eitaa logo
مسجد فاطمیه‌ی رضوی
95 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
825 ویدیو
19 فایل
کانال رسمی مسجد فاطمیه رضوی🕌 خیابان شهید نواب صفوی🇮🇷 وفّقکم‌الله...
مشاهده در ایتا
دانلود
"س" سرد است بعد از تو تمام فصل های سال تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال "ر" راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟ من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال "د" دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!! "ا" ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور! ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال "ر" راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله خون تو دارد کار خود را می کند دنبال "د" دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟ راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال "ل" لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال "ه" هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال "ا" آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟ سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال... "ح" حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال "ا" اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال "ج" جمهوری اسلامی ایران به قول تو حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال "ق" قلبت برای سید و آقایمان می زد گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال "ا" ای آنکه بابای یتیمان بودی و هستی ای همدم مولای خود؛ای یار خوش اقبال "س" ساده بگویم حاج قاسم؛دوستت دارم ای کاش باشم تا ابد من به همین منوال "م" من چه بگویم از کمالات کسی چون تو؟ آری؛وصیت نامه ات خود بود شرح حال...
شده هوای تو در صحن این غزل؛جاری           هوای تو که خودت یک سبد غزل داری تویی که مادر یک خانواده از عرشی             حسن,حسین و زینب؛چه بیت پرباری قلم به دست دلم بود و این غزل رو شد         من و سرودن ازتو؟چه کار دشواری!!! فضای ذهن من از یادتان معطر شد              شبیه خرمن گل یا دکان عطاری شده است ورد زبانم همیشه یازهرا             به غیر نام تو برلب نمانده گفتاری غزل غزل زتو گفتند و باز مجهولی                 خداکند که ز اسرار پرده برداری به ذهن چندصباحی خطور کرده که کاش       میان روضه بمیرم اگر تو بگذاری بزرگ کرده مرا نان سفره ات مادر                 تو نان و عشق به من داده ای؛سزاواری که طبع بی ثمرم را به پایتان ریزم                 برای شیعه ی حیدر تو مادری؛آری! تمام همت من جلب یک عنایت تو                نداشته و ندارم به هیچ کس کاری عنایت تو که یک لحظه اش؛به حضرت حق      میان شیعه و دوزخ کشیده دیواری تویی بهشت پیمبر؛گل رسول تویی               توهم برای پدر مادری و هم یاری پیام آور رحمت خوشا به احوالت                  چه یاوری!چه بهشتی!چه مادری داری برای وصف چنین گوهری مدام از عرش          سبد سبد غزل ناب و تازه می آری...
دلم گرفته وشعرم شبیه باران است               غزل که نه؛دوسه سطری سخن به یاران است دلی گرفته و شعر و دو چشم بارانی              وشاعری که ز کار زمانه حیران است کدام واژه سرآغاز حرف من باشد                درون سینه ی باران سخن فراوان است حکایت من دلخسته نقل دلتنگی است             حکایت من از این فصل برگ ریزان است تهی شده دل انسان زعشق حضرت عشق      وعشق های دروغین برای جبران است کسی به فکر غم دیگران نمی افتد                 یکی فسرده و غمگین؛یکی غزلخوان است یکی تهی ز غم پول و غرق ثروت پوچ         یکی گرسنه شب وروز در پی نان است شکستن دل مظلوم کار آسانی است                بگیر دست و یقین دان که کار مردان است در این زمانه که بازار عاشقی سرد است        در این زمانه که انگار قحط ایمان است خدا کند که " شهیدان" زیادمان نروند              وگرنه نقطه ی آغاز خط پایان است "شهید"؛ واژه ی سرخی میان آتش وخون       همان که دین و وطن نزد او به ازجان است همان کسی که جهان باتمام وسعت خود         برای چشم خدابین او چو زندان است شده سر من وتو گرم وعده ی شیطان          گنه برای من وتو چقدر آسان است زمان برای مناجات با خدا اندک                  چه ناسپاس وستم پیشه نسل انسان است کجاست منجی شبهای تار ؛یارکجاست؟         کجاست او که بهاری پس از زمستان است؟ ستون ارض وسماء؛آرزوی منتظران           همان کسی که خود آیه های قرآن است همان کسی که میان قنوت ابری خویش         شبانه بهر گناهان شیعه گریان است بنال شاعر دلخسته از گناهانت                   که گونه های گل فاطمه تر از آن است ببار؛ناله بزن؛اشک غم به دامن ریز            بخوان دعای فرج را؛غزل پریشان است/.
به مناسبت گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان... این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگ‌فرش تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو می‌شود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع! گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید جایی‌ست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع آل سعود رو به زوال است بی گمان از برکت ائمه‌ی مدفون در این بقیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع!
ای کاش برگردی دوباره؛سید ابراهیم دلهای ما دارد شراره؛سید ابراهیم بی تو دوباره گرد تعطیلی نشیند بر این طرح های نیمه کاره؛سید ابراهیم مظلوم بودی و وجودت وقف مردم بود ای تو بهشتی و رجایی را عصاره؛سید ابراهیم عزت به ایران داد؛لحن اقتدار تو نزد سران پنج قاره؛سید ابراهیم میراث دار دولتی مملوْ از استقراض با اقتصادی تکه پاره؛سید ابراهیم اما تو با کار شبانه روزی و اخلاص کردی شرایط را اداره؛سید ابراهیم از رشد سرمایه گذاری ها بگویم یا از شانگهای و ماهواره؛سید ابراهیم رهبر و ملت را دلیل رشد دانستی اما خودت را هیچ کاره؛سید ابراهیم آیندگان خواهند گفت از برکت و لطف بی ادعای روزگارِ سید ابراهیم حول شما یک بار دیگر متحد گشتیم تو مثل ماهی ما ستاره؛سید ابراهیم باید عروجت این چنین شورآفرین باشد با آن تمنای هماره؛سید ابراهیم بعد از تو اهل و خاندانت محترم بودند اما امان از گوشواره؛سید ابراهیم بیچاره کرده جسم تو که سوخت در آتش او را که یَکفیهِ الإِشاره؛سید ابراهیم...