فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کنم با فراق دلبرِ خویش، این غمِ ناتمام را چه کنم؟!
عمرِ من پا گذاشت در پیری، گر نبینم امام را چه کنم؟!
#احمد_بابایی
#شعر_خوانی
┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
#لبیک_یا_خامنه_ای
11.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️یکی از حکیمانه ترین تحلیلها، در مورد تمدن غرب، در داستان پینوکیو..!
🎥 استاد #محسن_عباسی_ولدی
📣 حتما ببینید و منتشر کنید.
#پیچیدگیهای_تربیت_در_دوران_مدرن
#خانه_و_رسانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ
1_6040947176.mp3
3.01M
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا
غیبه ولینا کثرة عدونا و قلة عددنا
آقا بیا آقا بیا
به کی شکایت ببرم به کی بگم دردامو
جوونیمم رفت و هنوز من ندیدم آقامو
أین الطالب بدم المقتول بکربلا ...
نور میبینم خیمه ات رو دارم از دور میبینم
آه میبینم سر در خیمه ات پرچم سیاه میبینم
آه میبینم ...
دیگه راهی نمونده هی خودم رو میکشونم
دستمو بگیر بتونم که خودم رو برسونم
اللهم عجل لولیک الفرج
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وخداوند بهترين نگهدار است ✨و اوست مهربانترين مهربانان ( ۶۴ یوسف)
-------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حجت الاسلام #معاونیان
💚 چند نفر را با خورشید پنهان آقا #امام_زمان آشنا کردهای؟
چقدر از مال و جان و استعدادت را برای امام زمان علیه السلام خرج کردهای؟!
#امام زمان
-------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ گناهی هم طراز با کفر ❌
🔸 راوی به امام صادق علیه السلام عرض کرد چرا در بین گناهان کبیره ترک نماز را نشمردید ؟
🍃 امام فرمودند اولین گناهی که شمردم چه بود ؟ راوی میگوید اولین گناه کفر بود ☄
⚠️ امام میفرماید کسی که نماز نمیخواد کافر است. 🔥
✨اللّهمَعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـ♡ــࢪَج✨
🔮✨✨🔮
✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
داستان عشق حضرت حافظ و شاخه نبات
#روایتی_هست_که_میگوید:
خواجه شمسالدین محمد؛ شاگرد نانوایی
بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد.
که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات.
در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت
که در آنجا قرآن آموزش داده میشد و
شمسالدین در اوقات بیکاری پشت در
کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان
گوش میداد.
تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید
که در شهر پخش شد
"من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج
میکنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!"
100درهم، پول زیادی بود که از عهده
خیلی از مردم آن زمان بر نمیآمد که
بتوانند این پول را فراهم کنند
عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان
شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش
کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او
را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری
گزینند
در بین خواستگاران خواجه شمسالدین
محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای
خود عهد بست که اگر این 100 درهم را
بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و
تا صبح نیایش کند.
او کار خود را بیشتر کرد و شبها نیز به
مسجد میرفت و راز و نیاز میکرد تا اینکه
در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم
کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام
کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم
کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند.
شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از
او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمسالدین شوهر من است.
شمسالدین با شاخ نبات راجع به نذری
که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه
خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را
نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا
کرده باشد.
اما شاخ نبات ممانعت کرد.
خواجه شمسالدین با ناراحتی از خانه
شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد
رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد.
سحرگاه که از مسجد باز میگشت چند
جوان خنجر به دست جلوی او را گرفتند و
جامی به او دادند و گفتند بنوش
او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه
از نیایش با خدا فارغ شدهام، نمیتوانم این
کار را انجام دهم
اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند
اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش،
خواجه شمسالدین اولین جرعه را نوشید
آنان گفتند چه میبینی
گفت: هیچ
و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید،
گفتند:حال چه میبینی؟
گفت: حس میکنم از آینده با خبرم و
گفتند :باز هم بنوش، نوشید،
گفتند: چه میبینی؟
گفت :حس میکنم قرآن را از برم؛
و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد
از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از
آیندهی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از
شاخ نبات نگرفت!
تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او
را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه
شد؛ و شاه لقب لسانالغیب و حافظ را به
او داد.
(لسانالغیب چون از آینده مردم میگفت و
حافظ چون حافظ کل قرآن بود)
تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید
و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما...
حافظ او را نخواست و گفت:
زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد
زندگی نمیخورد...
تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند.
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند. 🦋
🎍〰〰〰〰〰〰🎍
14.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت بخیری یک «عرق خور»
#استاد_پناهیان
بسیارزیباوشنیدنی👌
#اللهم الرزقنا حسن العاقبة
#اللهم الرزقنا زیارةالحسین عند الموت
-------------------------------------
#مطالعه_تاریخ
سوم شهریور ۱۳۲۰ را فراموش نکنید
سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ منصورالملک نخست وزیر در خانه بزرگ و مجلل خود خوابیده بود که با صدای پیشکارش از خواب بیدار شد. سفیر انگلیس و روس پشت درب خانه نخست وزیر ایران بودند و به جناب منصور اطلاع دادند ارتش انگلیس از جنوب و روسها از شمال وارد کشور شده اند و ایران دیگر کشور بی طرف نیست.
همان صبح گاه برخلاف عادت، جناب نخست وزیر به کاخ رضاشاه رفت و از سلیمان بهبودی خدمتکار امین شاه خواست که اعلیحضرت قَدرقدرت را بیدار کند که مملکت و پادشاهی او در خطر است. چه کسی جرات دارد #رضا_شاه را بیدار کند؟ وحشتناک تر اینکه چه کسی جرات دارد این خبر را به شاه برساند!!
سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس ها را آتش زدند، جوانان تهرانی سَرهای خود را تراشیدند تا سربازها شناسایی نشوند هر دو لشگر تهران از هم پاشید. رضاشاه از شاهی افتاد و به ژوهانسبورگ تبعید شد.
بعدتر انگلیسیها قصد داشتند نواده قاجار را به قدرت بازگرداند اما او که افسر نیروی دریایی ارتش انگلیس بود حتی فارسی نمیدانست با اصرار و زیرکی فروغی انگلیسیها به ادامه حکومت پهلوی رضایت دادند. البته گزینه و چاره ای دیگری هم نداشتند.
تهرانی های جنگ زده
ترس عمومی
احتمال حضور روس ها در تهران بود
انزلی و رشت سقوط کردند
انگلیسی ها از جنوب وارد کشور شدند
مردم قطحی زده
کشور اشغال شده
بحران نان و آرد
به خیابان ریختند!
تصور این بود که رضاشاه طرفدار دارد
در دفاع از او آمده اند!
قرار است از شاهشان دفاع کنند!
اما مردم با پایکوبی
فرش ها را در خیابان آویران کردند
آویزان کردن فرش برای آراستن شهر
سنتی بود که در جشن ها برپا میشود
کشور سقوط کرده!
قحطی!
جنگ!
جشن برای چیست؟
جشنِ سقوط شاهنشاه بود
رضاشاه از کشور باید برود!
مردمی که شاهنشاه را با تمام وجود درک کرده و با او زندگی کرده بودند شاد بودند اما دهه ها بعد منوتو و ایران اینترنشنال مستندهای تاریخی متعددی ساختند که نسل امروز بگوید: روحت شاد!
سوم شهریور تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ را مطالعه کنید. هیچ گاه برایتان نقل نمی کنند چون اُبهت تصویری که از پهلوی ساخته اند فرومی پاشد.