eitaa logo
کانال مسجد الزهرا وحسینیه کدکنی های مقیم مشهد و (هئیت ابوالفضلی )
1هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
5.4هزار ویدیو
60 فایل
مخصوص اطلاع رسانی و فعالیت های مسجد وحسینیه کدکنی های مقیم مشهدمی باشد . #مراسمات خود را به شماره های زیر ارسال کنید. صدیقی 09151135157 سیدی 09153585797 رحمتی پور 09155166317 بخشی 09151059789 حسین زاده 09155141232
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴 🌹ورود کاروان اسرا به کوفه
▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴 🌹ورود کاروان اسرا به کوفه
علیه السلام . بیست و پنجم ماه محرم سال ۹۵هجری قمری مطابق با پنجم آبان سال ۹۲هجری شمسی در اولین سالی که عاشورا در سال قمری و شمسی تطابق پیدا کرده بود امام سجاد علیه السلام به شهادت رسیدند. عليه السلام تا ۳۴سال بعداز واقعه كربلا درمصائب جانگداز شهادت پدر وبرادران وعمو وبستگان و عمه ها و خواهرانشان، بودند. آخرالامر درسن ۵۷سالگی بازهرى كه و بن عبدالملک لعنهماالله به حضرت دادند، شهید گشتند. آن حضرت را نموده ودر بقيع كنار قبرعموى مظلومشان حضرت امام مجتبى عليه السلام بخاک سپردند. سال شهادت آن حضرت رابخاطر كثرت فوت فقهاء وعلماء گفتند. اصول كافى ج۲ص۴۹۱ منتهى الامال ج۲ص۳۷ الوقايع والحوادث ج۴ص۲۸۷ مستدرک سفينة البحار ج۵ص۲۱۸ . در راه اسارت چندین بار خطبه های آتشینی ایراد فرمودند. درشام هنگام خطبه حضرت، یزید ملعون برای وقفه درخطابه حضرت، به دستور داد اذان بگوید وقتی اذان به فراز "أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدَاً رَسولُ الله" رسید، حضرت سجاد علیه السلام بلافاصله فرمودند: ای یزید، بگو این محمد که نامش را دراذان میگوئید وبه بزرگی یاد میکنید، جد من است یاجد تو؟ اگر بگویی جد توست، گفتی وکافر شدی واگر بگویی جد من است، پس چرا اورا کشتید؟ چرا پدرم را از روی ستم به قتل رساندید؟ ومالش رابه غارت بردید؟ واهلبیت اورا اسیر نمودید؟ امام سجاد علیه السلام این سخنان را فرمودند وآنگاه "وأهْوَیٰ إلیٰ ثَوْبِهِ فَشَقَّهُ ثُمَّ بَکَیٰ" به جامه خویش دست برد و چاک زد وگریست. نفس المهموم ص۴۱۱ کامل بهائی ج۲ص۲۹۹ همچنین نقل شده درسالهای حزن وبکاء واندوه حضرت، روزی فردی مسیحی خدمت امام سجاد علیه السلام رسید ومسلمان شد. سپس عرض کرد دیشب درعالم رؤیا قسمتی از اسارت شما اهلبیت علیهم السلام رادیدم. خواب راتعریف کرد تابه اینجا رسید که گفت دیدم: سرمطهر امام حسین علیه السلام از روی به زمین افتاد. واز خواب بیدارشدم. مسیحی میگوید دیدم "قامَ علیٰ طولِهِ ونَطَحَ الجِدارُ بِوجهِهِ، فَکَسَرَ أنْفَهُ وشَجَّ رأسَهُ وسالَ دَمُهُ علیٰ صَدْرَهُ وخَرَّ مَغْشِّیاً عَلَیْهِ مِن شدَّةِ الحُزنِ والبُکاء" علیه السلام باتمام قد ایستادند وصورت مبارک خود رابه دیوار منزل کوبیدند، به نحوی که بینی و سرحضرت برداشت وخون بر صورت و ایشان جاری گشت و ازشدت حزن وگریه ازهوش رفتند... دارالسلام میرزای نوری ج۲ص۱۴٨
🏴 شهادت علیه‌السلام، اسوه زهد، تقوا، صبر و شکیبایى تسلیت باد.
به وجود مقدّس علیه‌السلام بخاطر گریۀ مدام ایشان پس از واقعۀ اعتراض شد؛ حضرت فرمودند: 🚩 «مرا ملامت نکنید! یعقوب علیه‌السلام برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که مطمئن نبود واقعاً مرده باشد؛ اما چهارده مرد از خاندانم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟!» کشف الغمّة (محدث‌إربلی)، ج۲، ص۳۱۴ 🍂 «آجرک الله یا صاحب الزّمان.»