eitaa logo
مسجد امام هادی شعبانيه بیرجند
1.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
63 فایل
کانال رسمی مسجد امام هادی علیه السلام شعبانيه بیرجند ارتباط با ادمین @ali_1384_313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 این نامه شهداست به شما... روز دوازدهم ماه مبارک رمضان به از شهید حاج محمد ابراهیم به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج)از تقدیم می شود... 📚 یاری خدا ملت ما ملت گر است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه و استعانت از درگاه است. تا این انقلاب را به حضرت مهدی (عج) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما خدا شامل حال است... 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید... @fatehan12
با آن سبیل چخماقى، خط ریش پت و پهن که تا گونه اش پایین آمده بود و چشم هاى میشى، زیر ابروان سیاه کمانى و لهجه غلیظ تهرانى اش مى شد به راحتى او را از بقیه بچه ها تشخیص داد. تسبیح دانه درشت کهربایی رنگى داشت که دانه هایش چرق چرق صدا مى داد. اوایل که سر از گردان مان درآورد همه ازش واهمه داشتند. هنوز چند سال از انقلاب نگذشته بود و ما داش مشدیهاى قداره کش را به یاد داشتبم که چطور چند محله را بهم مى زدند و نفس کش مى طلبیدند و نفس دارى پبدا نمى شد. اسمش »ولى« بود عشق داشت که ما داش ولى صداش بزنیم خدایی اش لحظه اى از پا نمى نشست. وقت و بى وقت چادر را جارو مى زد، دور از چشم دیگران ظرف ها را مى شست و صداى دیگران را درمى آورد که نوبت ماست و شما چرا؟ یک تیربار خوش دست هم داشت که اسمش را گذاشته بود: بلبل داش ولى! اما تنها نقطه ضعفش که دادِ فرماندهان را در مى آورد فقط و فقط پامرغى نرفتنش بود. مانده بود می که چرا از زیر این یک کار در مى رود. تو ورزش و دویدن و کوه پیمایی با تجهیزات از همه جلو مى زد. مثل قرقى هوا را مى شکافت و چون تندبادى مى دوید تو عملیات قبلى دست خالى با یک سر نیزه دخل ده، دوازده عراقى را درآورده بود و سالم و قبراق برگشته بود پیش ما. اسمش را با سرنیزه روى قنداق تیربار کنده بود. با یک قلب که از وسطش تیرِ پر دارى رد شده بود و خونِ چکه چکه که شده بود: داش ولى! آخر سر فرمانده گردان طاقت نیاورد و آن روز صبح که بعد از دویدن قرار بود پامرغى برویم و طبق معمول داش ولى شانه خالى مى کرد، گفت »: برادر ولى، شما که ماشاءاالله بزنم به تخته از نظر پا و کمر که کم ندارید و همه را تو سرعت عقب مى گذارید پس چرا پامرغى نمى روید؟« داش ولى اول طفره رفت اما وقتى فرمانده اصرار کرد، آبخور سبیل پت و پهنش را به دندان گرفت و جویده جویده گفت »: راستیاتش واسه ما اُفت داره جناب « ! فرمانده با تعجب گفت »: یعنى چه؟« - آخه نوکر قلب باصفاتم، واسه ما افت نداره که پامرغى بریم؟ بگو پاخروسى برو، تا کربلاش هم مى رم! زدیم زیر خنده تازه شصت مان خبردار شد که ماجرا از چه قرار است. فرمانده با خنده گفت »: پس لطفاً پاخروسى بروید « داش ولى قبراق و خندان نشست و گفت »: صفات عشق است « ! و تخته گاز همه را پشت سرگذاشت. @fatehan12
1_66664254.mp3
3.89M
💠 (تند خوانی) جزء سیزدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۲ دقیقه @fatehan12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره جالب رهبر عزیزتر از جانمان از کاپشن خارجیشان که با آن کوه می رفتند @fatehan12
marg39.mp3
7.39M
آخرین قسمت از بررسی کتاب ‹‹آنسوی مرگ››📕 @fatehan12
دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهره اى ها! 🔩⚙🔩⚙🔩تنها آدم سالم و اوراقى نشده، من بودم که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم دیگران یک جاى سالم در بدن نداشتند. 🛠⚒ یکى دست نداشت،✋ آن یکى یه پاش مصنوعى بود🦶 و سومى نصف روده هایش رفته بود و چهارمى با یک کلیه و نصف کبد به زندگانى ادامه مى داد و... یکبار به شوخى نشستیم و داشته هایمان - جز من - را روى هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابى و کامل از میان مان بیرون آمد!👥 دست، پا، کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم. خلاصه کلام جنس مان جور بود. یکى از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان مى داد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا مى کرد، 👏🙌 با نصفه زبانى که برایش مانده بود 👅گفت »: غصه نخورید، این دفعه که رفتیم عملیات از تو کشته هاى دشمن یکی دو جین لوازم یدکى مانند چشم و گوش و کبد و کلیه مى آوریم، دو سه تا عراقى چاق و جثه دار پیدا مى کنیم و مى آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم مى کنیم تا هر کس کم و کسرى داشت،بردارد. على، تو به دو سه متر روده ات مى رسى. اصغر، تو سه بند انگشت دست راستت جور مى شود. ابراهیم، تو کلیه دار مى شوى و احمد جان، واسه تو هم یک مغز صفرکیلومتر کنار مى گذاریم. 🧠 شاید به کارت آمد « ! همه خندیدند جز من. آخه احمد من بودم 🥴🥴 @fatehan12
▪️ نکات کلیدی جزء سیزدهم قرآن کریم @fatehan12
💠 این نامه شهداست به شما... روز سیزدهم ماه مبارک رمضان به از شهدای سلامت و خدمت به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج)از تقدیم می شود... 📚 جهاد فی سبیل الله ، ، بقیّه‌ی عوامل درمانی حقیقتاً در حال فی‌سبیل‌الله هستند؛ این کاری که امروز این‌ها میکنند جهاد فی‌سبیل‌الله است و ارزش خیلی بالایی دارد. امام خامنه ای(مدظله العالی) 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
شب های جمعه شب زیارتی آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام : السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ @fatehan12
1_6999111.mp3
3.87M
👆 🔷🔹 حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: اگر مردم می دانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی دارد از شدت شوق و علاقه می مردند .... @fatehan12
⬅️ مکالمه‌ای بین 🌍گوگل و یک فرد که قصد سفارش پیتزا را دارد: کاربر: سلام، اونجا گوردان پیتزا هست؟ گوگل: نه آقا، اینجا پیتزا گوگل هست. کاربر: یعنی شماره اشتباهی رو گرفتم؟ گوگل: نه، این پیتزا فروشی رو گوگل خریده. کاربر: آها، می‌خوام یه پیتزا سفارش بدم. گوگل: از همیشگی می‌خواید؟ کاربر: همیشگی؟ شما می‌دونید من همیشه چی سفارش می‌دم؟ گوگل: با توجه به شمارتون، شما در 15 سفارش قبلیتون پیتزای بزرگ با پنیر دوبل سفارش دادید. کاربر: بله، درسته! این بار هم مثل همیشه باشه. گوگل: بهتر نیست این دفعه یک پیتزای متوسط سبزیجات سفارش بدید؟ کاربر: نه من از سبزیجات متنفرم. گوگل: اما وضعیت کلسترول شما اصلاً خوب نیست! کاربر: از کجا می‌دونید؟ گوگل: ما نتیجه آزمایش خون شما برای 7 سال گذشته رو داریم. کاربر: شاید اینطور باشه اما من اون پیتزایی که پیشنهاد دادید رو نمی‌خوام. من برای کلسترول بالا دارو استفاده کردم. گوگل: اما شما داروهاتون رو منظم مصرف نمی‌کنید. توی چهار ماه گذشته تنها یه بار یک بسته قرص 30 تایی از داروخانه ... برای تنظیم کلسترول خریدید. کاربر: بقیه قرص‌ها رو از یه داروخانه دیگه خریدم. گوگل: اما از تراکنش‌های کارت اعتباری شما همچین چیزی دیده نمی‌شه. کاربر: نقدی حساب کردم. گوگل: اما با توجه به حساب بانکی‌تون، همچین پولی رو هزینه نکردید. کاربر: یه حساب بانکی دیگه دارم!!! گوگل: توی لیست مالیات شما چیزی درباره حساب دیگه ذکر نشده. کاربر: برو به جهنم با پیتزات... من از گوگل، فیسبوک، توییتر و واتس آپ و... متنفرم. می‌خوام برم به یه جزیره بدون اینترنت، جایی که هیچ اینترنت و خط موبایلی نباشه که جاسوسی منو بکنه... گوگل: بسیار خوب، اما باید پاسپورتتون رو تمدید کنید چون 5 هفته پیش منقضی شده... 🔥هر چند این مطلب طنز است اما واقعیتی است که دیر یا زود گریبان‌گیر همه خواهد شد ✍ «ای.بیشه» ⚡️ اگر گوگل، توییتر، تله‌گرام، اینستاگرام، واتس‌اپ و دیگر بسترسازان مجازیِ خطرناک‌تر از از جغرافیای سایبری ایران حذف شده و سرویس‌ها، نرم‌افزارها و پیام‌رسان‌های ایرانی جایگزین آن‌ها شوند، إن‌شاءالله آمریکا و ... سال @fatehan12
dcc_534f20ca8378fd1d6cd7eca6885948c8.mp3
22.52M
♦️ أَجِـرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجـِيرُ ♦️پناه ده ما را از آتش ای پناه دهنده 🌹🌹🌹 دعای مجیر دعایی است رفیع الشان مروی از حضرت رسول (ص) که جبرئیل (ع) برای آن حضرت آورد در وقتیکه در مقام ابراهیم (ع) مشغول به نماز بودند وکفعمی دربلد الامین ومصباح این دعا را ذکر کرده وفرموده هر که این دعا را در ایام البیض ماه رمضان (روز ۱۳و۱۴و۱۵) بخواند گناهانشان آمرزیده شود اگر چه بعدد دانه های باران و برگ درختان وریگ بیابان باشد وبرای شفای مریض وقضا دین وغنا و توانگری و رفع غم خواندن آن نافع است. 📚مفاتیح الجنان دعای مجیر @fatehan12
بسم الله الرحمن الرحیم صبح جمعه است .و با طنز و دردو طعنه منتظریم روحانی از خواب بیدارشود و تازه بفهمد اطرافش چه خبر است. اما این بار ماییم که خوابیم و از واقعیت اطراف غافل. دولت لیبرال که مارا به بهشت و دنیای زیبای ظهور رهنمون نیست. حتی برای دنیای مادی و رفاه ما کاری نکرد. پس چرا از ذوق آنها نسبت به بورس شک نمیکنیم که شاید کاسه ای زیر نیم کاسه است. مردم عزیز همه دارایی خود را وارد بورس نکنید.چراکه هر جا این دولت پیر به جنب و جوش افتاد جز ذلت و تورم و گرانی و شورش نتیجه ای نداشت. اول برجام نافرجام که مرتب از آن تعبیرهای ماورایی کردند دوم وضعیت ارز و سکه که فسادها به بار آورد و فاصله فقر و غنا بیشتر شد و حالا هم بازار بورس و تب و تاب آن! پشت پرده خبرهایی است .بی گدار به آب نزنید اللهم عجل لولیک الفرج @fatehan12
1_66959517.mp3
3.89M
💠 (تند خوانی) جزء چهاردهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۲ دقیقه @fatehan12
بعد از سه ماه دلم براى اهل و عیال تنگ شد و فکر و خیالات افتاد توی سرم مرخصیم رو گرفتم و روانه شهرمان شدم. ☺ اما کاش پایم قلم مى شد و به خانه نمى رفتم😓. سوز و گداز مادر و همسرم یک طرف، پسر کوچکم که مثل کنه چسبید بهم که مرا هم به جبهه ببر، یک طرف. 😳 مانده بودم معطل که چگونه از خجالت مادر و همسرم دربیام و از سوى دیگر پسرم را از سر باز کنم. 😕 تقصیر خودم بود. 🥴 هر بار که مرخصى مى آمدم آن قدر از خوبى ها و مهربانى هاى بچه ها تعریف مى کردم که بابا و ننه ام ندیده عاشق دوستان و صفاى جبهه شده بودند، 😍چه رسد به یک پسربچه ده، یازده ساله که کله اش بوى قرمه سبزى مى داد و در تب مى سوخت🥰 که همراه من بیاید و پدر صدام یزیدکافر را دربیاورد و او را روانه بغداد ویرانه اش کند. 😡 آخرسر آن قدر آب لب و لوچه اش را با ماچ هاى بادکش مانندش به سر و صورتم چسباند🥺 و آبغوره ریخت و کولى بازى درآورد 😭تا روم کم شد و راضى شدم که براى چند روز به جبهه ببرمش.😏کفش و کلاه کردیم و جاده را گرفتیم و آمدیم جبهه. شور و حالش یک طرف، کنجکاوى کودکانه اش طرف دیگر. 🧐🤪 از زمین و آسمان و در و دیوار ازم مى پرسید - این تفنگ گندهه اسمش چیه؟🔎 بابا چرا این تانک ها چرخ ندارند، زنجیر دارند؟🔍 - بابا این آقاهه چرا یک پا ندارد؟🔎 - بابا این آآقاه سلمانى نمى رود اینقدر ریش دارد؟ 🔎 بدبختم کرد بس که سؤال پرسید 😩و منِ مادرمرده جواب دادم. 😤 تا این که یک روز برخوردیم به یک بنده خدا که رو دست بلال حبشى زده بود 🌚و به شب گفته بود تو نیا که من تخته گاز آمدم. قدرتىِ خدا فقط دندان هاى سفید داشت🦷🦷 و دوحدقه چشم سفید👀 پسرم در همان عالم کودکى گفت »: بابایی مگر شما نمى گفتید رزمندگان ما همه نورانى هستند؟🧐🌞🌞 « متوجه منظورش نشدم🙄 گفتم : - چرا پسرم، مگر چى شده؟ گفت : پس چرا این آقاهه اینقدر سیاه سوخته اس؟ 😶 ایکى ثانیه فهمیدم که منظورش چیه؛ 😬کم نیاوردم و گفتم »: باباجون، او از بس نورانى بوده صورتش سوخته، فهمیدى؟😇 @fatehan12
▪️ نکات کلیدی جزء چهاردهم قرآن کریم @fatehan12
💠 این نامه شهداست به شما... روز چهاردهم ماه مبارک رمضان به از شهید به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج)از تقدیم می شود... 📚 هوشیار باشیم مردم ما خوب می دانند برای زمان پیغمبر(ص) نازل نشده است. قرآن ما را برای همیشه تاریخ رهنما و است. قرآن می گوید وقتی یک ، یک رهبر بر حقّی، یک بر حقّی در جامعه رشد می کند و می رود تا تمام بنیان های را از بیخ برکند، ابتدا رودر رو می ایستد، مدتی می جنگد، شکست می خورد. وقتی شکست خود را در آن جبهه دید، آن گاه وارد می شود، خود را آن مکتب جلوه می دهد، آنگاه «یبغونها عِوجا» می شود.کج می کند مسیر را. برادران، خواهران، هوشیار باشید مبادا سامری ما را از راه بدر کند، که ما را با تمام وجود، نه از ، نه از مقاله، نه از روزنامه، ما اسلام را از گرفته ایم و تا در بدن داریم از اسلام خواهیم کرد. شهید ، ۲۱ آذر ۱۳۵۹ ، در سفر به استان 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
📚 کریمانه امام حسن مجتبی (علیه السلام): همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وآله) سبب ريزش - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ريزد.  [کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵] ✅ سالروز ولادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) مبارک باد. @fatehan12
💠 این نامه شهداست به شما... روز پانزدهم ماه مبارک رمضان به از شهدای گمنام شعبانیه به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج)از تقدیم می شود... 📚 گمنامی علاقه خاصی هم به حضرت سلام الله علیها داشت هم نسبت به سادات و فرزندان ایشان. یادم نمیاد توی سنگر٫چادر٫خانه یا هر جای دیگری او زودتر از من وارد شده باشد. یکبار می خواستیم بریم جلسه، پشت در اتاق که رسیدیم گفت:بفرما.بهش گفتم: اول شما برو. لبخندی زد و گفت: تو که میدونی من جلو تر از سید، جایی وارد نمیشم. گفتم حاج آقا اینجا دیگه خوبیت نداره من اول برم! نا سلامتی شما فرمانده هستی ، اینجا هم که جبهه است و بالاخره باید ابهت و پرستیژ فرماندهی حفظ بشه این که من جلوتر برم ، پرستیژ شما رو پایین میاره. خندید و گفت: اون پرستیژی که می خواد با بی احترامی به سادات باشه ، می خوام اصلا نباشه. (پیکر پاک شهید بعد از ۲۷ سال در روز ولادت حضرت زهرا(س) با عده ای از یارانش در کنار دجله توسط عزیزان تفحص به وطن باز گشت) 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
1_3634050.mp3
4.15M
💠 (تند خوانی) جزء پانزدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۴دقیقه @fatehan12
💠 مسابقه قرآنی تلاوت نور با شهدا (۱) ⁉️ سوال: آیه ۷۱ سوره مبارکه به چند مورد از دین اشاره می کند؟ آن فروع را نام ببرید. 🔹جهت شرکت در پاسخ مورد نظر را همراه با نام و نام خانوادگی و نام پدر به شماره ۰۹۳۹۳۹۶۶۱۴۰ ارسال نمایید. 🔰اگر تمایل به در ( هر نفر روزانه یک صفحه ) و سهیم بودن در این را نیز دارید کلمه «شهید» را به شماره بالا ارسال نمایید. @fatehan12
من و حسین تازه به جبهه آمده بودیم و فقط همدیگر را مى شناختیم ! فرستادنمان دژبای و شدیم نگهبان.💂‍♀💂‍♂ حسین خیلى شاکى بود .😡 همان شب اول قرار شد دو نفرى باستیم جلوى ورودى پادگان.😤 حالا چه موقعى است؟ ساعت دو نصفه شب🕑 و ما تشنه خواب و اعصاب مان خطخطى و کشمشى. 🛌 حسین که خیلی حرص مى خورد گفت »: شانس نیست که، برویم دریا، آبش خشک مى شود و باید یک آفتابه آب ببریم « ! 🚰 پِقى زدم زیر خنده.😂 حسین عصبانى شد و مى خواست بزندم 😤که از دور چراغ هاى یک ماشین را دیدیم که مى آید🚘. حسین گفت که بعداً حسابم را مى رسد. ماشین رسید. طبق آموزشى که دیده بودیم، من ایستادم نزدیک باجه نگهبانى و حسین جلو رفت. دو، سه نفر تو ماشین بودند. ریشو و باجذبه.🧔👨‍🦳👴 حسین گفت »: برگه تردد « ! نفرى که بغل دست راننده بود گفت »: سلام برادر.😊 ما غریبه نیستیم « . حسین گفت »: برادر برادر نکن.🤨 من غریبه و آشنا حالیم نمیشه برگه تردد لطفاً « ! ✉ راننده که معلوم بود خسته اس گفت اذیت نکن»: برو کنار کار داریم « !😒 مرد کنارى راننده به راننده اشاره کرد که چیزى نگوید.🙂 بعد از جیب بلوزش دسته برگى درآورد و شروع کرد به نوشتن.📃 حسین پوزخند زد و گفت »: آقا را. مگر هرکى هرکى است؟ خودت مى نویسى و خودت امضا مى کنى؟ نخیر قبول نیست « . راننده عصبانى شد و گفت »: بچه برو کنار. من حالم خوب نیست « 😡 حسین زد به پررویی و گفت »: بچه خودتى. اگر تو حالت خوب نیست من بدتر از توام.🤬 سه ماه آموزش دیده ام و حالا شده ام دربان « ! دوباره پِقى زدم زیر خنده. 😂 آن سه هم خندیدند.😁😁😁 حسین بهم چشم غّره رفت.🧐 مرد کنار راننده گفت »: پس اجازه بده تلفن کنم به فرماندهى تا بیاینید اینجا.آنها ما را مى شناسند « .😫 حسین گفت - مگر هرکى هرکى است که شما مزاحم خواب فرمانده لشکر بشوید؟😜 نخیر👿 دیدم حسین هیچ جور از خر شیطان پیاده نمىشود. 😈 آن سه هم کم کم داشتند اخمو مى شدند.😤😤 رفتم جلو وساطت کنم که حسین »صدا بلند کرد و نطقم کور شد. 😳 بعد رو کرد به راننده و گفت »: به یک شرط مىگذارم تلفن کنى. باید سوت بلبلى بزنى « !😳🤯🤯 راننده با عصبانیت در ماشین را باز کرد.😡 اما مرد کنارى اش دستش را گرفت🤫 و رو به حسین گفت »: باشه برادر. من به جاى ایشان سوت بلبلى مى زنم « . بعد به چه قشنگى سوت بلبلى زد.🔊🔊🔊🔊 بعد رفت و تلفن زد.📞 چند لحظه بعد دیدم چند نفر دوان دوان مى آیند . 😮😮😮 فرمانده مان بود و چند پاسدار دیگر. 😶😐 فرمانده مان تا رسید مى خواست من و حسین را بزند که آن مرد نگذاشت. 🤕🤕 فرمانده مان رو به من و حسین که بغض کرده بودیم گفت »: شما ایشان را نشناخت ! ایشان فرمانده لشکرند « ! 😱😱 حسین از خجالت پشت سرم قایم شد. فرمانده لشکر خندید و گفت »: عیب ندارد. عوضش بعد از چند سال یک سوت بلبلى حسابى زدم « ! 😂😂😂 من و حسین با خجالت خندیدیم😅😅 @fatehan12
📣توجه 📣توجه به زودی در این کانال بررسی و توضیح کتاب ‹‹سه دقیقه در قیامت›› بارگزاری می شود. پیشنهاد می کنیم پیشاپیش کتاب را تهیه کرده و آن را مطالعه کنید. @fatehan12
⭕️چرا از مرگ مى‌ترسیم؟ 👤حجت الاسلام قرائتی: راننده زمانى در جاده می ترسد كه یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛ یا جاده را گم كرده؛ یا در مقصد جایى را آماده نكرده؛و یا همراهانش نا اهل باشند. اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد،راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد،و دوستانش افراد صالح باشند،و حركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛نگرانى نخواهد داشت! @fatehan12
💠 این نامه شهداست به شما... روز شانزدهم ماه مبارک رمضان به از شهید بصیری پور به محضر اقا و ‌مولامون امام زمان (عج) تقدیم می شود... 📚 شهیدانه زیستن همسرم همیشه از همان اول که عضو سازمان شده بود برای رفتن به میل و علاقه داشت و همیشه به حال شهدا می‌خورد، زندگینامه شهدا را مطالعه می‌کرد و همیشه با به من می‌گفت:"من هم باید روزی بروم و از اهلبیت دفاع کنم" بالاخره رفت و به آرزوی خودش رسید. روای: همسر شهید مرتضی بصیری پور 🔸 سهم هر نفر روزانه یک صفحه همراه با 🔹در این امر خیر سهیم باشید @fatehan12
1_328933886.mp3
3.95M
💠 (تند خوانی) جزء شانزدهم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱ زمان: ۳۲دقیقه @fatehan12