eitaa logo
اللهم عجل لولیک الفرج
2.5هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3هزار ویدیو
122 فایل
کانال عمومی اطلاع رسانی برنامه های فرهنگی مسجد حضرت فاطمه سلام الله علیها قم خیابان امامزاده ابراهیم علیه السلام کوچه 12
مشاهده در ایتا
دانلود
😷 | * تنهایی در اوضاع کرونایی 🌀 یادداشتی از خانم | نویسنده* 😱 چرا اینقدر از تنهایی می‌ترسیم؟ چرا بلد نیستیم خودمان را مشغول کنیم؟ چرا همه‌اش یکی باید از بیرون بیاید تا ما را سرگرم و حالمان را خوب کند؟ چرا باید مدام یک سروصدایی از اسپیکر و تلویزیون بلند باشد تا ما از تنهایی نترسیم و دلمان نلرزد؟ اصلاً باور می‌کردیم که پر کردن حجم تنهایی خودش یک مهارت است؟ 😔 کرونا آمده، اولین راه شکست آن‌ هم همین تنهایی و در خانه ماندن و قرنطینه است. اگر از قبل یاد می‌گرفتیم خُب بهتر بود. ولی حالا هم دیر نیست. تنهایی‌ات را هر وقت از آب بگیری تازه است. بهتره، دست به‌کار بشوی و برای خودت یک برنامه اساسی بچینی. برنامه‌ای که فقط به داشته‌هایت نگاه کند. به امید مؤسسه‌ها و کلاس‌های هنری و باشگاه‌ها نباش. فقط به خانه و آنچه درون خانه‌ داری باید اکتفا کنی. اولین شرط موفقیت این است که از تنهایی نترسی. یک فرصت ناب است. خیلی‌ها برای به دست آوردن همین خلوت و تنهایی به غار و کوه و بیابان پناه می‌بردند. 😉 خوب فکر کن! برنامه‌های سال آینده‌ات را بنویس. کتاب بخوان. درست‌ و حسابی، بدون اینکه هر شش ثانیه یکبار گوشی‌ات را چک کنی. فهرست آدم‌هایی که برایت مهم هستند را بردار و بهشان زنگ بزن. حرف زدن خیلی خوب است. دل‌ها را ضدعفونی می‌کند. کینه‌ها را می‌برد و پاکِ پاک می‌کند. یادداشت بنویس. از حال و هوای دلت، شعر، داستان، دل‌نوشته، هر چه که دوست داری. این روزها را بنویس. آرزوها و ای‌کاش‌ها را. بعداً به دردت می‌خورد. شاید هم استعدادهای جدیدی کشف شد و نوبل ادبی را گرفتی. نقاشی بکش و کارهای هنری بکن. آشپزی و شیرینی‌پزی و تعمیر لوازم خراب خانه هم لطف خودش را دارد. 👌 این را باید اول می‌گفتم حواست به پدر و مادر و بزرگترها باشد. آن‌ها این روزها باید بیشتر استراحت کنند. هوای جسم و دلشان را داشته باش و هی نگو من چیکار کنم؟ حوصله‌ام سر رفته. تنهایی دیوانه‌ام کرده. دیگه از تنهایی نترس. پاشو و دست‌ به‌کار شو. 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار @masjedehazrstefateme
سردار کمیل: 🌊 | دریای مواج علم 🏺 از در حجره که آمد داخل، اولین جای ممکن نشست. سلامِ آهسته اش، شیخ احمد را متعجب کرد. سرش را از روی کتاب بلند کرد و گفت: «خوبی مرتضی؟» وقتی جوابی نشنید از جایش بلند شد و به طرفش رفت. عمامه‌اش را درآورده بود و روی همان زیلوی دَم در دراز کشیده بود. شیخ احمد شانه‌اش را تکان داد و دوباره پرسید: «خوبی مرتضی؟» مرتضی به تکان خفیف سر اکتفا کرد و چشم‌هایش را باز نکرد. 🤔 پرسید:«چیزی می‌خواهی؟» دوباره سرش را تکان داد. شیخ احمد برگشت سر درس و کتابش. او به این صحنه عادت داشت. 🕧 نیم ساعت بعد که مرتضی توانسته بود از جا بلند شود، به حرف آمد و گفت: «از فرط خستگی دیگر پاهایم تحمل وزن بدنم را نداشت، گوش‌هایم نمی‌شنید.» شیخ احمد سفره محقر را وسط حجره باز کرد و نان و ماست را گذاشت رویش: «با خودت دشمنی داری شیخ؟» مرتضی جواب نداد. بسم الله گفت و نان را برداشت. با خودش دشمنی نداشت. فقط شوق و ولع عجیب به دانستن بود که رهایش نمی‌کرد. علم انگار دریای بی‌پایانی بود که مرتضی قصد چشم بستن بر یکی از مرواریدهایش را هم نداشت. خوب می‌خواند، خوب تحلیل و دسته‌بندی می‌کرد، فکر می‌کرد و افکارش را متقن می‌کرد. یاد می‌گرفت و آموخته‌هایش را مرتب و با حوصله در قفسه‌های ذهنش می‌چید. برای همین خواب و استراحت را بر خودش حرام کرده بود. آنقدر خوانده بود و روی خوانده‌هایش فکر کرده بود که کم‌کم خودش هم داشت یک دریای مواج می‌شد. 🌔 سال‌ها گذشت. از آن شب‌ها که مرتضای جوان نیمه‌شب بیدار می‌شد، تا سپیده صبح می‌خواند و می‌نوشت و بعد از نماز به سراغ درس و بحث می‌رفت. آنقدر آماده و هوشیار که استادش گفته بود وقتی تو را در درس می‌بینم پر از شوق و شعف می‌شوم. چون مطمئنم هرچه می‌گویم به هدر نمی‌رود. روح و جسم مرتضی بزرگ شد. استاد مرتضی مطهری را همه شناختند. حتی از آن شب‌هایی که مرتضی مطهریِ استاد، تا دم دمای صبح می‌خواند و یادداشت برمی‌داشت، سال‌ها گذشت. سخنرانی‌هایش را تنظیم می‌کرد، کتاب‌ها را به دنبال پیدا‌کردن شواهد جدید زیر و رو می‌کرد، با افکار التقاطی مبارزه می‌کرد و خودش را فدای معرفی اسلام ناب کرد. 🌳 درخت تلاش مرتضی سال‌ها بود که به ثمر نشسته بود. آن تک نهال باریک در سرمای شب‌ها و گرمای روزهای حوزه‌های مشهد و قم حالا باغ بزرگی در زمینه فکر و اندیشه مذهبی و دینی شده بود. آنچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌اش فرمودند: «ما امروز حقیقتا ریزه‌خوار سفره انعام فکری شهید مطهری هستیم.» ۱۳۸۴/۲/۱۱ 😴
⚠️ | جاده لغزنده است 🧐 فرقی نمی‌کند راننده حرفه‌ای یا یک مبتدی باشد، اگر مراقب نباشد سرنوشت تلخی در انتظار است. اما انحراف از مسیر مستقیم صرفاً مختص به رانندگی نیست، در مسیر مستقیم زندگی یا همان راه حق نیز امکان انحراف وجود دارد که سرنوشتی هولناک در انتظار آن است. 😱 سالانه آمارهای ناگواری از تلفات تصادفات جاده‌ای اعلام می‌شود‌. یکی از عوامل قابل توجه در این آمار انحراف از مسیر و سقوط به دره یا برخورد به موانع و... است. به همین خاطر پلیس به همه رانندگان توصیه می‌کند تا با هوشیاری کامل رانندگی کنند و از پرداختن به چیزهایی که موجب غفلت می‌شود مثل خوردن و آشامیدن هنگام رانندگی و... پرهیز کنند. 🚨 اما انحراف از مسیر مستقیم صرفاً مختص به رانندگی نیست، در مسیر مستقیم زندگی یا همان راه حق نیز امکان انحراف وجود دارد. 😐 شاید شما هم شنیده باشید که شمر روزی در سپاه امیرالمومنین سربازی می‌کرد و حتی جانباز هم شده بود! اما خستگی و غفلت و در واقع همان عدم بصیرت، افراد را از مسیر حق دور می‌کند. 🚫 لغزنده بودن این مسیر همه ما را تهدید می کند فرقی نمی‌کند یک مجاهد کهنه‌کار انقلابی باشید یا یک جوان که تازه در ابتدای مسیر است؛ یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی در پی دارد. مطلبی که در فتنه سال ۸۸ به وضوح قابل مشاهده است... 🤝 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=14812