#دلنوشته از زبان یک دختر فلسطینی در #غزه😭😭
بسم الله الرحمن الرحیم
مادرم آموخت با نام تو شروع کنم
یاد مادرم و مادرش و مادرهایمان بخیر.
الهی
آسمان دیگر دیدنش زیبا نیست
پروردگارا باید به زمین نگاه کنم وبرای سلامتی مادرهای دیگر دعا کنم.
شاید برای من مادری کنند.
همیشه آسمان را نگاه می کردیم تا به تو نگاه کرده باشیم
همیشه آسمان را نگاه می کردیم تا نزول بارانت را ببینیم
همیشه به آسمان نگاه می کردیم تا با تو سخن بگوییم
اما حالا دیگر جرات نداریم به آسمان نگاه کنیم
آسمان دیگر با ما مهربان نیست
به جای باران رحمت
موشک نفرت و کینه و زخم برمانازل میکند
حسابش از دست رفته است
گویی نمی داند ما با او دوست بودیم
حالا نمیدانم چرا باید به زمین نگاه کنم و سربه خاک بگذارم وبرای برادر زیر آورام وبرادر های تکه تکه شده ام دعا کنم
من آسمان را دوست داشتم
اما نمیدانم چرا از ما ناراحت است
آسمان من هیچ گاه آهن و آتش بر سر ما فرود نیاورد
او همیشه تازگی و طراوت بارانش را به ما هدیه می داد.
یادش بخیر آن روز هایی که با برادرم زیر باران تاب بازی میکردیم
او در نسیم باد موهای مرا زیبا می بافت چون برگ های به هم بافته پیچک های باغچه نه نه محمدم.
اما حالا امواج موشک های آسمانِ ناراحت، برادرم را با خود برد نمی دانم کجا و چرا آسمان از ما ناراحت است
باغچه نه نه محمد دیگر گل ندارد
خالی نیست اما در آن
موشک دارد.
میترسم به باغچه سر بزنم
شاید سر بردارم به جای غنچه گل های یاس، بر روی خاک جوانه زده باشد
آری این بار آسمان برای رویش گل های نباریده است
برای رویش برادر من و برادر مریم و ثریا و نرگس باریده است.
ما رشد میکنیم و این نفرت را در دل نگاه می داریم که دشمنان آسمان
چگونه هوا را برای ما تیره کردند که دیگر نمیتوانیم نور خورشید را ببینیم
باید در تاریکی های زیر زمین به سقف پر اضطراب نگاه کنیم
خدایا این سقف هم نزدیک است با موشک های صهیونیسم جنایتکار خراب شود.
آیا زمین جایی دارد پایین تر برویم
یا که آن هم از ما دریغ شده است؟
چرا آسمان آنها یعنی صهونیست ها آرام است چرا دختران آنها میتوانند به آسمان بدون اضطراب نگاه کنند ولی ما در زیر زمین هم به زمین نمیتوانیم نگاه کنیم
خدایا سرعت فرار من از سرعت فرود موشک های دشمن کمتر است
به کجا فرار کنم تا مرا شکار نکند
به کجا پنها برم که امواجش هر جایی را خراب نکند
خدایا آسمان ما چرا ناراحت است
خدایا دیگر با اضطراب به آسمان نگاه میکنم
اما سرم در مقابل خواسته تو سر به زیر است
اعتراضی ندارم
فقط سوال دارم
پس مهدی چرا نمی آید
می دانم او منتظر دستور توست
پس الهی از
تو با این دستان کوچکم میخواهم مهدی را به فریاد ما برسانی
متشکرم از آسمان ناراحت تو
که ما را می رویاند برای رویارویی با مهدی تو..
متشکرم ای آسمان پر اضطرابِ فلسطینِ اشغالی.
#خرمیان
مسجد المهدی سبزوار
https://eitaa.com/masjedalmahdi_sabzevar