#داستان
من مظلومترین مادر شهید ایرانی هستم.
پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهربرگشت،کوموله پها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند. گفتند: به خمینی توهین کن،یوسف این کار رو نکرد.
به من گفتند:توهین کن،گفتم: چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچهت را میکشیم، بازهم قبول نکردم.
پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردندو باساطور دستها و پاهاش راقطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند.
گفتند:به خمینی توهین کن، بازم توهین نکردم. من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم،دریک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی، گفتم:من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم. گفتند: دستانت رامیبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم.
شروع کردم بادستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: #یافاطمةالزهرا #یازینبکبری. انگار همه عالم کمکم میکردندبرای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم.گوشهای ازچادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر.
فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میدادو میگفت:صبر داشته باش و لااله الاالله بگو.
کنار قبرش نشستم وبا دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم. به همین خاطر من مظلومترین مادر شهیدایرانی هستم.
🔘حتی شنیدن این قضیه برای ما سخت است، چه برسد به انجام آن. اینها مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی ایستادند،ما چه قدر پای ارزشهاایستادهایم؟
#شهید_یوسف_داورپناه
@masjedazahrasemnan
https://eitaa.com/joinchat/3604348939C1433b6e45c