10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ذکری عجیب که آیتالله بهجت توصیه فرمودند!!!
🎤حجة الاسلام امیرحسین دریایی
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
2.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─═🌺═─
👌راه حل مشکلات....
المستغاث بک یابنالحسن...❤️
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
https://eitaa.com/dars_akhlaq114
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️روایت بسیار زیبا،حزن انگیز و بسیار تاثیرگذار از لحظات آخر زندگی امیرالمومنین(علیه السلام) و آمدن تمام انبیا به پیشواز مولا...
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Akhrin_Moonji
🪐 آیت الله کشمیری (ره) :
70 مرتبه #استغفار بعد از نماز عصر ، مفید است برای روشنایی دل
چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمود : هفتصد گناه را خدا می آمرزد.
📚 روح و ریحان ص ۸۳
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
23.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌ماجرای جالب شخصی که
در کربلا، بجای درخواست حاجات شخصی، برای فرج امام زمان عج دعا کرده و...
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@dars_akhlaq114
2.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونایی که تا مهمون می یاد عزا می گیرن گوش بدن ❗️
حجت الاسلام فرحزاد
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@dars_akhlaq114
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☠️خطر نسل حرامزاده‼️
👆🏼بسیار مهم👆🏼
حجاب بهانه است ، نابودی ایران نشانه است
🔹️نسل حرامزاده از هر بمب اتمی ویرانگرتر است و ماموریت مزدوران جریان زن_زندگی_آزادی، تحقق این توطئه در ایران است
👈غفلت نکنیم و مردم را نسبت به این خطر جدی و ویرانگر آگاه نماییم
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh
امام علی(علیه السلام):
کسى که خوراکش کم باشد دردهایش کم است.
در روایت دیگر می فرماید:
کسى که خوراکش اندک باشد فکر و اندیشه اش پاک گردد.
📚 غررالحکم/باب الاکل
✍🏼 از مجموع روایات در این زمینه چنین بر می آید که کم خوردن هم باعث سلامتی جسم و هم باعث سلامتی روح است و نقش مهمی در خودسازی و تربیت نفس دارد.
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
__________________________________
🔘 حکایت بسیار زیبااا
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفرپوشم چون میخواهم به مسافرت بروم.
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید.
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند .
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت:
خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
این معنی روزی حلال است
♦️الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان
و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده
http://eitaa.com/joinchat/2390163461Cfba74f2ff2
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»