🔰حکایت ملانصرالدین
✳️روزی ملا از زنش پرسید وقتی که شخصی بمیرد چطور معلوم میشود که او مرده است؟
گفت نشانی آن این است که دست و پای او سرد میشود.
بعد از چند روز مولا برای آوردن هیزم به جنگل رفت .چون هوا به شدت سرد بود دست و پای او یخ کرد. حرف زنش را به خاطر آورد با خود اندیشید که لابد مرده است.
خود را به زمین انداخته و دراز کشید. در همان هنگام یک دسته گرگ از راه رسید و خرش را دریدند و خوردند. ملا آهسته سر را برد کرد و گفت اگر نمرده بودم به شما می فهماندم که خوردن الاغ من چه عواقبی دارد.😊
#حکایت
#داستان
#بهلول
#ملانصرالدین
#جمعه_امام زمان(عج)
#نورمفیدی
#مسجدجامع_گلشن گرگان
@masjed_jame_golshan
🔰حکایت ملانصرالدین
🎬خانه ملا:
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدر جان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه آب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری.
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!☺️
#حکایت
#ملانصرالدین
#بهلول_دانا
#مسجدجامع_گلشن گرگان
@masjed_jame_golshan