eitaa logo
مسجد مجازی حضرت عمار ره
202 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
740 فایل
ارتباط با مدیر @ammarha1399
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 امروز ، ۲۹ دیماه، سالروز شهادت مدافعان حرم 🕊 🌷زندگی‌نامه شهید محمودرضا بیضایی نام و نام خانوادگی: محمودرضا بیضایی تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل تولد: تبریز تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد.  ادامه را از اینجا بخوانید:👇 http://old.roshd.ir/Default.aspx?tabid=732 شهید محمودرضا بیضایی از شاگردان غیرحضوری استاد حسن عباسی و اندیشه‌جویان اندیشکده یقین بود. 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕋🧎@masjed_ammar
🌹یک خاطره 🌷مجاهد پرکار🌷 بسیار پرکار و تلاشگر بود. تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد. حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند. یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه، گفته بود: "من اینطوری فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده‌اند." حاج قاسم هم گفته بود: "بله همین طور است." یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده: "در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است." 👤 (برادر شهید) 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕋🧎@masjed_ammar
🌹معرفی کتاب نام کتاب: تو شهید نمی‌شوی تعداد صفحات: ۱۵۲ صفحه نسخه چاپی: ۱۳,۵۰۰ تومان شابک: ۹۷۸-۶۲۲-۶۶۸۹-۱۹-۹ تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۰۶/۰۱ انتشارات: راه‌یار 🔺 یک خاطره نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: "من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام" من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: "خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد." یعنی گویا تمام لحظات زندگی، منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود. 👤امید غلامی 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷 🕋🧎@masjed_ammar