـِهِ وَ كـَرِهَ لَهـُمْ مـا يـَكـْرَهـُ لِنَفْسِهِ
◻️عـادلتـريـن مـردم كسى است كه آنچه را براى خود مىپسندد، براى مردم نيز بپسندد و
◻️آنچه را بر خود روا نمىدارد، بر مردم نيز روا ندارد.
📚 بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
#اطلاعیه
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷
« اِنَّالِلَه وَاِنَّااِلَیْهِ رَاجِعُوْنَ »
به اطلاع اعضای محترم کانال می رساند ، مراسم تشییع پیکر و ختم ذاکر با اخلاص اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، #کربلایی_علیرضا_حدادپور به شرح ذیل است .
مراسم #خاک_سپاری :
چهارشنبه ، ۱۳۹۹/۰۴/۱۸ ، ساعت ۱۰:۰۰ صبح
مکان : تهران ، بهشت زهراء ، سالن عروجیان
مراسم #ختم :
جمعه ، ۱۳۹۹/۰۴/۲۰ ، ساعت ۱۰:۳۰
مکان : تهران ، بهشت زهراء ، قطعه روضة الحسین (ع) _ ۳۰۱ ، مزار پاک آن مرحوم
📌*برادران و خواهران*
✨ حضور شما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحوم و موجب تسلی خاطر بازماندگان خواهد شد .
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
👳🏻♂️ عبدالله بن مبارک و زن سیده 🧕🏻
🕋 ابن جوزی در تذکرة الخواص نقل می کند که عبدالله بن مبارک مدت پنجاه سال مرتب هر دو سال یک بار برای زیارت به مکه می رفت.
🐪🐫 سالی مهیای رفتن به حج گردید و از خانه خارج شد. در یکی از منازل بین راه به زنی سیده برخورد که مشغول پاک کردن یک مرغابی مرده است!
👳🏻♂️ پیش او رفت و گفت ای زن چرا این مرغابی مرده را پاک می کنی؟
🧕🏻گفت کاری که برای تو فایده ندارد از چه رو می پرسی؟
👳🏻♂️ عبدالله اصرار زیاد کرد.
🧕🏻زن گفت حالا که اینقدر اصرار می ورزی من زنی علویه هستم و چهار دختر دارم که پدر آنها چندی پیش از دنیا رفت. امروز روز چهارم است که ما چیزی نخورده و به حال اضطرار افتاده ایم و مرده بر ما حلال است این مرغابی را پیدا کرده ام و می خواهم برای بچه هایم غذا تهیه کنم.
👳🏻♂️ عبدالله می گوید در دل گفتم وای بر تو چگونه این فرصت را از دست می دهی؟
💰 به زن اشاره کردم دامنت را باز کن چون باز کرد دینارها را در دامن او ریختم.
🧕🏻زن با قیافه ای که شرمندگی را حکایت می کرد سر به زیر انداخته بود.
🐫🐪 او رفت و من از همانجا به منزل خود برگشتم و خداوند میل رفتن مکه را در آن سال از قلبم برداشت. به شهر خود بازگشتم مدتی گذشت تا مردم از مکه برگشتند.
🌴 برای دیدار همسایگان سفر رفته به خانه آنها رفتم.
👥 هر کدام مرا می دیدند می گفتند ما با هم در فلانجا بودیم و شما را در فلان محل دیدیم.
🤝🏻 من به آنها تهنیت برای قبولی حج می گفتم، آنها نیز مرا تهنیت می گفتند که حج تو هم قبول باشد!!!
🌌 آن شب را در اندیشه ای عجیب به خواب رفتم در خواب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که فرمود:
🌹 عبدالله! رسیدگی و کمک به یک نفر از بچه های من کردی از خداوند خواستم ملکی را به صورت تو خلق کند تا برایت هر سال تا روز قیامت حج بگذارد اینک می خواهی پس از این به حج برو و می خواهی ترک کن. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. شجره طوبی، ص ۱۱ در ریاحین الشریعه مدت حج را پنج سال نوشته و نیز در کشکول بحرانی نقل از منهاج الیقین علامه.
📗 آگاه شویم (۱۲) احترام و نیکی با سادات چرا؟ - حسن امیدوار
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
امسال با رعایت پروتکل های بهداشتی برنامه های متعارف مساجد و هیئت ها را در ماه محرم برگزار می کنیم و هیچ هیئتی نباید تعطیل شود .
بلکه موظف است همه پروتکل های بهداشتی را رعایت کند .
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
✅ #اعلام_برنامه
✨ اَلسّلام عَلیک یا اَباصالح المهدی "عَج"
🏴 یادبود درگذشت ذاکر اهل بیت (ع) ، کربلایی #علیرضا_حدادپور
🔰مراسم قرائت پر فیض #دعای_ندبه
🔸 جمعه ۲۰ تیر | سـاعـت ۰۷:۰۰
بانوای گرم کربلایی #مجید_گودآسیایی و دیگر ذاکرین اهل بیت (ع)
مکان : قرچک ، خیابان شهداء ( بانک ملی ) ، گلستان نهم ، مسجد حضرت علی اکبر علیه السلام
📌 حضور فیزیکی در مراسم ، با رعایت دستور العمل های بهداشتی امکان پذیر است .
📌 برادران و خواهران
⚠️ حضور به موقع ما، عمل به وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام است...
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
[@Heyat_aliakbar_gharchak]
🦋 شفاعت #امام_حسين (ع) به خاطر مادر
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🛌 در نجف اشرف، مرحوم #شيخ_محمد_حسين_قمشه_اي که از شاگردان #سيد_مرتضي_کشميري بود، در ۱۸ سالگي در قمشه به مرض #حصبه مبتلا مي شود.
🍇 او در فصل انگور از آن استفاده مي کند و بيماري اش شدت پيدا مي کند و به علت شدت مرض، فوت مي کند.
🧕🏻مادرش گفت: به جنازه فرزندم دست نزنيد تا من برگردم!!
📗 سپس قرآن را برداشت و گريه کنان به پشت بام رفت و اباعبدالله (ع) را شفيع قرار داد و گفت:
✋🏻 دست از شما بر نمي دارم تا بچه ام زنده شود!!
⏳چند دقيقه بعد نگذشت که شيخ محمد حسين زنده شد و گفت:
🧑🏻 برويد به مادرم بگوييد که شفاعت امام حسين (عليه السلام) پذيرفته شد!
👌🏻او مي گويد: وقتي مرگم نزديک شد، دو شخص نوراني و سفيد پوش را ديدم، آن ها به من گفتند:
👥 مريضي ات چيست؟
🧑🏻 گفتم: اعضايم درد مي کنند.
🛌 يکي از آن دو نفر به پايم دست کشيد و راحت شدم، ناگهان ديدم اهل خانه گريانند؛ ولي هر چه خواستم بگويم که راحت شدم نتوانستم تا اين که دو نفر من را به طرف بالا حرکت دادند.
🌷 در بين راه شخصي نوراني را ديدم که به آن دو نفر فرمود:
🔅ما سي سال عمر به او عطا کرديم، او را به مادرش برگردانيد. يکباره ديدم همه گريان هستند.
🕌 اکثر بزرگان #نجف_اشرف مي گفتند:
🗓️ او تا سي سال ديگر زندگي کرد!
📕 راهنماي زائرين کربلا، ص ۱۴۸.
📘 کرامات حسينيه و عباسيه، موسي رمضاني پور، صفحات ۲۳ و ۲۴.
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
1_184842304.mp3
28.44M
🎧 #بشنوید
📖 #زیارت_عاشورا
🎙️با صدای #علی_فانی
⌚ سرعت خواندن، مناسب برای قرائت روزانه (کمتر از ١٢ دقیقه) می باشد.
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak