┄┅═🔸🔹🌺🔸🔹══┅┄
#شهید_حسین_قجه_ای🌷
🔶چند روزی از شهادت حسین قجهای گذشته بود که نزدیک گلزار شهدای زرینشهر دیدم مردی تا چشمش به تصاویر حسین افتاد، بغضش ترکید و گریه کرد. علت را که پرسیدم؛ گفت، «خاطرهای از او دارم که هر وقت به یادم میآورم، جگرم آتش میگیرد.»
🌃 «یک شب با چند تا از دوستانم کنار زاینده رود بساط عیش و نوش، مسکرات و موادمخدر راه انداخته بودیم که یکدفعه صدای پایی به گوشمان خورد و پاسداری را در تاریکی دیدیم. تا آمدیم وسایل را جمع کنیم آن سپاهی مرا به نام صدا زد و خیلی خونسرد گفت، «راحت باشید.» جلوتر که آمدم، دیدم حسین قجهای است. زیاد از او شنیده بودم. خیلی ترسیدم دوستانم هم همینطور. از خجالت و ترس سرمان را پایین انداخته بودیم. ولی او برادرانه گفت، «بنشینید و به کارتان ادامه دهید.» مانده بودیم چه کار کنیم.؟
ادامه دارد..
🕋🧎@masjed_ammar