نکته تفسیری صفحه ۳۰:
با دست خودتان، خودتان را نابود نکنید:
مال و ثروت، یکی از نعمت های بزرگ خداست و نمی توان تأثیر آن را در زندگی انکار کرد. گاهی لازم می شود که ما از ثروت خویش دل بکنیم و آن را در راه خدا خرج یا ـ به تعبیر قرآن ـ «انفاق» کنیم. کمک به نیازمندان، یکی از نمونه های روشن انفاق است. در قرآن کریم و سخنان معصومین، پاداش فراوانی برای این نمونه از انفاق مال یافت می شود. پیامبر اسلام فرموده است: «کسی که یک درهم در راه خدا بدهد، خدا در کارنامه ی اعمالش، هفتصد کار خوب ثبت می کند.» [1]
یکی دیگر از نمونه های انفاق، کمک مالی به لشکر اسلام برای جنگ با کافران و تجاوزگران است. هزینه ی سلاح های جنگی، خوراک و پوشاک سربازان و اداره ی زندگی خانواده های آنان، رقم زیادیست که تأمین آنها به پشتیبانی و کمک مسلمانان نیاز دارد. این نوع از انفاق نیز در آیات فراوانی مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت، انفاق، یکی از راه های رشد انسان هاست که بیشتر از کسی که به او انفاق میشود، انفاق کننده از آن سود می برد؛ زیرا روحیه ی از خود گذشتگی و دل کندن از چیزهای دوستداشتنی برای خشنودی خدا را در انسان ها تقویت می کند. این کار خیر امّا مانند یک درخت سرسبز و پرمیوه، در معرض آفتهایی قرار دارد. یکی از آفت های انفاق، افراط و تفریط در آن است. افراط و زیاده روی در انفاق، به صورتی که زندگی عادی انسان را دچار مشکل کند، کار اشتباه و نادرستی است.
اصولاً تمام اعمال خوب، تا وقتی خوب و مفید هستند که به زندگی عادی انسان ضربه نزنند. در بخشی از یک روایت آمده است که شخصی به نام ولید بن صَبیح می گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام بودم و نزد ایشان ظرف بزرگی از خرما قرار داشت. گدایی آمد و از ایشان صدقه خواست. امام به او قدری خرما داد. گدایی دیگر آمد و امام به او نیز خرما داد، و گدایی دیگر نیز همینطور؛ امّا چهارمین نفر که آمد، امام چیزی به او نداد و به او فرمود: خدا روزی ات را زیاد کند. آنگاه امام فرمود: اگر کسی ثروتی داشته باشد که به سی ـ چهل هزار درهم و دینار هم برسد و همه را انفاق کند و هیچ چیزی برایش نماند و سپس از خدا طلب روزی کند، از کسانیست که خدا دعای او را مستجاب نمی کند[2] [زیرا خدا به اندازه ی نیازش به او ثروت داده ولی او همه ی آن را بدون برنامه ریزی انفاق کرده است.].» در مقابل، تفریط و کم گذاشتن از انفاق نیز خصلتی ناپسند است که علّت اصلی آن، بخل و پول دوستیست.
افراد ظاهربین، انفاق را مساوی با از بین رفتن مال و اموالشان می دانند؛ غافل از اینکه انفاق، مایه ی افزایش مال در دنیا و گرفتن پاداش از خدا در آخرت است. خدای مهربان که از ما و انفاق های ما بی نیاز است، در آیات 10 و 11 سوره ی منافقون فرموده است: «از آنچه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید؛ پیش از آنکه مرگ سراغ یکی از شما بیاید و آنگاه بگوید: پروردگارا، چرا مرگ مرا تا مدت اندکی به تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از افراد شایسته شوم؟ (ولی بدانید) هنگامی که مرگ کسی فرا رسد، خدا آن را به تأخیر نخواهد انداخت، و خدا از کارهایتان آگاه است.»
[1] . بحارالانوار، ج93، ص122
نکته تفسیری صفحه ۳۱:
هم دنیا، هم آخرت:
آفتاب طاقت فرسای مدینه، مردم را به استراحت در سایه ها فرا خوانده بود؛ ولی امام باقر علیه السلام بدون توجه به آن هوای سوزان، دنبال كاری كه به گذران زندگی مربوط می شد، در حركت بود و به سبب سنّ زیاد و حال جسمی خود، با كمك دو خدمتكار حركت می كرد. محمّد بن مُنكَدِر كه خیال می كرد شخص بزرگیاست، این صحنه را از دور دید و با تعجّب در دل گفت: عجب! پیرمردی از پیرمردهای قریش، در این هنگام روز، با این وضع در پی مال دنیاست! باید جلو بروم و او را نصیحت كنم. محمد جلو رفت و در حالی كه امام در كنار نهری ایستاده بود و عرق از سر و رویش می ریخت، به ایشان سلام كرد و جواب سلامش را از امام گرفت. سپس گفت: «خدا كمكت كند؛ چگونه ممكن است شما كه پیرمردی از پیرمردهای قریش هستید، در این هنگام روز و با این وضع در پی مال دنیا باشید؟! آیا فكر نمی كنید اگر مرگ شما در این حالت فرا رسد، چه خواهید كرد؟» امام باقر علیه السلام در پاسخ او فرمود:
«اگر مرگ من در این حالت فرا رسد، من در حال اطاعت و عبادت خدای بزرگ مرده ام؛ زیرا با كار و تلاش، خود و خانواده ام را از تو و مردم دیگر بی نیاز می كنم. من فقط از این می ترسم كه در حالی مرگم فرا رسد كه در حال گناه باشم.» محمّد با شنیدن این پاسخ، سرش را به پایین انداخت و با خجالت گفت: «حق با شماست؛ رحمت خدا بر شما باد! می خواستم شما را نصیحت كنم؛ ولی شما مرا نصیحت كردید.»[1] برخی از افراد كه دین اسلام را به درستی نشناخته اند، تصور می كنند كه دینداری فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حجّ رفتن و دیگر عبادت هاست، و انسان دیندار فقط باید مشغول این كارها باشد و دنبال درآمد و فراهم كردن زندگی مناسبی برای خود و خانواده اش نرود؛ در حالی كه قرآن كریم و پیشوایان معصوم ما هرگز چنین مطلبی را نفرموده اند.
از نظر قرآن، انسان مسلمان باید با تلاش و كوشش، در پی درآمد حلال باشد و زندگی خوبی را برای خود و خانواده اش فراهم كند. دین اسلام با مناسب ترین برنامه ریزی، بهترین زندگی را در دنیا و پس از مرگ برای مسلمانان طراحی کرده است. اگرچه نماز، روزه و عبادت های دیگر اهمیت فراوانی دارند و دینداری بدون اینها معنا ندارد، یك مسلمان در كنار این عبادتها، دنبال تندرستی، نشاط، درآمد و رفاه خود و خانواده اش نیز باید باشد. پیشوایان معصوم ما، علاوه بر عبادت، ما را به ورزش كردن، تلاش برای كسب علم و درآمد، تجارتِ حلال، و خلاصه، زندگی خوب توصیه كرده اند و خود نیز به این امور اهتمام می کردند. ما در آیه ی 201 سوره ی بقره از خدای مهربان می خواهیم، هم در دنیا و هم در آخرت، زندگی خوب و مناسبی برایمان فراهم كند؛ به طوری كه او از ما خشنود باشد و ما نیز با استفاده از امكانات زندگیمان، راه رشد و ترقّی را بپیماییم.
چه خوب است این فرمایش امام صادق علیه السلام را در این باره به خاطر بسپاریم:
«از ما نیست كسی كه دنیایش را برای آخرتش رها كند [و آنقدر سرگرم عبادت شود كه كار و درآمد و سلامت خود را فراموش کند] و همچنین كسی كه آخرتش را برای دنیایش رها کند [و آنقدر سرگرم كار و تفریح شود كه عبادت و آخرت را از یاد ببرد].»[2]
همچنین در روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام می خوانیم: «برای دنیای خود چنان تلاش کن که گویا در دنیا زندگی ابدی خواهی داشت و برای آخرتت نیز چنان کار کن که گویا فردا، روز مرگ توست.»[3]
پس مناسب است این عبارت قرآنی (رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ... ) را حفظ كنیم و این دعای پرمعنا را در قنوت نمازهایمان بخوانیم.
[1] . الکافی، ج5، ص73
[2] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص156
[3] . مستدرک الوسایل، ج1،
#اطلاعیه 📌
۲۷جمادی الثانی
سالروز شهادت اولین سفیر و شهید اهل بیت در ایران
حضرت سلطان علی بن محمد باقر (ع)تسلیت باد 🖤🖤🥀🖤🖤
«به این مناسبت مراسم عزاداری برگزار میگردد »
📅زمان: چهارشنبه ۲۰دی ماه بعد از نماز مغرب و عشا
📍مکان: خیابان شهید نواب صفوی_ مسجد فاطمیه رضوی 🌱🌱🌱
@masjed_fatemieh
نکته تفسیری صفحه ۳۲:
فدایی پیامبر(ص):
سیزده سال از بعثت پیامبر خدا گذشته بود. آزار و اذیت مشرکان مکّه به بیشترین حد رسیده بود و مسلمانان در فشار شدیدی قرار داشتند؛ ولی هر چه آزار مشرکان بیشتر می شد، شمار مسلمانان نیز افزایش می یافت. شاید سیزده سال پیش که جمع کوچک و سهنفره ی پیامبر ، علی بن ابیطالب علیه السلام و خدیجه(س)به نماز می ایستادند، به خیال مشرکان هم نمی رسید که پیروان اسلام اینقدر زیاد شوند. خبر بیعت گروهی از مردم یثرب با پیامبر صلوات الله علیه نیز باعث شده بود که آتش خشم کافران شعله ورتر شود. به همین سبب، بزرگانشان در «دارالندوه»، دور هم جمع شدند؛ جایی که آنان، برای تصمیم گیری در امور مهم، گرد هم میآمدند. در آن مجلس شیطانی، هر یک از آنان برای سرکوب اسلام پیشنهادی کردند. تا اینکه سرانجام تصمیم گرفتند از هر قبیله یک نفر مأمور شود و در شب 24 ذیحجه، همگی به خانه ی پیامبر صلوات الله علیه بریزند و با هم او را به قتل برسانند؛ تا بدین وسیله قتل پیامبر بر گردن همه ی آنان بیفتد و قبیله ی پیامبر یعنی بنی هاشم که توان جنگ با همه ی قبایل را ندارد، به خونبها راضی شود و غائله ی اسلام برای همیشه ساکت شود؛ امّا خداوند که از همه ی اسرار آگاه است، پیامبرش را از توطئه ی کافران باخبر کرد. پیامبر صلوات الله علیه این مطلب را با بهترین یار و یاور خود علی بن ابیطالب علیه السلام که در آن زمان جوانی 23ساله بود، در میان گذاشت و او با کمال میل پذیرفت که خود را سپر بلای پیامبر کرده، جانش را برای او فدا کند؛ بدین صورت که برای گمراه کردن مشرکان، در بستر پیامبر صلوات الله علیه بخوابد و آن حضرت از فرصت استفاده کند و از مکّه خارج شود.
آن شب، بردگان شیطان، خانه ی پیامبر را با شمشیرهای بُرّان محاصره کردند و آن را زیر نظر گرفتند. حضرت علی علیه السلام با قلبی سرشار از ایمان، زیر پارچه ی سبزرنگی که پیامبر صلوات الله علیه هر شب روی خود می انداخت، خوابیده بود و هر لحظه انتظار می کشید که شمشیرهای کافران بر بدنش فرود آیند و او را تکّه تکّه کنند؛ ولی آرام و بی صدا با خدای خود مناجات میکرد. در روایات آمده است که در این هنگام، خدا به سبب داشتن چنین بنده ای، به فرشتگان خود افتخار کرد و جبرئیل و میکائیل، دو فرشته ی بزرگ خدا، بر آن حضرت آفرین گفتند. سرانجام، کافران به خانه ی پیامبر هجوم آوردند و برای اینکه جنایتشان را کامل کرده، پیامبر را زجرکش کنند، به سمت بسترش سنگ پرتاب کردند. صدای آه و ناله از زیر پارچه شنیده شد؛ ولی صدای محمد نبود. با خشم جلو آمدند و پارچه را کنار زدند و ناگهان بر زمین میخکوب شدند. بر سر علی علیه السلام فریاد کشیدند که محمّد کجاست؟ او با آرامش پاسخ داد: «خبر ندارم.» آنان علی را به قصد کشت کتک زدند و سپس او را با بدن مجروحش رها کردند و در پی پیامبر شتافتند.
فداکاری امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن شب، نقشه ی کافران را نقش بر آب کرد و نجات بخش بزرگ انسانها را نجات داد. آن شب تاریخی، به «لیلة المبیت» معروف است و یکی از مدالهای افتخار پیشوای یکم ما شیعیان محسوب می شود.[1] آیه ی 207 بقره به این ماجرای تاریخی و فداکاری بزرگ اشاره می کند.
[1] . این متن از بحار الانوار، ج36، ص41، تقسیر قمی، ج1، ص273 و تفسیر نمونه، ج2، ص77 اقتباس شده است.
هدایت شده از سُفرهی مُعجزنشان
کارکردهای ستایش و..mp3
13.91M
مقدمه ای بر شرح دعای دوم صحیفه سجادیه
چهارشنبه ۲۰ دی
هیأت امام صادق علیهالسلام دانشگاه کاشان
https://eitaa.com/sahife_sajjadieh